از آنجا كه به دلايل گوناگون امكان حضور گروههاي خارجي در طول سال وجود ندارد و درگير بودن بخش عمده هنرمندان با نمايشهاي خود و ديگر نمايشهاي ايراني، اجراهاي خارجي تا حد زيادي هدر ميرود. جدا كردن بخش بينالملل تئاتر فجر از بخش داخلي، عاقلانهترين كاري است كه ميتوان انجام داد.
گرچه مشكلات ديگر هنوز پابرجاست. وقتي گروه خارجي برنامه ميخواهد كه 6ماه قبل زمان اجرايش مشخص باشد؛ چون گروه خصوصي است قرارداد تيپ خودش را به دلار و يورو ميخواهد؛ اينكه دعوتش كنيم و همزمان مميزي، اين را نميفهمد؛ اينكه پر است از رقص و آواز و ما عذر داريم، اينكه مضمونش مناسب ما نيست و... اين همه، دست انتخابكنندگان را ميبندد.
هنوز نميدانيم با آثار داراي ديالوگ چه كنيم؟ زيرنويس؟ پس تماشا چه ميشود؟ بالانويس؟ گردن تماشاگر چه گناهي دارد؟ ترجمه همزمان؟ پس تمركز بازيگر چه ميشود؟ هرگز ننشستهايم ببينيم چه كنيم، چون اصلا براي حضور و انتخاب خارجيها استراتژي مشخصي نداريم.
ما از مشكلات خبر داريم اما به هر حال ميخواهيم معيارهايي چون اتكا نداشتن نمايش به ديالوگ، مغاير نبودن با مسائل عرفي جامعه، طرح مسائل نو، خلاقانه بودن، امكان ايجاد ارتباط با تماشاگر و... مدنظر انتخابگران قرار گيرد.جشنواره بينالمللي بدون مهمان خارجي معني ندارد. البته مهماناني كه به كارمان بيايند و هدفشان گردشگري نباشد. مديران و هنرمندان شركتها و جشنوارههاي خارجي را لازم داريم به شرط اينكه محل اقامت آنها غيرقابل دسترس نباشد. بتوان با آنها تعامل داشت و بهره برد. اين تعامل ميتواند در يك بازار تئاتر حرفهاي هم اتفاق بيفتد.
رقابتيبودن بخش بينالملل، فقط حاشيهسازي ميكند. تا وقتي ارتباط تئاتر ما جهاني نباشد و در جريان جايگاه نمايشهاي حاضر در جشنوارههاي جهاني نباشيم، مسابقه و جايزه، فقط دور ريختن بودجه محدود است. حضور نمايشهاي ايراني در اين بخش كه از اين هم بدتر است؛ هيچ معياري براي انتخاب ايرانيها وجود ندارد، برعكس به توليد «نمايش جشنوارهاي» بيتوجه به مخاطب ايراني دامن ميزند. جايزه دادن به ايرانيها گاهي خندهدار است و گاهي هواي خودي را داشتن. در همه سالها شاهد بودهايم كه سطح آثار حاضر بهشدت متفاوت است. در هيچ جشنواره حرفهاي، نمايشي از يك شركت با قدمت 100سال را با كار تجربي يك جوان مقايسه نميكنند.
- منتقد تئاتر و نمايشنامهنويس