بددهنترين آدمها هم كه كمي مردانگي داشتند و غيرت، حواسشان بود حتي موقع دعوا كه از كوره درميروند هم نگاهي به دور و بر بيندازند كه اگر خانمي يا كودكي نديدند بعد دهانشان را باز كنند به فحاشي. پدرها توي خانه حواسشان به گفتار و كردارشان بود و حرفي نميزدند كه اگر فردا روزي از فرزندشان شنيدند ناراحت شوند. فلفل، هميشه خدا نوك زبان كودكي بود كه از بد روزگار حرف زشتي از دهانش ميپريد. دعواها توي خانه توي اتاق در بسته بود و بيرون از خانه با يك صلوات و روبوسي تمام ميشد. چاقو و تيزي پر شال هر كس و ناكسي نبود و قفل فرمانها بهندرت از زير صندلي بيرون ميآمد. آدمها براي همديگر و براي آبرو و ناموس همديگر و براي جان همديگر حرمت بيشتري قائل بودند.
حالا اوضاع كمي فرق كرده. فضيلتها فراموش و رذيلتها عادي شدهاند. بهكار بردن الفاظ ركيك لابهلاي حرفهاي روزمره بدون قبح و حتي بانمك شده. فحشهاي ناموسي توي كوچه و خيابان و تاكسي و اتوبوس عين نقل و نبات پخش ميشود. ديگر كمتر كسي حرمت بودن خانمها و كودكان را موقع باز كردن دهنش نگهميدارد. پدرها جلوي بچههايشان هرچه دوست دارند ميگويند و بچههاي كوچك دبستاني توي مدرسه و كوچه و خيابان خيلي راحت بدترين حرفها را ميزنند و از هيچ بزرگتري هم خجالت نميكشند. تلويزيونهاي هميشه روشن ماهوارهاي هم مدام دارند داستانهاي خيانتهاي زناشويي را برايمان تكرار و عادي ميكنند.دامنه اين خشونت و بياخلاقي به رسانهها هم كشيده شده است و بسياري از آنها ابايي از بهكار بردن خيلي از الفاظ زشت و غير اخلاقي در رسانه خود ندارند.
در كنار اينها، خشونت هم دور و برمان را گرفته. آدم بزرگها به هر بهانه بيارزشي به جان هم ميافتند و تيزيهايشان را براي هم درميآورند. يك بوق بيجا توي يك خيابان فرعي خلوت، يك نزاع بزرگ راه مياندازد و در بهترين حالت يك دماغ شكسته و يك جفت چشم و چال درآمده بهجا ميگذارد. موبايلها پر شده از فيلمهاي اشرار فلانجا و دعواهاي چاقوكشهاي فلان شهر و جنايتهاي هولناك داعش. ملت دست اهل و عيالشان را ميگيرند و ميروند و كله صبح در اطراف محل اعدام اشرار پيكنيك بهپا ميكنند و پدر فداكار هم فرزند خردسالش را روي دوش ميگذارد تا راحتتر بتواند از صحنه اعدام فيلم بگيرد.
از قديم گفتهاند «از ماست كه بر ماست». اصحاب اين رسانهها هم آدمهايي مثل ما هستند كه موقع عصبانيت يا نشاندن حرفشان به كرسي، ديگر حواسشان به گفتار و كردارشان نيست. شايد بايد كمي به عقب برگرديم و كمي بيشتر به رفتارمان توجه كنيم. همه اينها وظيفه شخصي ماست. اصلا بيخيال دم و دستگاههاي عريض و طويل دولتي و رسانههاي عمومي. خودمان هواي حال خوب روانمان را داشته باشيم. خودمان، خودمان و خانوادهمان و جامعهمان را از سقوط به دره رذيلتهاي اخلاقي پيشپاافتاده و عادي شده نجات بدهيم لطفا.