واقعيت اين است كه دكتر مير پدر 92سال دارد و 10سال است جراحي نميكند. دكتر مير ديگر هم كه برخي معترضان مدعي شدهاند جراح اصلي بوده و نيامده، برادر همين جراح است و طبعا نميتوانسته بيايد چون سالها پيش فوت شده است. تنها دكتر مير كه در بيمارستان جم جراحي ميكند، جراحي متبحر و 50 و چند ساله و كسي است كه كيارستمي را عمل كرده و گزارش جراحي نشان ميدهد اين كار بينقص انجام شده است...».
2-آنچه خوانديد، يادداشت «سُرمه مسموم» به قلم دكتر مصطفي جلاليفخر در شماره 511مجله فيلم درباره ماجراي مرگ عباس كيارستمي است؛ متخصص بيماريهاي داخلي كه علاقهمندان با نقدهاي سينمايي او در 3دهه اخير آشنا هستند. دكتر جلاليفخر علاوه بر ارائه گزارشي از پرونده پزشكي فيلمساز فقيد، در بخش «پرده ضدآخر» يادداشت خود آب پاكي را روي دست جويندگان پزشكان قاتل در ايران ميريزد و مينويسد: «احترام و علاقه فرانسويها به فيلمساز جهاني ما با نيت خوب به نتيجه بد رسيد. گفتند مجهزترين بيمارستان پاريس را رزرو كردهايم غافل از اينكه حركت در اين شرايط براي او، حركت به سمت فاجعه است؛ بهويژه وقتي قرار باشد اختلاف فشار يك پرواز هوايي را تجربه كند...».
3-اين يادداشت پزشك متخصص و منتقد سينما را وقتي ميگذاريم كنار يادداشت سينماگري كه قرار است داستان زندگي و مرگ كيارستمي را به تصوير بكشد، آرزو ميكنيم كاش نتيجه كار چيزي شبيه «50قدم آخر» و «كفشهايم كو؟» نشود. كيومرث پوراحمد كه شايد بهخاطر تحقيق براي نوشتن فيلمنامه زندگي كيارستمي بايد بيشتر در جريان اصل ماجرا باشد، مينويسد: «... هيچ بخششي را جايز نميدانم و اميدوارم احمد و بهمن به اندازه كافي پيگيري كنند و آرزو ميكنم يكي دو پزشك (بهتر كه نامدار باشند) به مجازاتهاي سخت برسند...».
4-اين فرمايش امير مومنان(ع) كه «عبرتها چه بسيارند و عبرتگيرندگان چه اندك» اين روزها زبان حال بخش شبهروشنفكري جامعه امروز ماست. در زمانهاي كه پرت كردن خودكار و دست تكان دادن از بالكن با لبخند هم در دنياي سياست و ديپلماسي (حداقل روي كاغذ) جواب ميدهد، چرا بازيگران و كارگردانان ما فكر ميكنند هر چه بيشتر رگ گردن كلفت كنند و واژههاي شنيعتر به استخدام درآورند، دنيا و آخرت خود را تضمين كردهاند؟ سهم پزشكان سهلانگار فرانسوي از اين خشم مقدس دوستان و دوستداران كيارستمي قرار است چه باشد؟