یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۶
۰ نفر

سیاه آنقدر خوب پیرانه حرف می‌زد و راه می‌رفت که باورکردنی بود و سرنخ جذابیت «دندون‌طلا» شد.

تئاتر

حميدرضا آذرنگ هر چند در اجراي «هتلي‌ها» در جشنواره تئاتر فجر تمركز لازم را نداشت اما معلوم بود كارش را بلد است. در تاريكي نشسته بود تا تماشاگرها يكي يكي جاي خود را پيدا كنند. بعد همه جا ساكت شد و نور ذره ذره داستان را روشن كرد. قصه پدر ورشكسته، جدايي از همسر و گلايل، آن دختر جنگ‌زده.

اين داستان تلخ اما كم و بيش واقعي از زبان دختر جوان خانواده روايت مي‌شود. مادر، زني روشنفكر است كه به زندگي دلخواه نرسيده و ميان رها كردن همسر و التماس براي ماندن او درمانده است. پدر اما مي‌رود و يك جشن تولد زمينه‌ساز روايت داستان مي‌شود. جشن، آخرين خاطره دختر از جمع خانوادگي است و آخرين تصوير از يكي از همكلاسي‌هايش. داستان تمام مي‌شود و دختر همچنان و هنوز و هميشه در حسرت عذرخواهي از همكلاسي مي‌ماند.

مژده آواره جنگ است و ساكن هتل بين‌المللي تهران؛ جايي حوالي پل سيدخندان كه از آن ساختمان سيماني با خاطره‌هاي خاكستري، اكنون تلي از خاك مانده و داستان‌هايي احتمالا مدفون. مژده با يك دسته‌گل گلايل به جشن تولد دوست و همكلاسي‌اش مي‌آيد، بچه‌ها به هديه او مي‌خندند، پدر مژده به اتهام يا جرم شباهت به خلافكاران سيلي مي‌خورد، جشن به هم مي‌ريزد، دخترك گريه مي‌كند و همه مي‌روند.

كيك مي‌ماند و شمع فوت‌نشده و حسرت يك عذرخواهي تا امروز. پدر هم مي‌رود، مادر مي‌ماند اما نه كنار دختر؛ با همسري ديگر براي ساختن زندگي دلخواه. دختر هم با رفتن پدر و سر و سامان گرفتن زندگي تازه مادر، آواره مي‌شود مثل مژده. اينها همه خاطره‌بازي است با يادگاري‌هاي دهه 60.حرف‌ها، وسايل و همه‌‌چيز ما را ياد جنگ و زندگي آن دوره مي‌اندازد؛ تلخ و شيرين. حتي هتل سيدخندان كه ساكنان آن براي خيلي‌ها غريبه و مزاحم بودند.

دخترِ قصه، امروز در شهر خودش آواره است و دنبال هتل مي‌گردد. چنان‌كه پدرش در روزهاي جدايي، ساكن هتل مي‌شود. آوارگي و هتل روايتي پيوسته است از گذشته تا امروز. دختري كه امروز قصه ديروز اين خانواده را مي‌شنود، تنهاست؛ راوي داستان و ديگران هم. اين تنهايي هديه دنياي مدرن است. مرز بازي و زندگي در درام از بين رفته و گاهي حتي زبان صريح هنر از زندگي و عمق غصه‌هايش جا مي‌ماند. زندگي امروز همين است؛ با چيزهايي خيلي اضافه‌تر.

هتلي‌ها كه آخرين اجراهاي عمومي خود را به جشنواره تئاتر فجر گره زد، در همراه كردن مخاطب موفق عمل كرد. بازي‌هاي آذرنگ، نسيم ادبي، سام كبودوند و كمند اميرسليماني (كه در اجراي جشنواره جايگزين آناهيتا همتي شده بود) به همراه ستايش محمودي بازيگر نوجوان به دل تماشاگران نشست و در برخي لحظه‌ها چشم‌ها را مهمان چند قطره اشك كرد. طراحي لباس و صحنه هم به‌شدت يادآور تهران 3دهه پيش بود. بازي نه‌چندان روان 2دختر امروزي را هم مي‌توان بخشيد به همه خوبي‌هاي ساكنان محله هتلي‌ها.

  • مريم تقي‌خاني
کد خبر 323530

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha