گفته ميشود كه نگرش جامعه و نظام نسبت به بازنشستگي و بازنشستگان، در ايجاد و تقويت روحيه اميد و نشاط بازنشستگان نقش اساسي و بنيادي دارد. همچنين اينكه فرد بازنشسته، خود را فردي با ارزش تلقي كند يا خير، بهخودآگاهي اجتماعي برخاسته از تصورات و نگرش و رفتار جامعه و نظام نسبت به آنان برميگردد كه باعث ايجاد روحيه مثبت يا منفي ميشود ولي جان سخن آن است كه اگر بازنشستگان منتظر باشند كه جامعه نگرش و رفتار خود را نسبت به ايشان اصلاح كند، هرچند حق درستي است ولي بدون تحرك از جانب خود بازنشستگان، اتلاف وقتي بيش نيست.
بازنشستگان، اين گنجينههاي علم و معرفت و تجربه، بايد بدانند كه هر چند از سازمان خود بازنشسته شدهاند ولي در جامعه و كشور، هنوز شاغل و نيروي اثرگذاري هستند. بهعبارتي ديگر، نهتنها بازنشستگي، پايان راه نيست بلكه حضور و تولد ديگر است اما اين بار، آگاهانه و هوشمندانه. همچنين، بازنشستگي، نهتنها محدوديت نيست بلكه آغازي بر تأثيرگذاري آزادانه در پيشبرد اهداف و رويكردهاي رشد و بالندگي جامعه است.
با توجه به نمونه فعاليتهاي بازنشستگان كشورهاي ديگر در بهبود وضعيت محيطزيست جامعه خود، بازنشستگان ما نيازمند همگرايي و گروهسازي هستند تا در ترويج و ارتقاي فرهنگ محيطزيست جامعه، سازنده باشند. ايشان ميتوانند، براي نمونه، در سمنهاي محيطزيستي (سازمانهاي مردمنهاد يا همان NGOها)، بهطور مرتب شركت كنند، گروههاي محلي بسازند و در پاكسازي محل سكونت خود كوشا باشند. همچنين ميتوانند نزد دولتيها و مجلسيها و ديگر مسئولين بروند و مطالبات خود و محلهشان را مطالبه و پيگيري كنند.
با توجه به آنچه بيان گرديد، شاغلين ديروزكه بازنشستگان توانمند امروز هستند بايد به نقش خود در سازندگي جامعه باور و ايمان داشته باشند و با برنامهريزي و انسجام، وظيفه شهروندي و لطف بزرگوارانه خود را با شركت در فعاليتهاي اجتماعي-محيطزيستي در جهت ارتقاي ظرفيت تعامل جامعه، به نيكي و سازنده، بازي كنند.