آنها ميخواهند هدفشان و راهشان ديده شود. خوشبختانه در دنياي خبرنگاري از اين افراد كم نيستند؛ افرادي كه در دورافتادهترين جاها نيز چراغ خبرنگاري را روشن نگه داشتهاند. آنها با همه سختيهايي كه دارند مانند دسترسي كم به اينترنت، نگرفتن پول و... فقط بهخاطر تعهدي كه به منطقه و محل زندگيشان دارند بدون هيچ چشمداشتي اخبار و اتفاقات منطقهشان را به رسانهها ميرسانند. به همين دليل اينبار سراغ خبرنگارهايي رفتهايم كه عاشقتر از خيليها به اين شغل هستند؛ خبرنگارهايي كه در مناطق دورافتاده كشور با جان و دل كار ميكنند و خسته نميشوند.
- صورت هاي سوخته كودكان درودزن را من عكاسي كردم
شناسنامه: فرامرز ميراحمدي
محل زندگي: شيراز
سن: 42 سال
شغل: عكاس و خبرنگار
- آقاي ميراحمدي شما چطور وارد كار خبري و مطبوعات شديد؟
ابتدا علاقه من به سينما بود اما چون در اينجا امكاناتي در اين زمينه وجود ندارد به شكل تجربي وارد كار خبري و عكاسي خبري شدم. حدود 18-17سال سن داشتم كه يك دوره كلاس در سينما جوان گذراندم و بعد از آن به دانشگاه رفتم و مدرك كارداني عكاسي خبري را در شيراز گرفتم. تا الان كه به 42سال سن رسيدهام همچنان كارم را ادامه ميدهم و خيلي به آن علاقه دارم.
- يكي از پربازديدترين عكسهايي كه تهيه كرديد و در خبرگزاريها منتشر شد تصوير 5قلوهايي بود كه در شيراز به دنيا آمدند. به جز اين عكسها در سالهاي فعاليتتان ديگر چه كارهاي خبرياي انجام دادهايد كه بازخورد زيادي داشته است.
ديماه سال 93 بود كه اين عكسها را از كودكان 5 قلو انداختم و به گفته شما بازخورد خوبي هم داشت. اما تصاوير تأثيرگذاري كه منتشر كردم و باعث شد مسئولان نيز دست بهكار شوند سال92 بود كه از صورتهاي سوخته بچههاي روستاي درودزن عكس انداختم و حتي به بازتابهاي جهاني هم رسيد. زماني كه تازه اين حادثه رخ داد بوده من آن عكسها را گرفتم. تقريبا چندماه بعد كه سراغشان رفتم با وجود آنكه مسئولان گفته بودند آنها خوب شدهاند اما متوجه شدم اوضاع خوبي ندارند و شروع به عكاسي از آنها و وضعيتشان كردم. 3-2ماه پشت سر هم به خانه تكتك آنها ميرفتم و عكاسي ميكردم. عكسها يك سال بعد از اين اتفاق در خبرگزاري فارس منتشر شدند و بازتاب زيادي در جامعه داشتند. همين انتشار تصاوير كاري كرد كه كلا روند درماني، بيمه، نگاه جامعه و مسئولان به سمت آنها تغيير كرد. بهطوري كه مسئولان و مردم عادي به كمك آنها شتافتند. در حال حاضر آنها بيمه هستند و ديه به آنها تعلق گرفته و مورد عملهاي جراحي و درمانهاي مداوم قرار گرفتهاند. هنوز هم با آنها در ارتباط هستم و خوشبختانه وضعيتشان خيلي بهتر شده است.
- هم اكنون مشغول چه كارهايي در زمينه خبري و عكاسي هستيد؟
ديگر خودم را از هياهوهاي خبري، خبرگزاريها و حضور در جشنوارهها خارج كردهام. چون خودم جزو عشاير قشقايي هستم سراغ زندگي كوچي عشاير قشقايي آمدهام. تقريبا 5-4 استاني كه در دسترسم هست ازجمله فارس، اصفهان، كهگيلويهوبويراحمد، بوشهر و... را عكاسي كردهام و در حال حاضر يك مجموعه بسيار وسيع، شايد حدود 200هزار فريم عكس از عشاير قشقايي تهيه كردهام. تعدادي از آنها براي چاپ در كتاب آمادهاند اما متأسفانه هنوز نتوانستهايم كتاب را به مرحله چاپ برسانيم. در اين مجموعه عكسها سعي كردهام تمام آداب و رسوم، زندگي عشايري و منطقهاي و... را كه مربوط به ايل قشقايي ميشود عكاسي كنم. علاوه بر اين در حال ساخت يك فيلم مستند هم هستم كه باز هم درباره زندگي عشاير قشقايي است و فعلا به مرحله تدوين رسيده.
- زندگي شما بهعنوان يك عكاس خبري به چه صورت است؟ ازدواج كردهايد؟ كار خبري در شهرستان دشوار بهنظر ميرسد.
ازدواج كردهام و يك پسر 6ساله دارم. زندگي با شغل خبرنگاري و عكاسي زندگي آساني نميشود. به هر حال دغدغههاي مالي براي همه هست اما براي خبرنگارها بيشتر، آن زمان كه من به شكل جدي در بخش خبري با خبرگزاري فارس كار ميكردم فرصتي برايم فراهم شد كه به تهران بيايم و در پايتخت زندگي كنم. اما بعد از چندسال بنا به دلايلي احساس كردم كه دلم ميخواهد به مناطق بكر شهر خودم برگردم. بههمين خاطر به شهر خودم برگشتم و اين روزها هم تلاشم براي ثبت آداب و رسوم سرزمينم است.
- مي خواهم شهرم ديده شود
شناسنامه: هيرش محمدنژاد
محل زندگي: سردشت
سن: 35 سال
شغل: خبرنگار
- آقاي محمدنژاد از زماني بگوييد كه با شغلي به نام خبرنگاري آشنا شديد.
براي من آشنايي با اين شغل بهصورت يك توفيق اجباري پيش آمد. زماني كه مسئوليت خانه خبر صدا و سيماي مركز استان آذربايجان غربي را يكي از دوستانم بهعهده گرفت به من خيلي اصرار كرد كه به بخش اجتماعي آن ورود پيدا كنم. من آن زمان كار نميكردم و با خودم گفتم تجربهاش كه ضرر ندارد. براي همين يك دوره خبرنگاري اجتماعي گذراندم و از سال83 كه 24سال سن داشتم وارد اين كار شدم. خبرنگاري هم شغلي است كه وقتي وارد آن ميشويد بيرون آمدن از آن ديگر خيلي سخت ميشود. البته علاقه هم مانع از بيرون آمدن ميشود.
- شما در اين 12سالي كه وارد حوزه خبرنگاري شدهايد چه گزارشهايي كار كردهايد كه بازتاب زيادي داشته؟
سردشت منطقهاي است كه هنوز بعد از سالها كه از جنگ تحميلي ميگذرد در آن ميدانهاي مين فعال وجود دارد. فكر ميكنم سال84 بود كه گزارشي در همين زمينه نوشتم. يك پيرزن به شكل معجزهآسايي از ميدان مين زنده بيرون آمد. منطقه سردشت از آنجا كه كوهستاني است تنها يك دوره ميشود در آن كشت انجام داد و باقي سال مردم تقريبا بيكار هستند. براي همين عدهاي از آنها براي آنكه درآمدي داشته باشند به دل كوه ميزنند تا گياهان دارويي و غذايي جمعآوري كنند. همانطور كه ميدانيد سردشت دومين قطب گياهان دارويي جهان است. عدهاي به همين منظور راهي دل كوه ميشوند اما پيرزني كه از آنها جدا شده بود وارد منطقهاي ميشود كه پر از مين بود. همراهان به تصور اينكه آن پير زن را يا گرگ خورده يا روي مين رفته فقط بهدنبال جنازه او بودند. اما در كمال ناباوري زنده پيدا شد. اين گزارش را من با جزئيات نوشتم و مردم و مسئولان خيلي تحتتأثير آن قرار گرفتند و بازخورد خوبي داشت. حتي مسئولان براي بازديد به اين منطقه آمدند اما متأسفانه در همان حد باقي ماند و كاري براي بهبود وضعيت انجام ندادند.
- در حال حاضر مشغول به چه كارهايي هستيد؟
من همچنان در محدوده شهرم كارهاي خبري انجام ميدهم. علاوه بر اين مجوز انتشار يك نشريه را هم گرفتهام و قرار شده آن را منتشر كنم تا درباره سردشت بيشتر بنويسم چون روزنامهها به شهر ما نميآيد.
- دغدغه شما بهعنوان خبرنگاري كه در مرز كشور ساكن است چيست؟
من بهعنوان خبرنگاري كه با مرزنشينان زندگي ميكنم واقعا متوجه ميشوم كه آنها بيكار هستند و تنها درآمدشان همين تجارت مرزي است كه البته آن را هم بستهاند. با بستهشدن مرز، بيكاري، قاچاق و مهاجرت زيادشده است. از فروردينماه معابر بسته شده است و حدود 10هزار نفري كه در اينجا كار ميكردند بيكار شدهاند. شما حساب كنيد هر كدام از آنها 4نفر خانوار داشته باشند 40هزار نفر دچار مشكل ميشوند. آنها براي امرار معاش مجبورند قاچاق كنند كه در برخي موارد متأسفانه با مرگ آنها همراه ميشود. مردم اينجا چيزي جز مرز ندارند چون شهرك صنعتياش آنقدر فعال نيست. كشاورزي هم ندارد. سردشت جامانده است. سردشت با اينكه نخستين شهر بمباران شده توسط بمبهاي شيميايي در جهان است اما توجهي به آن نميشود. مرز پيرانشهر مرز بينالمللي شده و بانه مرزش باز است اما مرز سردشت را بستهاند. مسائلي ايجاد كردهاند كه بگويند اينجا ناامن است، درصورتي كه از خيلي جاهاي ديگر امنتر است. اين برميگردد به عملكرد مسئولان محلي و استاني. از طرف ديگر مسائل قوميتي هم در اينجا مشكلاتي بهوجود ميآورد. مردم كرد و ترك با هم زندگي ميكنند و با اينكه تركها شيعه هستند و كردها سني اما از اين نظر هم با هم مشكلي ندارند و با هم رابطه خوبي دارند؛ اما نگاه مسئولان تبعيضآميز است، مخصوصا در بخش توزيع مسئوليتها و تا از كسي ميخواهيم انتقاد كنيم واكنش نشان ميدهند. وقتي خبرنگاري با ديد انتقادي حرف ميزند با مستندات است اما كساني كه در موضع قدرت قرار دارند مانع ميشوند ما از واقعيتها حرف بزنيم. تا زماني كه از آنها خوب مينويسيم همه خوب هستند ولي وقتي انتقاد ميكنيم همه جبهه ميگيرند. من همين امسال 4-3 شكايت داشتم اما كسي توجه به اين موضوعات ندارد.
- محروميت ها را به تصوير مي كشم
شناسنامه: سعيد سروش
محل زندگي: خرم آباد
سن: 40سال
شغل: عكاس و خبرنگار
- آقاي سروش آشنايي شما با خبرنگاري به چه شكل بود؟
علاقه بهكار هنري من را از نوجواني وارد اين كار كرد و از سال1380 وقتي 25سال سن داشتم به شكل جدي وارد اين كار شدم و از نشريات محلي لرستان كارم را آغاز كردم و عكاسي هم انجام ميدادم. به واسطه همين نشريهها 2 بار در شانزدهمين و نوزدهمين جشنواره مطبوعات و خبرگزاريهاي كشور در سطح ملي جايزه گرفتم. همچنين جوايزي از نشريههاي محلي و جشنوارههاي منطقهاي غرب كشور بهدست آوردم. سال83 بود كه در سفر استاني آقاي احمدينژاد، رئيسجمهور وقت، با دبيرعكس خبرگزاري فارس آشنا شدم و اين آشنايي باعث شد در فاصله يكيدو هفته بعدكه زلزله لرستان هم رخداد ايشان با من تماس بگيرد و از من بخواهد از آن حادثه كه ساعت 6-5 صبح اتفاق افتاده بود عكاسي كنم. اين شروع همكاري من با خبرگزاري فارس بود. در آن زمان نخستين عكسهايي كه از زلزله لرستان منتشر شد عكسهاي من بود. صدا و سيما هم فيلمهاي من را پخش كرد. با خبرگزاري فارس همكاريام بيشتر شد و از من خواستند از عشاير لرستان بيشتر عكاسي كنم. 10سال با آنها همكاري كردم و بعد از فارس هم با تسنيم كار كردم و در خلال اين كارهاي خبري و ارتباط با خبرگزاريها، همچنان همكاريام با نشريههاي محلي و سراسري ادامه داشت. مثلا در شماره اخير «سرزمين من» گزارشي 6صفحهاي درباره لرستان نوشتهام كه بهتازگي منتشر شده است. با همشهري جوان و همشهري سرنخ هم در ارتباط هستم.
- بازخورد گزارشهايي كه منتشر ميكنيد چگونه است؟ كداميك از آنها بيشترين بازخوردها را داشتند؟
گزارشهايي كه از استان براي خبرگزاري فارس ميفرستادم گزارشهايي بودند كه بازخوردهاي خوبي داشتند. در سفرهاي رئيسجمهور و ساير مسئولاني كه به اينجا ميآمدند بهعنوان عكاس حضور داشتم. همچنين از حوادث زيادي عكاسي كردهام كه بازخورد جهاني داشته. يكي از مهمترين اتفاقاتي كه افتاد و اتفاق خوشايندي نبود سال91، 17 نفر از جوانان كوهدشتي كه در يكي از ساختمانهاي سعادتآباد تهران كار ميكردند وقتي ساختمان دچار ريزش شد زير آوار ماندند و متأسفانه هر 17نفر كشته شدند. در تهران عكاسها از ساختمان گزارشهاي زيادي گرفتند، منتهي بازخورد و واكنش مردم اينجا را من پوشش دادم. هر كدام از اين 17نفر براي روستاهاي مختلف بودند. من سريع خودم را به آنجا رساندم و يك گزارش از خاكسپاري اين افراد كار كردم كه گزارش پرسروصدايي شد و در فضاهاي مجازي آن را منتشر كردند. بعضي از عكسهاي آن گزارش خيلي در جامعه تأثيرگذار بودند و همين الان هم وقتي ميخواهند از رنج و اندوه مردم لرستان عكسي به تصوير بكشند اين عكسها را منتشر ميكنند. همين عكسها در شانزدهمين جشنواره مطبوعات كشور مقام دوم را بهدست آورد. 2سال پيش هم گزارشي كار كردم با عنوان مدارس آسماني كه جريان انتقال مدارس پيشساخته براي مناطق صعبالعبور و كوهستاني بود. آنها را به مناطقي ميبردند كه روستاها راه تراكتور هم نداشتند. انتقال آنها را با هليكوپتر انجام ميدادند كه گزارش خوبي شد و آن را خودم دوست داشتم چون هيجان خاصي داشت.
- دغدغه شما بهعنوان خبرنگار استان لرستان چيست؟
دغدغهاي كه من دارم را بايد مسئولان ميراث فرهنگي داشته باشند. آن هم اين است كه استان لرستان، جاذبههاي گردشگري و مردمش را به ايران و حتي جهان معرفي كنند. كماكان اين وظيفه را در خودم احساس ميكنم چون كارمند حوزه فرهنگي شهرداري استان هستم و 15سال سابقه كار در آنجا را دارم. اعتقاد دارم استان لرستان و شهر خرمآباد پتانسيلهاي زيادي دارد كه اگر سرمايهگذاري شود ميتواند از مشكل اصلياش كه بيكاري است خارج شود چون بالاترين آمار بيكاري در كشور براي اين شهر است. با گردشگري ميتوان اين استان را نجات داد. تاحدودي مسئولان به اين موضوع رسيدهاند و به همين دليل امسال براي نخستين بار خرمآباد جزو 7شهر گردشگري كشور در نوروز 95شناخته شد كه باعث خوشحالي مردم، ما و مسئولان است.
- زبان فارسي و محيط زيست دغدغه ام است
شناسنامه: مهدي قلينژاد
محل زندگي: ساري
سن: 32 سال
شغل: خبرنگار
- آشنايي شما با دنياي خبرنگاري چگونه بود؟
من تئاتر و ادبيات نمايشي خواندهام و به همين واسطه با مطبوعات در ارتباط هستم و بهصورت پارهوقت كار مطبوعاتي انجام ميدهم. در حال حاضر 32سال دارم. 4-3 سالي ميشود كه وارد كار خبري شدهام. آنقدر اين شغل را دوست دارم كه اگر شرايطي وجود داشته باشد كه بتوانم بهصورت تماموقت به آن بپردازم اين كار را خواهم كرد.
- تا به امروز چه فعاليتهايي داشتهايد؟
كارهايي كه انجام دادهام همكاري با نشريات تخصصي بوده. يكي از اين نشريهها، نشريه تخصصي فرش به نام طره بود كه 2سال پيش كار ميكردم و خيلي آن را دوست داشتم اما از وقتي كه به ساري برگشتم همكاري نميكنم. در اين مجله، داستان كوتاه مينوشتم و ستوني داشتم كه درباره فرش و فرهنگ عامه بود.
- دغدغه شما بهعنوان خبرنگار چيست؟
مهمترين دغدغه من كه بيشتر جاي خالياش را در نشريات عمومي احساس ميكنم اين است كه همه از زبان تكراري استفاده ميكنند. همه شبيه هم شدهاند. گناه زبان فارسي چيست؟ احساس ميكنم تا 10سال ديگر دايره واژگان 500 كلمه هم نباشد. اين خيلي بد است. نشريه در كنار خبررساني بايد در ساخت زبان هم فعاليت داشته باشد. مخاطبهاي نشريه ديگر برايشان فرقي نميكند چه چيزي ميخوانند. در برخي از نشريههاي معتبر، آدم شاخ در ميآورد از بس كه ايرادهاي فاحش ويرايشي دارند. ايرادهاي ساده نگارشي واقعا نااميدكننده است.
- مشكلات شهرتان چيست كه با وجود پرداختن به آن اما هنوز باقي ماندهاند؟
كجفهمي درباره طبيعت است. فكر ميكنند شمال ايران چون نسبت به مكانهاي ديگر كشور، خاك حاصلخيزتر و سبزتري دارد تا ابد به همين شكل باقي خواهد ماند. من تصور نميكنم اگر به همين شكل پيش برويم تا 20 سال ديگر اثري از طبيعت بماند. كمااينكه اگر از 20سال پيش تا الان را مقايسه كنيم مازندران تبديل به كوير شده است. 25-20 سال پيش گونههايي از گياهان بودند كه روي ديوارها رشد ميكردند اما ديگر خبري از گونههاي مختلف گياهان نيست. شايد در جنگلها باز هم باشند اما الان در شهر و محيط زندگيها اصلا نيست. يكي از تفريحات كودكي ما گرفتن سنجاقك آن هم از همه رنگ بود. اما الان ميبينيم كه ديگر خبري از آنها نيست. بحران محيطزيست وجود دارد اما به درستي به آن نميپردازند. فكر ميكنند فقط با آشغال نريختن در طبعيت درست ميشود اما خبر ندارند كه خانه از پايبست ويران است. زباله انداختن از منظر فرهنگي زشت است و چه بهتر اين كار را نكنيم ولي معضل اصلي كه طبيعت را دارد از بين ميبرد فاضلابهاي صنعتي هستند و همه چشم روي آن بستهاند. در حال حاضر نگاه به محيطزيست، يك نگاه شيك و نمايشي است. آنها ژست فرهنگي ميگيرند درصورتي كه بايد اساسيتر از اين حرفها كار كرد.
- گل قلم خانم را به ايران شناساندم
شناسنامه: سعيد قاسمي
محل زندگي: اهر
سن: 37 سال
شغل: عكاس و خبرنگار
- آقاي قاسمي چطور با دنياي عكاسي و خبرنگاري آشنا شديد؟
من بهصورت اتفاقي با خبرنگاري آشنا شدم. زماني كه 35ساله بودم يعني 2سال پيش يك روز كه روزنامه همشهري را ورق ميزدم، به صفحه آخر آن رسيدم كه نوشته بود اگر مايل هستيد به روزنامه عكس بفرستيد به آدرس فلان جا ارسال كنيد. من هم همين كار را كردم. اين اتفاقات مربوط به 2 سال پيش ميشود كه هنوز آژانس عكس همشهري افتتاح نشده بود. قبل از آن هم عكاسي ميكردم و مستندساز هم هستم.
- گزارش تأثيرگذارتان چه بوده كه توانسته بازخورد زيادي داشته باشد؟
اسفند 94 گزارشي تصويري تهيه كردم از گلقلمخانم، تنهابانوي نانوا در اهر. او زني بود كه به تنهايي در يك نانوايي كار ميكرد و كارهاي سختي كه زور و بازوي مردانه ميخواست را يك تنه انجام ميداد. زماني كه تصاوير او را منتشر كردم بسيار مورد توجه قرار گرفت و خيليها سراغش رفتند.
- بهعنوان يك عكاس خبري از دغدغههايتان بگوييد.
مهمترين دغدغه من اين است كه چرا نشريه و رسانههاي ديگر وقتي ميخواهند از عكس يك عكاس استفاده كنند بدون آنكه اسمي از او ببرند آن را منتشر ميكنند؟ اين كار درست نيست درصورتي كه شهر اهر از معدود شهرهاي كشور است كه به عكاس خيلي توجه ميكنند و بازتاب خبري در آن خيلي زياد رخ ميدهد. در شهر ما خبرگزاريهاي فارس، ايسنا، تسنيم، مهر و همشهري هم فعاليت ميكنند و بازتاب خبرهاي آنها در شهر خيلي خوب است. اما متأسفانه ميبينيم كه از ما حمايتي صورت نميگيرد. بيمه وكارت خبرنگاري كه پيشكش، خيلي از مسئولان نسبت به دوربين عكاسي واكنش تندي نشان ميدهند و احساس ميكنند كه ما داريم از حريم خصوصي آنها عكس ميگيريم. درصورتي كه آنها بهعنوان مسئول بايد اجازه اين كار را بدهند و نام اين عكاسي، ورود به حريم شخصي نيست. حتي يكبار تصادفي شده بود و من ميخواستم از صحنه عكاسي كنم اما پليس با رفتار تندي به من گفت كه دوربين ما از شما بهتر است لازم نيست عكاسي كني! درصورتي كه من بهعنوان عكاس خبري وظيفه دارم اين كار را انجام دهم.
- مشكلات شهرتان چيست كه تا به حال با وجود پرداختن به آنها همچنان باقي ماندهاند؟
پل خداوين يكي از آثار تاريخي استان آذربايجانشرقي است كه در شهرستان خداآفرين قرار دارد. اين پل از 2پل مستقل تشكيل شده كه قسمتهايي از يكي از اين پلها شكسته و نيمي از آن باقي مانده؛ ولي پل ديگر در حال ويرانشدن است و دائما هم وعده مرمت ميدهند اما اقدامي صورت نميگيرد.
- همچنان كار خبري را ادامه ميدهيد؟
در حال حاضر به فكر عكاسي از طبيعت و زندگي عشاير افتادهام. چندوقت پيش كه اين عكسها را منتشر كردم ديدم چقدر مردم اين عكسها را دوست دارند. براي همين ميخواهم اين كار را ادامه بدهم و يك مجموعه درست كنم.