آقاي عزيزي (فرهاد اصلاني)، سرپرست بخش تعمير پالايشگاه آبادان بهعنوان نمونهاي از پدرهاي ديگر كه در برخورد درست و سنجيده با فرزندان جوان خود مهارتهاي لازم را ندارند، تصويري واقعنما از يك مشكل مشترك در ميان بيشتر خانوادههاي ايراني ارائه ميدهد.
ميركريمي در «دختر» همچون ديگر فيلمهايش «به همين سادگي»، «خيلي دور، خيلي نزديك»، «يه حبه قند» و «امروز» كوشيده به اصليترين دغدغه خود يعني خانواده بپردازد. اگر در خيلي دور، خيلي نزديك رابطه ميان پدر و پسر مورد توجه فيلمنامهنويس قرار ميگيرد، در دختر، رابطه ميان پدر و دختر محور توجه فيلمساز است. اين فاصله باعث شده دختر جوان براي حضور در يك مهماني ساده با دوستانش در تهران، به دروغ و فريب متوسل شود. تنها در پايان كار است كه پدر وادار به گفتوگو و ارتباط نزديك با دخترش ميشود و همزباني و همدلي را تجربه ميكند.
انتخاب موقعيت مكاني آبادان و فضاي پالايشگاه براي نشان دادن محل زندگي و كار پدر خانواده، حتي اگر به بهانه برخورداري از پشتيبانيهاي حمايتكنندگان باشد، باز هم بهدليل دور شدن از فضاهاي تكراري و محدود آپارتماني در تهران، حركتي ارزنده است. ترويج چنين رويكردي در ميان فيلمسازان ميتواند به سود تماشاگران در آشنايي با فضاهاي مختلف و چشماندازهاي طبيعي و اقليم متنوع سرزمين ما تمام شود؛ همان چيزي كه در بسياري از فيلمهاي سينمايي و سريالها جاي خالي آن بهشدت احساس ميشود.
هر چند بهدليل فصلي كه ماجراي دختر در آن ميگذرد (زمستان) و عمده نماهاي شبانه كه در بخش سفر به تهران گرفته شده، از امكان نمايش مناظر چشمنواز به نسبت ساير بخشهاي فيلم كه داراي تركيببنديهاي جذاب بصري است هم به خوبي استفاده نشده است. در كنار امتيازهايي چون بازي اصلاني و مريلا زارعي (عمه دختر)، از موسيقي متن اثرگذار و مناسب محمدرضا عليقلي هم نميتوان چشمپوشيد.
البته پايانبندي منطقي فيلم ميتوانست به جاي تكرار بخشي از صحنه حضور دختران در رستوران، در فصل مربوط به حضور عزيزي در پشت بام خانه خواهر براي وصل كردن كلاهك و آبي شدن شعلههاي بخاري باشد و با همين اشاره بر مسئله بهبود رابطه ميان خواهر و برادر پس از سالها كدورت تأكيد ميشد. دختر فيلمي ساده و متين است؛ هر چند بهدليل گنجايش محدود فيلمنامه، در مقايسه با خيلي دور، خيلي نزديك يا يه حبه قند در خاطر سينمادوستان نخواهد ماند!
- منتقد