«خط ويژه» نويدبخش تولد يك فيلمساز بدنه و مؤثر در سينماي ايران بود و كيايي از همان ابتدا توانست با روشهاي فيلمسازي منحصر بهخود ارتباطي خوب با مردم برقرار كند. گرچه او به لحاظ ساختار سير صعودي طي كرده اما در زمينه درونمايه و موضوع، روندي معكوس در آثارش ديده ميشود. كيايي در ضرباهنگ و ساختار سينمايي فيلمهايش روزبهروز متبحرتر ميشود، از نظر فني در كارگرداني پيشرفت كرده و فيلمهايش روانتر از گذشته است.
او توانسته به هيجانها و نيازهاي مخاطب سينما پاسخ بدهد و بيشتر موفقيت او مديون همين پاسخگويي است اما اگر بخواهيم از منظر درونمايه به فيلمهايش نگاه كنيم، بهنظر ميرسد به مطالعه بيشتر نياز دارد. متأسفانه برخي فيلمسازان حرفهاي و خوب ما ديگر در آثار خود بازخورد و موفقيت گذشته را ندارند. دليل اين ناكامي را شايد بتوان چنين دانست كه آنها به افزودههاي خود نكته تازه اضافه نكرده و مطالعه را كنار گذاشتهاند. اين گروه از يك دوره دور انديشمند بودن را خط كشيدهاند و سينماي آنها در يك فيلم خوش آب و رنگ خلاصه شده است. كيايي بهعنوان فيلمساز خوشآتيه بايد مراقب باشد دچار اين معضل نشود.
باركد از نظر دورنمايه تا حدي نشان ميدهد فيلمساز در اين حوزه متوقف شده و آن رشد موضوعي مورد انتظار را ندارد. كيايي با «ضدگلوله» و بعدها «خط ويژه» و «عصر يخبندان» و حالا «باركد» ثابت كرده كارگرداني را به شكلي حرفهاي ميداند و بايد به حوزههاي ديگر هم ورود كند. آمار فروش تنها ملاك ماندگاري فيلم در تاريخ سينما نيست.
اينكه يك فيلمساز به موضوع روز جامعه ميپردازد خيلي خوب است اما موضوع روز با پرداختن به موضوع روز تفاوت دارد كه كيايي بايد به آن توجه كند. درباره بازيگران هم ميتوان گفت بازي آنها نياز تماشاگر را برآورده ميكند. باركد يك فرم خوب دارد و يكي از ويژگيهاي آن، تعريف كردن قصه از آخر به اول است. بازيگران به اندازه لازم در فيلم حضور دارند و بازي متناسبي از آنها بهويژه محسن كيايي و بهرام رادان ميبينيم.
- منتقد