با هیجان گفتم: «آره. وایسا کفشم رو بپوشم.»
تا رفتم در جاکفشی را باز کنم، یادم آمد کفشم پاره شده و باز هم مجبورم با دمپایی بازی کنم. در آن دو هفته سعی کرده بودم که با زبان بیزبانی به پدر و مادرم بفهمانم برای کادوی تولدم از آن تایگرهای آبیای که طاها دارد بخرند.
دمپاییام را پا کردم و از دم در جست زدم و خودم را به بچهها رساندم. آنروز کفشهای بقیه انگار میدرخشیدند، اما هیچکدام از کفشها به زیبایی تایگر آبی طاها نبود. واقعاً شوتزدن با آن کیف داشت.
با اینکه حواسم پرت بود، باز هم رونالدینهوي کوچه بودم. رونالدینهو با دمپایی! بالأخره تیم کوچه پایینی را بردیم. همیشه بعد از برد به مغازهي جوادفالوده میرفتیم و جشن میگرفتیم. مطمئنم تنها مشتریهایش ما بودیم.
طاها گفت نمیتواند با ما بیاید و باید سریع به خانه برود. وقتی اعتراض كردیم، با ناراحتی گفت: «تا همین الآن هم خیلی دیر کردم. بابام پدرم رو در میآره.» دلم به حالش سوخت. پدرش خيلي منظم و دقیق بود و تحمل بینظمی را نداشت.
وقتی به مغازهي جوادفالوده رسیدیم، داشتم به این فکر میکردم که پدر طاها با او چه کار ميكند. حتماً یک هفته از بیرون آمدن محرومش میکرد. شاید هم کتکش میزد. فالوده و جشن تمام شد و به خانه برگشتم.
از پله بالا رفتم. جاکفشی را باز کردم که دمپایی را بگذارم که ناگهان از حرکت ایستادم. انگار خواب میدیدم. یک لنگه تایگر آبی در جاکفشی بود. سورپرایزی که هفتهها منتظرش بودم. هرچه دنبال لنگهي دیگر گشتم، پیدا نکردم.
فکر کردم احتمالاً آن لنگه را کادو کردهاند که سرکارم بگذارند. لنگه کفش را توي جاکفشی گذاشتم و وارد خانه شدم. فامیل در خانه جمع بودند. آنقدر هیجان گرفتن لنگهی کفش دیگر را داشتم که نفهمیدم بقیه چه هدیهای آوردهاند.
تمام هدیهها باز شد و ماند هدیهي پدر و مادرم. هدیه از لنگهکفش خیلی بزرگتر به نظر ميرسيد. شروع کردم به بازکردن کادو. فوتبالدستی بود. اشکم درآمد. مادرم آن را اشک شوق تعبیر کرد و گفت: «بچهام خیلی فوتبالدستی دوست داشت.»
فردا صبح سراغ جاکفشی رفتم، ولی از لنگهکفش ناشناس خبری نبود. كمي بعد سرايدارمان را ديدم و او برايم ماجرا را تعريف كرد: «تو حیاط یه لنگهکفش ورزشی دیدم و فکر کردم صاحبش تویی. گذاشتم تو جاکفشیتون، ولی چند ساعت بعد طاها اومد سراغش رو گرفت. گفت باباش پرت کرده بود!»
شایگان ابراهیمپور، 17 ساله از کرج
رتبهي سوم مسابقهي «كفشهايت كو؟»
عكس: ياسمين الهياريان، 16 ساله از شهرري
رتبهي سوم مسابقهي «كفشهايت كو؟»