يك دليل بر اين مدعا اينكه امروزه بحث محيطزيست، ميان مسئولان اجرايي و ديگر بخشهاي حاكميت بسيار بيشتر از گذشته مطرح است. از سوي ديگر اما بديهي است كه كار ما كنشگران غيردولتي، رديف كردن دستاوردهاي دولت نيست، چرا كه دولت خود در اين مورد آمار و اطلاعات بيشتر و سخنگاههاي بهتر دارد.
صِرف دادن آمار كه در مناسبتهاي رسمي متداول است، نميتواند نشانه تغيير مثبت كيفي در موضوع مورد بحث باشد. در مورد محيطزيست، اين قضيه بيشتر صدق ميكند؛ ممكن است بهتازگي چند صدهزار هكتار از خاك كشور را (بيابان لوت) بهعنوان منطقهاي باارزش جهاني به ثبت رسانده باشند اما هنوز هيچ اقدامي براي حفظ جلوههاي زيستي و جغرافيايي آن صورت نگرفته است و حتي برعكس، آنجا محل مانور انواع خودروهاي آفرود و غيرآفرود شده است؛ ممكن است بودجه بيسابقهاي براي احياي درياچه اروميه اختصاص داده باشند، اما براي رسيدن به اين هدف همچنان بر راهكارهاي سازهاي تأكيد ميشود؛ ممكن است ضرورت «پيوستهاي محيطزيستي» براي طرحهاي عمراني به رسميت شناخته شده باشد و شمار بيشتري از پروژهها هم مجوز زيستمحيطي گرفته باشند، اما باز هم پروژههايي كه در ضديت با محيطزيست هستند، موفق به گرفتن اين مجوزها شده يا بدون اين مجوزها كليد خوردهاند (سد شفارود، انتقال آب از هليلرود و... .) اينها تنها چند نمونه از كارهاي كميتي هستند كه دال بر بهبود كيفي نيستند.
منظور از «بهبود كيفي» اين است كه مثلا آلودگي هوا يا فرسايش خاك بهطوركلي كمتر شده باشد، وضع منابع آب زيرزميني (با استفاده درست از آنها) بهبود يافته باشد، دستاندازي به جنگلها كمتر شده باشد، شدت چَراي مفرط دام كمتر شده باشد، مشاركت مردم در تصميمگيريهاي مربوط به انتقال آب يا هر اقدام ديگري كه محيطزيست را بهشدت متاثر ميكند افزايش يافته باشد، مديريت منطقههاي حفاظتشده به استانداردها نزديك شده باشد و شمار حيات وحش كشور افزايش يافته باشد. اما در هيچيك از اين موردها، جز در مورد آلودگي هوا-آن هم هواي شهر تهران- بهنظر نميرسد كه تغيير مثبت ملموسي اتفاق افتاده باشد. انتظار آن است كه «سخنوري شايسته» در زمينه حفظ محيطزيست، به «اقدام مؤثر» ارتقا يابد و زين پس به شكل محسوسي شاهد كمترشدن آلودگي و تخريب در فضاي زندگي شهروندان و ديگر زيستمندان كشور باشيم.