ميگويد كه اين جوانهاي پركار آنقدر انرژي دارند و انرژي ميدهند كه آدم به ندرت در كنارشان انرژي كم ميآورد؛ جوانهايي كه اينجا ماندهاند و با تمام وجود تلاش ميكنند تا كسب و كارهاي خلاقانه خودشان را راه بيندازند. آنها به جاي فرار از مشكلات، كفش آهني ميپوشند و تلاش ميكنند؛ جوانهاي سرسختي كه از دست و پنجه نرم كردن با صورتمسئلههاي سختي كه پيش رويشان است، خيلي بيش از راهحلهاي حاضر و آماده لذت ميبرند. با ناصر غانمزاده، در مورد كارآفريني بهويژه با روش استارتاپ يا به تعبيري ايدههاي شتابدهنده در ايران صحبت كردهايم. او، تجربههاي بسياري از بازديد از شركتهاي پيشرو در مديريت و فناوري دارد.
- يك مطالعه موردي خلق كن!
يك جمله معروف هست كه ميگويد، به جاي اينكه به دانشگاه بروي، كلي هزينه كني و ۲سال MBA بخواني و در آن دوره، مطالعه موردي كسب و كارهاي ديگران را بخواني، آن پول را از بقيه بگير و در آن مدت، خودت يك مطالعه موردي خلق كن چون واقعيت اين است كه شرايط كارآفريني، در عمل بيشتر از دانشگاه، آموزش بهدنبال دارد و آدمها را در كار پخته ميكند. چون در عرض چندسال تحت فشار زياد، مجبور ميشوي خيلي چيزها را ياد بگيري. براي بچههاي استارتاپي ايران هم قصه همين است.
آنها با وجود سن كم در اين فضاي پويا و تحت فشار، مجبور به يادگيري و خلاقيت ميشوند. اين بچهها واقعا خوبند. آنها واقعا زياد كار ميكنند. استاندارد كار مفيد بين آنها بدون اغراق با استانداردهاي اروپايي برابري ميكند. ما در اين فضا با جوانهاي 20تا 25سالهاي برخورد ميكنيم كه خيلي بيشتر از سنشان تجربه و مهارت دارند.
- مغزها ديگر فرار نميكنند
قبل از اينكه جو استارتاپي در جامعه فراگير شود، فضاي نااميدي شديدي بين بخشي از جوانهاي تحصيلكرده حاكم بود. راه افتادن اين موج استارتاپي باعث شده خيلي از اين جوانها به آينده اميدوار شوند و كشور را ترك نكنند. فضاي استارتاپي يكجورهايي جلوي فرار اين مغزها را گرفته است. بعضي از اين بچهها خيلي جدي قصد مهاجرت داشتند اما با راهافتادن و پا گرفتن استارتاپشان ماندگار شدهاند. خيلي از اين جوانها كه فارغالتحصيل بهترين دانشگاههاي كشور هستند با خودشان حساب و كتاب ميكردند كه اينجا امكان پيشرفت برايشان فراهم نيست. اگر اينجا بمانند و مثلاً در جايي كارمند شوند با حقوق كارمندي در ايران نميتوانند به خيلي از آرزوهايشان برسند و سالها طول ميكشد كه حتي بعضي از حداقلهاي زندگي را هم بتوانند فراهم كنند.
- دستاندازهايي هم وجود دارد
اكوسيستم استارتاپي ايراني 3چالش اصلي دارد: بعضي جوگيرانه و شتابزده وارد اين فضا ميشوند و به همينخاطر مفاهيم اوليه راهاندازي استارتاپ را نميدانند و با الفباي آن آشنا نيستند. متأسفانه نسل جوان امروز كمي عجول است و انتظار رسيدن به نتيجه فوري دارد. جوانها اين روزها كمتر به خواندن علاقه نشان ميدهند.
چون به اندازه كافي استارتاپ نداشتهايم و اين پديده نسبتا در ايران جديد است، جريان و چرخهاي شكل نگرفته است و افراد باتجربه زيادي وجود ندارند كه روي پله جلوتر از شما باشند و شما بتوانيد از آنها مشورت بگيريد. نبود مشاوران باتجربه كه خودشان اين راه را رفته باشند و بتوانند به بچههاي استارتاپي راه و چاه را نشان دهند چالش بزرگي است.
شركتهاي سرمايهگذاري خطرپذير در كشور به اندازه كافي وجود ندارند كه روي اين استارتاپها در مراحل اوليه، وقتي هنوز كوچك هستند سرمايهگذاري كنند. اگر همچنين شركتهايي وجود داشته باشند فرايند سرمايهگذاري در آنها طولاني و فرسايشي است.
- اينجا براي شروع بهتر است
ايران بازار بسيار خوبي براي كسب و كار است. يك بازار بزرگ ۸۰ ميليوني كه به قول خارجيها Untapped يعني دستنخورده و بكر هم هست.
اگر يك كاغذ برداريم و روي آن، نام حوزههاي مختلف كارآفريني فناورانه را بنويسيم و بعد، چشمانمان را ببنديم و انگشتمان را بهطور تصادفي روي يك مورد بگذاريم بهاحتمال ۹۰ درصد آن حوزه تقريبا دستنخورده است. روي هر حوزهاي كه دست ميگذاري يا تقريبا رقيبي نيست يا كسي كار جدي نكرده يا رقباي موجود، جدي نيستند. درحاليكه در اروپا و كشورهاي توسعهيافته، دقيقا بر عكس است. روي هر حوزهاي كه دست بگذاري عده زيادي پيش از تو در آن فعاليت كردهاند. اين روزها خيلي با خارجيهايي برخورد ميكنيم كه براي سرمايهگذاري به ايران آمدهاند. چرا خودمان از اين ظرفيتها استفاده نكنيم؟
در داخل كشور فضاي خوبي براي بزرگشدن و سپس جهاني شدن براي استارتاپهاي نوپا فراهم است. به اين معنا كه اين كسب و كارها، بهخاطر دستنخورده بودن و بزرگي بازار، در اول كارشان ميتوانند خيلي راحت و بدون نگراني از حضور رقبا پيشرفت كنند تا حدي بزرگ شوند و خود را از نظر مالي و زيرساختي به ثبات برسانند و در ادامه بازار كشورهاي همسايه را تصرف كنند و سپس جهاني شوند.
در خارج كشور خيلي بايد خلاقيت به خرج بدهي، خيلي بايد بگردي تا ايدهاي پيدا كني كه قبلاً استفاده نشده باشد و قابليت رقابت داشته باشد. ببينيد بزرگترين و موفقترين استارتاپهاي ما در واقع كپي استارتاپهاي خارجي هستند. درصورتي كه در آنجا كپي يا بهتر بگوييم، تكثير يك ايده اصلا جواب نميدهد. همه اينها باعث ميشود ايران بستر مناسبي براي شروع باشد. دوست ايرانياي دارم كه شهروند كاناداست اما براي كار استارتاپي به ايران آمده و قصد دارد استارتاپش را در اينجا دنبال كند.
- استارتاپ چيست؟
طبق يك تعريف ساده، استارتاپ به كسب و كاري گفته ميشود كه بخشي از آن مبتني بر فناوري باشد. همه استارتاپها به طريقي از وب، موبايل، اينترنت و ديگر تكنولوژيهاي جديد استفاده ميكنند تا رشد بالايي داشته باشند و به تعداد كاربران بالايي دست پيدا كنند. براساس يك تعريف ديگر، استارتاپ يعني يك شركت نوپا كه راهحل نويني را براي حل مسئلهاي ارائه ميدهد كه تضميني براي موفقيت حتمي آن وجود ندارد.
- گشتي در دره سيليكون
سالهاست كه در زمينه استارتاپها كار ميكنم. بهخاطر كارم، هميشه دوست داشتم «سيليكونولي» را كه در فضاي كارآفريني فناوريهاي نو، بالاترين جايگاه را دارد، از نزديك ببينم تا با دانش روز در مورد سرمايهگذاري روي شركتهاي دانشبنيان آشنا شوم. سيليكونولي يك اكوسيستم تقريبا ۶۰ ساله است كه به بلوغ رسيده، اما هيچوقت متوقف نشده است. آنجا در دورهاي كه با همين موضوع از سوي دانشگاه استنفورد برگزار ميشد شركت كردم و در قالب آن دوره به بازديد بسياري از شركتهاي مطرح رفتم.
با ايرانيهاي زيادي هم در سيليكونولي ديدار كردم. بيشتر آنها كاركنان شركتهاي بزرگ در حوزه فناوري پيشرفته بودند اما جالب است كه همه آنها به طريقي به بازگشت فكر ميكنند. آنجا بههرحال وطن خود آدم نيست. هرقدر هم كه زبانت خوب باشد، با فرهنگ آنجا آشنا باشي و راحت ارتباط برقرار كني، بههرحال غربت است. از طرف ديگر، آنها ميدانند كه فضاي استارتاپي چقدر در ايران بزرگ، بكر و دستنخورده است. خيليهايشان از من راجع به حال و روز كسب و كار در ايران ميپرسيدند و بين آمدن و نيامدن مردد بودند. چند نفر را هم سراغ دارم كه با وجود موقعيت خوب و باثبات در آنجا، به ايران بازگشتهاند و بساط كسب و كارشان را اينجا پهن كردهاند.
نكتهاي كه ميخواهم به آن اشاره كنم اين است كه اغلب بچههاي استارتاپي تصور اشتباهي در مورد سرمايهگذاري دارند و فكر ميكنند به محض اينكه پايشان به آنطرف آب برسد سرمايهگذار پيدا ميكنند، درحاليكه اينطور نيست. صاحب يكي از شركتهاي سرمايهگذاري خطرپذير كوچك ميگفت ما طبق آمار، از هر ۱۶۰۰ ايدهاي كه به دستمان رسيده تنها ۱۰ تا را پذيرفتهايم. ۹۰ درصد استارتاپها در آنجا حمايت مالي دريافت نميكنند و رويشان سرمايهگذاري نميشود. درست است كه آنجا راه براي پيشرفت و جهاني شدن ايدههاي خاص، هموار است اما خيلي از استارتاپها در آن حد رشد نميكنند. خيليهايشان پاميگيرند اما به آن جايگاه جهاني نميرسند و در حد محلي و ايالتي باقي ميمانند.