تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۴

همشهری دو - شیدا اعتماد: همسایه‌ها یک جلسه با دو فوریت گذاشته‌اند که به موضوع وحشتناک آویزان کردن چند تکه لباس در بالکن یکی از واحدها رسیدگی کنند.

چنان از اين موضوع ناراحتند و نفيركشان اعتراض مي‌كنند كه انگار كسي به حريم شخصي آنها تجاوز كرده. «وااسفا» سر داده‌ا‌ند و تيم تشكيل داده‌اند كه در يك عمليات مخفي به خانه همسايه متخلف يورش ببرند و طناب رخت را معدوم كنند. همه اين هياهوي بسيار براي چند تكه لباسي است كه در آفتاب تابستان چند ساعتي تاب خورده‌اند. من نمي‌دانم حذف كردن بندرخت‌ها از بالكن‌ها كي و چرا اتفاق افتاد. اگر به مادربزرگ‌ها مي‌گفتيم كه ما لباس‌ها را روي وسيله‌اي فلزي كه شبيه عنكبوتي جهش ژنتيك كرده است خشك مي‌كنيم احتمالا فكر مي‌كردند ديوانه شده‌ايم. مي‌گفتند كه لباس بايد آفتاب بخورد و در باد خشك شود.

اما در قوانين سفت و سخت زندگي شهري هيچ جا ننوشته‌اند كه آفتاب براي زندگي لازم است. لابد ديدن لباس‌هاي شسته شده كه نماد زندگي است، براي بشر مضر تشخيص داده شده ولي تماشاي نماي بدشكلي كه از سيمان و بتن و سنگ تشكيل شده و مثل سلول‌هاي زندان متحد‌الشكل است حظ بصري مي‌آورد.

خيلي از زيباترين شهرهايي كه مي‌شناسم با همين بندرخت‌ها و خانه‌هاي ناهمسان و تنوع رنگ‌هايشان زيبا هستند. زندگي با ساده‌ترين چيزها در شهر معني مي‌شود؛ با پنجر‌ه‌هاي باز و پرده‌هايي كه در باد تكان مي‌خورند؛ با بوي نان و رخت‌هاي شسته و صداي بازي بچه‌ها.

زندگي شهري اما حواسش به همه‌‌چيز هست. خانه‌ها، حياط لازم ندارند براي اينكه چه معني دارد كه بچه بدود و سر و صدايش مزاحم بقيه شود. نبايد با رخت و لباس آويزان كردن نماي خانه را خراب كرد. حتي اخيرا پيشنهاد داده‌اند كه گلدان‌هاي روي لبه بالكن‌ها هم همسان شوند و تمهيدي انديشيده شود كه كسي براي كفترها خرده نان نريزد. لابد مرحله بعدش اين است كه همه يونيفرم بپوشند و در راهروهاي باريك، رژه پيروزي بر اصول ساده زندگي را اجرا كنند.

آن وقت ديگر همه شبيه هم شده‌ايم و مي‌توانيم با خيال راحت، لباس‌هاي نمور آفتاب‌نخورده‌مان را بپوشيم و«هيس‌هيس»‌گويان و پاورچين در سلول شخصي‌مان كه به اشتباه خانه صدايش مي‌كنيم، به چيزي كه اسمش را گذاشته‌ايم زندگي، ادامه بدهيم.