سالها، ماهها و روزها، چنان ما را با خود ميبرند و گذشته را آنچنان محو ميكنند كه انگار اصلا گذشتهاي وجود نداشته است. هرقدر دست بلند ميكنيم تا از گذشته خوشهاي برچينيم ثمرهاي ندارد. جواني نيز در همين موارد ميگنجد. زماني قدر اين كيميا دانسته ميشود كه ديگر هيچ اثري از آن در ما نباشد.
نيروي جواني سرشار از بهرههاي مختلفي است، به قدري كه ذهني كه خداوند به جوان داده است شايسته مشورتكردن است و استفاده نكردن از چنين نصيبي خسران بزرگي بهحساب ميآيد. اميرالمومنين ميفرمايند: «هنگامي كه در پيشامدي احتياج به مشورت داشتي ابتدا به جوانان مراجعه نما زيرا آنان ذهني تيزتر و حدسي سريعتر دارند، سپس نتيجه آن را بهنظر بزرگسالان و پيران برسان تا پيگيري كرده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند زيرا تجربه آنان بيشتر است».
ذهن جوان به واسطه قدرت جواني ميتواند در خيلي از امور برايمان راهگشا باشد؛ ذهني كه دوست دارد نو بينديشد و نو زندگي كند. كه اگر اين ذهن، اينگونه زيست نداشته باشد، نشاط از جامعه بيرون ميرود و همهچيز كند و خستهكننده ميشود. در جواني نيروهاي شيطاني و رحماني هر دو در اوج قلهاند. اگر گناه، سريع در جان نفوذ كند، توبه هم سريع ميتواند جايگزين آن شود. پس دل جوان سريع به سمت خير حركت ميكند. امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: «جوانان را درياب زيرا آنان سريعتر به كارهاي خير روي ميآورند». اما ماشين يا وسيلهاي كه سرعتش خيلي بالاست اگر لحظهاي دقت نكنيم و درست آن را نرانيم يا اگر به كوچكترين مانعي برخورد كند ديگر در مسير خود نخواهد بود. از مسير منحرف ميشود و به همين دليل است كه گفته شده، هرگاه جوان را توبيخ كردي، برخي خطاهاي او را ناديده بگير تا توبيخ تو، او را به مقابله وادار نسازد چرا كه برخورد نابجا با جوان او را به طغيان واميدارد.