باور نميكنم كه او لبخند و تصوير مرا از ياد برده باشد. دختري كه سر تا پا سياه پوشيده بود به دختري كه موهاي رنگ شده و پليور زردرنگش عجيب هماهنگ بود ايستاده بودند 2 سر يك طيف از پوششها و به هم لبخند ميزدند.
حالا از بين همه آدمهاي دور و اطرافم ذهنم رفته سراغ دختري كه شايد مواجههام با او چند دقيقه بيشتر نبوده است. نظرات مثبت و منفي مردم را درباره حضور خانمي كه با پوشش چادر در كاروان المپيك رژه رفته است ميبينم و ميخوانم. هزار بار كامنتها را بالا و پايين ميكنم و حدس ميزنم كدامش را ممكن است او نوشته باشد؟ دوست دارم بدانم كه او همان است كه زير پوشش بازيگرهاي جشن حافظ كامنت گذاشته است كه «پوشش هر كس بهخودش مربوطه» و حالا معترض است به پوشش خانم خدابندهلو يا اينكه اين حق انتخاب را براي او هم قائل است؟ برايم مهم شده است بدانم لابهلاي اين همه تضارب آرا و انديشه كه به مدد فضاي مجازي فراهم شده است او چه فكر ميكند.
دلم ميخواهد بدانم آنها كه پوشش را بهعنوان يك پديده اجتماعي تا حد يك پديده فردي تقليل ميدهند وقتي امروز لابهلاي گراني مرغ و شكر و ركود بازار مسكن و... پوشش اين بازيگر و آن خانم كه توي رژه المپيك با چادر حاضر شده نقل محافل امروز روزشان شده است چه توجيهي براي پرخاشگريشان دارند. انگار كن كه اين موضوع براي مردم از نان شب واجبتر شده است. يك نفر با چادر مشكي چالش ذهني خيليها شده است؛ حتي تيتر يك رسانهها شده است واليبال ساحلي دختران محجبه مصري و حضور يك دختر محجبه آمريكايي در تيم آمريكاييها. بعد وقتي قطار ميايستد و در ورودي قطار باز ميشود و من بايد همين ايستگاه پياده شوم صبر ميكنم؛ صبر ميكنم تا در قطار بسته شود منتها اين بار هر دو با هم تكيه دادهايم به در ورودي قطار و من دختري با پوشش يكسره مشكي و روسري آبي فيروزهاي ايستاده است به گفتوگو با دختري كه موهاي رنگشده و پليور زردش عجيب هماهنگ است. ايستادهايم به حرفزدن درباره پوششمان..! ميگويم راستش من تا به حال فكر ميكردم پوشش پديدهاي اجتماعي است ولي حالا مردد شدهام انگار اين روزها بايد آن را ذيل مجموعه پديدههاي بينالمللي هم تحليل كرد؛ تو چه فكر ميكني؟