به کافه نیشگون دوباره خوش آمدید. با شما هستم. خود شما که مثل قند جلوی ما ایستاده‌ای و رخ می‌نمایی. الهی درد و بلای تو بخوره تو سر یکی دیگه. الهی که من عینهو قاشق چای‌خوری دورت بگردم، هیچ‌وقت غصه نخور.

دیدی از تابستانی که مثل هات‌چاکلت داغ و خوش‌مزه بود چیزی نمانده؟ حالا باید کم‌کم به باغ‌های پاییز برویم. پاییزی که مثل هویج بستنی خنک و زیبا و دلنشین است. الهی هرجا که هستی مثل پسته، خندان و مثل تخمه بانمک و مثل کافه‌گلاسه با کلاس باشی.

قربان شما، «کافه‌چی»

 

تصويرگري‌ها: مجيد صالحي

 

  • نوبرانه

یکی از برو بچس کافه معرکه است. نوبر است. می‌تواند بدون نیروی گاز و برق و اينا آب را جوش بیاورد. ما که خیال داریم به‌عنوان سماور برقی از او استفاده‌ی ابزاری کنیم. کلاً متخصص جوش‌آوری ملموس و غیرملموس است.

پارسال همين‌موقع‌ها کاری کرد پدرش جوش بیاورد. وقتی آن بنده‌خدا را فرستاد بیمارستان؛ همه انگشت به دهان ماندند. بعد کاری کرد مامانش جوش بیاورد. او هم روانه‌ی یک جایی شد که فعلاً ممنوع الملاقات است.

خلاصه، صنعتی است برای خودش. ما که خیال داریم از نیروی جادویی‌اش به نفع محیط زیست استفاده کنیم. اشتغال‌زايي هم هست. يك سماور صددرصد ارگانيك و خودجوش بی‌نظیر.

 

چند نكته‌ي غيركليدي در باره‌ي جوش

* از قديم گفته‌اند «هر كه جوشش بيش، جوشش بيش‌تر» يعني هر كي بيش‌تر حرص و جوش بخورد جوش‌هاي صورتش بيش‌تر مي‌شود.

* براي جلوگيري از جوش مي‌توانيد از ضدجوش استفاده كنيد. انواع يخ، آب يخ، شربت يخ‌دربهشت، غذاي يخ، يخ‌‌فود، يخ‌نوش و فراورده‌هاي يخي توصيه مي‌شود.

* جويدن آدامس تازه براي حفظ خونسردي مناسب است. از آدامس‌هاي سفت و لاستيكي كه جويدنش باعث عصبانيت مي‌شود جداً خودداري فرماييد.

* بهترين داروي ضدجوش، لبخند است. كافي است هنگام عصبانيت كمي نيشتان را بازكنيد. خودش فرار مي‌كند.

* هر كس خواست حرصتان را در بياورد و جوشي‌تان كند، اين ورد جادويي را بخوانيد: «جوش موش كوش ...»

«نیش ناش ناش»

 

 

  • نيش و نوش

قربونتون برم. يك كمي بشر تشريف داشته باشيد بدك نيست. يك كمي زيبايي شناسي و مردم‌شناسي و خودشناسي به جاي پيتزاشناسي و رفيق‌شناسي و اين‌ها كمك مي‌كنه آدم بهتري باشيم. آخه پرروبازي هم حدي داره...

اين‌هايي كه خوانديد درددل يك شاعر نوپاست كه نكته‌سنج و باريك‌بين و دهان‌گشاد است. به شعرش توجه بفرماييد:

 

پرروبازي در آيينه

یک روز تو را دیدم

در داخل آیینه

گفتم که چه ناجوره

 این هیکل و این سینه

 

این کله‌ی چون گلدان

این بینی چون لیوان

این دهان چون کاسه

   این فشنگه یا دندان؟

 

دستان نحیف تو

چون دسته‌ی جارویی

پاهای کثیف تو

انگار چو پاوریی

 

روی سر تو مو بود؟

یا مزرعه‌ی گندم!

نه شکل پری بودی

نه شبیه این مردم

 

از ترس زدم جیغی

یک جیغ سراسیمه

سیمای خودم را من

دیدم در آیینه

 

با سنگ شکستم من

آن چهره‌ی جادویی

آیینه ترک برداشت

گفتا: «که چه پررویی!»

 

«شنگول خنگول‌آبادي»

 

 

  • چت و مت

شلوار‌هاي هوشمند

 

نيش‌خشن: چه خبر؟

نیش فشن: هیچی... شلوارم پاره شده، به بابام می‌گم شلوارم پاره شده. می‌گه پول ندارم، می‌فهمی؟

نیش خشن: خب نداره دیگه، می‌فهمی؟

نیش فشن: خودم می‌فهمم، ولی شلوارم نمی‌فهمه.

نیش خشن: ای بابا! سخت نگیر. این‌روزها شلوار پاره نشونه‌ی پولداریه. با شلوارت هم صحبت كن بلكه بفهمه.

نیش فشن: چه حرفا!

نیش خشن: به جان خودم راست می‌گم. اصلاً به قول شاعر: فاصله‌ی طبقاتی شده قاتی‌پاتی.

نیش فشن: فلسفی حرف نزن.

نیش خشن: فلسفی نیست. ببین جانم. اونایی که پول دارن، شلوارهای پاره‌پوره می‌پوشن و اونایی که نون ندارن بخورن، می‌رن سوار ماشين مدل بالا می‌شن. اين يه پديده‌ي جديده كه همه‌ي اقتصاددانان دنيا رو گيج كرده. منم گيجم و مخم داره سوت مي‌كشه. بنا بر اين...

نيش‌فشن: بسه ديگه. این حرفا که واسه من شلوار نمی‌شه.

نيش‌‌خشن: باهاش صحبت كن، شايد بفهمه.

 

«میزرا کافی‌خان میکس‌آبادی»

 

  • نيش‌‌‌ حكايت‌

عطري با بوي گل‌هاي وحشي

 

حكايت فرموده‌اند، در زمان‌هاي قديم ‌اندرقديم، مگسي به بازار رفتندي تا براي تولد همسرش عطري گرفتندي. مگس هر چه گشت عطرها را گران ديدندي و چيزي نپسنديدندي و مايوس شدندي.

در راه برگشت به مردي دستفروش برخوردندي. مرد عطرهاي ارزان داشت و مگس با اندكي پول يك عطر ارزان همي خريدندي.

ولي عطرش خيلي ارزان بودندي و فردايش روزنامه‌ها تيتر زدندي:

مگسي كه همسرش را با حشره‌كش به قتل رساندندي.

 

 

  • نيش‌‌‌نهاد كتاب

مرغ همسايه روي گاز است!

 

هرچه به اين كافه‌چي گفتيم به ما بدهيد غاز!

نداد كه نداد غاز. هي كرد ناز، خواند آواز، زد ساز... فرموديم غاز خيلي خوب و خوش‌مزه است به جان شما. همسايه‌مان هم دارد. گفت غاز توي سرت بخورد، غاز مي‌خواهي چه كار؟ بعد كتابي را محكم كوبيد بر سر ما. سرمان درد گرفت و كتاب را نگاه كرديم، ديديم چه اسم بامسمايي دارد. يك اسم دندان‌شكن و كوبنده: «مرغ همسايه غاز است»

كتاب را ورق زديم و نگاه كرديم. يك مجموعه‌شعر طنز بود كه خيلي هم طنز بود. يعني اسمش به كتابش مي‌آمد. كتابش بيست بود، منظورمان اين است كه بيست‌تا شعر داشت كه هم اسمشان بامزه بود، هم خودشان. مثل: «به سبيلم قسم»، «كپسول خنده و ضامن نارنجك»،‌ «املت اينترنتي» و ...

شعرهاي اين كتاب را سعيده موسوي‌زاده سروده و تصويرهايش كار فاطمه ابولي‌فرد است. بزنيم به تخته، قلم خانم‌ها دارد جهان طنز را به تصرف در مي‌آورد.

به هرحال اگر هوس مرغ يا غاز كرديد بدانيد كه انتشارات چرخ‌فلك (66495436) آن را به قيمت چهارهزار تومان چاپ كرده است. و البته چهارهزار تومان قيمت يك ران مرغ هم نيست. همان مرغ همسايه كه روي گاز است.

«هات بوكِ كله‌پوك»