آزاده نجفیان: کشتن مرغ مقلد برداشتی آزاد از خاطره‌های دوران کودکی «نِل هارپِر لی» است. به‌همین دلیل بین شخصیت‌های کتاب و اعضای خانواده و همشهریان او شباهت‌های بسیاری می‌توان پیدا کرد.

کتاب بعد از انتشار در سال 1960، به‌سرعت فروش رفت و در سال 1961 جایزه‌ی «پولیتزر» ادبی را از آن خود کرد. لی، دو سال‌ونیم صرف نوشتن این کتاب کرد.

آن‌وقت‌ها نه او و نه ناشر فکر نمی‌‌کردند اين کتاب با چنان استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شود؛ استقبالي كه باعث شده اين كتاب تا امروز از چرخه‌ی تجدید چاپ خارج نشود.

 

صحنه‌اي از فيلم "كشتن مرغ مقلد"

 

مي‌گويند کشتن مرغ مقلد محبوب‌ترین کتاب قرن بیستم درباره‌ی نژادپرستی است و آتیکوس فینچ را یکی از محبوب‌ترین قهرمانان داستانی مبارزه با نژادپرستی مي‌دانند.

این کتاب به‌عنوان رمانی تربیتی، مدتی در مدارس آمریکا تدریس می‌شد تا به دانش‌آموزان درس صبر، تواضع و شجاعت بیاموزد.

در سال 1962 براساس این کتاب فیلمی به کارگردانی «رابرت مولیگانی» و با بازی درخشان «گریگوری پک» ساخته شد که جایزه‌ی اسکار را از آن خود کرد و تا امروز یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما از دید بینندگان به‌شمار می‌آید.

جالب است بدانید که از سال 1990، هر سال نمایش‌نامه‌ای که براساس کشتن مرغ مقلد نوشته شده است در زادگاه نویسنده روی صحنه می‌رود تا یادمانی برای این کتاب تأثیرگذار باشد.

 

 

  • نويسنده‌‌ي كم‌حرف

«نل هارپر لی»  در سال 1926 در شهر کوچک مونروویل در ایالت آلابامای آمریکا به دنیا آمد. پدر نل سردبیر روزنامه‌ی کوچک مونروویل و وکیل ساده‌ای بود که به دلیل قبول وکالت دو سیاه‌پوست و دفاع از آن‌ها در دادگاه به شهرت رسید.

او بعد از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان در دانشگاه آلاباما مشغول تحصيل در رشته‌ي حقوق شد. او در دوران تحصیل که هرگز آن را به پایان نرساند، داستان‌های کوتاه و یادداشت‌هایی با موضوع نژادپرستی در مجله‌هاي دانشگاه منتشر می‌کرد.

نل بعد از ترک دانشگاه به نیویورک رفت و در یک شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد. او در ساعت‌هاي بیکاری داستان می‌نوشت.

وقتی برای اولین‌بار مجموعه‌ای از دست نوشته‌هایش را برای ناشری در نیویورک برد، ناشر که به استعداد او پی برده بود، پیشنهاد کرد کارش را در شرکت هواپیمایی رها کند و به نویسنده‌ای تمام‌وقت تبدیل شود.

ناشر به نل گفت برای این‌که در این دوران بتواند بدون کار کردن به زندگی ادامه دهد، بهتر است روی کمک‌های مالی دوستانش یا اسپانسرهای فرهنگی حساب باز کند.

همین‌طور هم شد و خيلي زود نل چکی از یکی از دوستانش دریافت کرد که به او این امکان را می‌داد كه یک سال مرخصی بگیرد و فقط بنویسد. او به کمک ناشر توانست دست‌نوشته‌های اولیه‌اش را سامان بدهد و رمانی بنویسد که به پیشنهاد ناشر نام کشتن مرغ مقلد را برایش انتخاب کردند.

اين كتاب در ايران به نام «كشتن مرغ مينا» ترجمه شده است. کتاب بلافاصله با موفقیت و فروش بالا روبه‌رو شد، اما نل دیگر سراغ نوشتن نرفت و جز چند یادداشت پراکنده در روزنامه‌ها و داستان‌ها و نمایش‌نامه‌هایی نیمه‌کاره که هرگز منتشر نشدند، چیز دیگری ننوشت.

او در طول عمرش مفتخر به دریافت جوایز و مدال‌های بسیاری از جمله مدال آزادی و مدال ملی هنر شد. لی در سال 2015 تصمیم گرفت اولین دست‌نوشته‌های رمانش را با عنوان «برو دیده‌بانی بگمار» منتشر کند.

هارپر لی در سال 2016 در زادگاهش از دنیا رفت؛ نويسنده‌اي که تنها با دو کتاب به یکی از مشهورترین نویسندگان قرن بیستم تبدیل شده بود.

 

 

  • خاطره‌هاي سرنوشت‌ساز

همه‌ی ما خاطره‌هاي خوب و بديا واضح و مبهمی از گذشته داریم. بعضی از آن‌ها خیلی قدیمی‌اند و تار، بعضی‌هایشان جدیدند و روشن.

اما این را می‌دانم که همه‌ی ما در گذشته‌هایمان لحظه‌ها یا خاطره‌هايي داریم که زندگی‌مان به قبل و بعد از آن‌ها تقسیم می‌شود؛ اتفاق‌هايي که از ما آدم‌های جدیدی ساخته‌، اتفاقاتی که امروز فقط خاطره‌هاي دوری به نظر می‌رسند.

«اسکات فینچ»، دختر 10 ساله‌ای است که در شهری کوچک در آلاباما با برادر بزرگ‌ترش، «جیم» و پدرش «آتیکوس»، زندگی می‌کند. آتیکوس وکیل شرافتمند و قابل‌اعتمادی است که همه او را به درستکاری می‌شناسند.

زندگی در آرامش و گرما به روال همیشگی پیش می‌رود تا این‌که جوان سیاه‌پوستی را به جرم ایجاد مزاحمت برای دختری سفیدپوست بازداشت می‌کنند.

جوان اصرار دارد بی‌گناه است و به او تهمت زده‌اند. آتیکوس با وجود مخالفت همه‌ی اهالی شهر، وکالت جوان را به عهده می‌گیرد و به این ترتیب خاطره‌ای برای اسکاتی می‌سازد که همه‌ی زندگی او و البته بسیاری از اهالی شهر را تغییر می‌دهد.

 

 

  • روايتي كودكانه از نژاد‌پرستي

هارپر لی، کتاب کشتن مرغ مقلد را در زمانی منتشر كرد که از حساس‌ترین دوره‌های تاریخ آمریکا به‌شمار می‌آید. دهه‌ی 1960 به دلیل جنبش حقوق مدنی سیاهان به رهبری «مارتین لوترکینگ جونیور» و تغییر قوانین نژادپرستی در جنوب آمریکا شهرت دارد.

لی در اين كتاب، هنر و قدرت روایتگری خود را نشان می‌دهد. او صحنه‌های روشن و تأثیرگذاری را از زندگی در جنوب، از زاویه‌ی دید دختربچه‌ای 10ساله به نمایش می‌گذارد؛ به همین دلیل داستان، ابهام شیرینی دارد؛ چون کودک راوی کتاب، درست و كامل متوجه بسياري از اتفاق‌ها نمي‌شود؛ اتفاق‌هايي که در اطرافش در حال رخ‌دادن است و او آن‌ها را با صداقتی کودکانه به یاد می‌آورد و روایت می‌کند.

با این‌که کتاب، داستانی تراژیک دارد، صمیمت و طنزی که لی برای انتقادي زیرکانه از نژادپرستی، نابرابری جنسیتی، سیستم آموزش و... به کار برده است کتاب را بسیار خواندنی و جذاب می‌کند.

لی نویسنده‌ای رئالیست است که تلاش کرده تصویری واقع‌گرایانه از جنوب آمريكا و مردم آن در اختیار خواننده قرار دهد، هر چند این تصویر چندان خوشایند نباشد.