پدر يعني بهسوي روشنايي
پدر يعني زمان بيخيالي
پدر يعني همه دنيا به كامت
پدر يعني سرور و شادماني
ميبينيد كه گذشته از مشكل معنايي، قافيه در اين دو بيت رعايت نشده است. منظور از مشكل معنايي هم اين است كه يك مصراع در انتقال مفهوم موفق نيست. «پدر يعني زمان بيخيالي» يا «پدر يعني همه دنيا به كامت» مفهوم دقيق و درستي به مخاطب نميدهد.
معنا و زبان بهشكل درهم تنيدهاي با هم مرتبطاند، يعني براي ارائهي يك معناي سالم و بينقص، لازم است زبان و جملهبندي درست و بيعيب باشد.
توصيهي ما به نسترن اين است كه علاوه بر خواندن آثار شاعران موفق گذشته و امروز، كتابهايي دربارهي قواعد شعر كلاسيك مطالعه كند. اين قواعد وزن، رديف، قافيه، موسيقي دروني و... را شامل ميشود.
توصيهي ديگر استفاده از زبان تازه و امروزي و موضوعهايي متناسب با سن و سال و حال و احوال همسن و سالهايش است. خواندن شعرهايي از قيصر امينپور، حسين منزوي، سيمين بهبهاني و... ميتواند دريچههاي جديدي در خلق تصويرها و نوآوري در زبان و مضامين به روي نسترن بگشايد.
- نسيم پورعيسي، 14 ساله از تهران چند شعر سپيد برايمان فرستاده كه رگههاي ذوق و استعدادش در اين آثار آشكار است:
هنوز كلي راه براي رفتن هست
و كلي راز كه منتظر هستند
تا ما با ذهنهاي كنجكاو خود
كشفشان كنيم
اگرچه اين سطرها هم با كمي تغيير و اصلاح بهتر ميشوند:
هنوز
راههاي بسياري براي رفتن هست
و رازهايي بسيار
براي كشفشدن...
اين شعرها بهخاطر بلندبودن، كه در اصطلاح ادبي اطناب گفته ميشود، ضعفهاي زباني دارند، طوري كه گاهي نهتنها از فضاي شعر دور ميشوند، بلكه زبان ادبي و محاورهاي با هم تداخل پيدا ميكنند:
بازي ميكنم با سايهها
خندهي خورشيد را از «اون» بالابالاها ميشنوم
«وايي نه! تو روخدا نخند...»
در بخشهاي درون گيومه، زبان كاملاً از حالت ادبي خارج شده است.
پيشنهاد ما به نسيم، تمرين كوتاهنويسي و خواندن شعرهايي از شاعران معروف براي درك و دريافت تصوير و زبان شاعرانه است.
- مريم مرادي، 15 ساله از تبريز با چند شعر كوتاه نشان داده كه جانمايهي شعر را ميشناسد و ذوق خوبي هم دارد، اما گرايش او بهسادگي نبايد سبب شود شعرهايش بيش از حد معمولي و خالي از اتفاق بهنظر برسد:
خزان را دوست دارم
اگر برگها
هممسير باشند
تا ابد
اگرچه زبان و موضوع متناسب با سن اوست، اما حس شاعرانه تحتتأثير سادگي بيش از حد قرار گرفته، طوري كه ممكن است مخاطب بعد از خواندن يكي دو شعر، احساس كند شعرها سرسري سروده شدهاند:
همچون كبوتر در قفس
اين پا و آن پا مي كنم
تا شايد روزي بيايي
در اين شعرها آن لحظهي خاص و بهاصطلاح «آنِ» شاعرانه كه بايد خواننده را تكان دهد يا در او اشتياق كشف را ايجاد كند، وجود ندارد. چنين برخوردي با شعر ممكن است به اين دليل باشد كه سادگي را با سادهانگاري اشتباه بگيريم.
مريم هم بايد توصيههاي تمرين نوشتن و خواندن و مشاهده را جدي بگيرد و علاوهبراين، تلاش كند در زمانهايي كه احساس ميكند واقعاً حرفي براي گفتن دارد، شعر بگويد؛ حرفي كه حسي يا تصويري يا معناي جديدي را با مخاطب به اشتراك بگذارد.
- سارا نجفي، 14 ساله از سروستان نيز در چارپارهاي كه برايمان فرستاده تقريباً همين مشكلات را دارد.
سارا اگرچه زباني تازهتر دارد و موضوعهايي متناسبتر با سن و سالش انتخاب كرده، اما هنوز با وزن و قافيه و رديف آشنايي كاملي ندارد.
شعرهاي سپيد سارا بيشتر به نثرادبي شبيهاند. شايد تمرين مداوم در سرودن و خواندن آثار شاعران سپيدسرا كمك كند كه از فضاي نثر ادبي دور شود و نوشتههايش بيشتر رنگ و بوي شعر بگيرند:
كاغذ
قابلاعتمادترين احساس را داشت
شنوندهي تمام واژههايم
ثبتكنندهي احساساتم شد
اما كاش
طاقت اشك را هم داشت!
تصويرگري: بهاره بيات، 13 ساله از زنجان