حسين شريعتمداري در ستون سرمقاله روزنامه كيهان با تيتر« بازی فینال گرگها»، نوشت:
روز یکشنبه هفته جاری سعید مرتضوی دادستان وقت تهران در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 با ارسال نامهای خطاب به رئیس و هیئت قضات شعبه 22 دادگاه تجدیدنظر از خانوادههای امیر جوادیفر، محسن روحالامینی و محمد کامرانی سه متهم به آشوبآفرینی در فتنه 88 که در زندان کهریزک جان باخته بودند عذرخواهی کرد. پوزش مرتضوی بهخاطر اعزام سه متهم یاد شده به بازداشتگاه کهریزک و فوت آنها به علت شرایط نامناسب این زندان و بیتوجهی مسئولان کهریزک بود. رخدادی که رهبر معظم انقلاب از آن باعنوان جنایت یاد کرده و دستور تعطیلی هر چه سریعتر این بازداشتگاه را صادر کرده بودند.
جرم آقای مرتضوی اعزام متهمان به بازداشتگاه کهریزک با توجه به آگاهی از شرایط بسیار بد و نامساعد آن بوده است که نهایتاً منجر به فوت آنان شده بود و مرتضوی از آنجا که خود را به گونهای ناخواسته و غیرعمد در زمینهسازی منجر به فوت 3 متهم مورد اشاره دخیل میدانسته، با ارسال نامه به دادگاه تجدیدنظر از خانوادههای آنان پوزش خواسته است. اقدام درخورتقدیر مرتضوی، این انتظار قانونی، شرعی و منطقی را بهدنبال دارد که سران و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نیز که برخی از آنان مصداق بیچون و چرای مفسد فیالارض هستند، از مردم به خاطر جنایتهای شرمآوری که مرتکب شدهاند، عذرخواهی کنند، اگرچه پوزش آنها نمیتواند و نباید مانع از مجازات قانونی آنان باشد. خودداری سران و اصحاب فتنه 88 از عذرخواهی در حالی است که صدها سند غیرقابل انکار از عامدانه بودن جنایاتی که مرتکب شدهاند حکایت میکند و کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که آنان تحت مدیریت مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس دست به جنایت زدهاند برخلاف مرتضوی که اقدام وی غیرعامدانه بوده است.
درباره وطنفروشی سران فتنه و پادویی مستقیم و بیواسطه آنها برای مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس، صدها گزارش مستند داشتهایم که واکنش فتنهگران به جای پاسخ، فقط فحاشی و ناسزاگویی بوده است و در این مختصر تنها به یادآوری برخی از آن بسیارها بسنده میکنیم.
1- فتنه 88 دقیقاً براساس فرمول دیکته شده کودتاهای مخملی صورت پذیرفته بود و از چند سال قبل برخی از کارشناسان برجسته سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا برای آموزش فتنهگران به ایران سفر کرده و با مدعیان اصلاحات، نشستهای مخفی و طولانی داشتهاند، از جمله این افراد میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
جانکین، عضو برجسته MI6 و از نظریهپردازان مطرح در مرکز مطالعات دموکراسی لندن، او در آموزشهای خود تأکید میکند که شروع انقلاب مخملی باید از نقطه انتخابات باشد «ELECTION POINT» .
مانوئل کاستلز، عضو برجسته سازمان «سیا» در پوشش استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا.
جان هیک معروف به احیاگر اندیشه پلورالیزم دینی.
آلن تورن از سرویس اطلاعات خارجی فرانسه DGSE.
تموتی گارتن اش، از سرویس اطلاعاتی MI6 انگلیس، تئوری «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» که مدعیان اصلاحات به نام خود جا زدهاند از اوست.
آکنش هلر، رهبر کودتای مخملی مجارستان.
آدام میچنیک، رهبر جنبش همبستگی در فروپاشی لهستان.
الکساندر اسمولار، از اعضای اصلی کودتای مخملی لهستان.
مایکل ایگناتیف، رهبر لیبرالهای پارلمان کانادا.
و... که همگی تحت پوششهای آکادمیک به ایران آمده و با کسانی که بعدها در فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 نقشآفرینی کردند، جلسات طولانی و مخفیانه داشتهاند. مدعیان اصلاحات به دلیل عملیاتی کردن نقشه دشمن در فتنه 88، جنایت بزرگی مرتکب شدهاند ولی دریغ از یک پوزش خشکوخالی که علت آن را توضیح خواهیم داد.
2- تمامی فتنهگران و مخصوصاً برخی از سران و افراد شاخص آن با صراحت و برخی دیگر با اقدامات بعدی خود اعتراف کردهاند که ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری 88 دروغ بوده و فتنهگران صرفاً با دستوری که از آن سوی مرزها گرفته بودند در شیپور این ادعای دروغ دمیدهاند.
همه اصحاب فتنه از جمله آقای خاتمی در انتخابات بعد از ریاست جمهوری 88 شرکت کرده بودند و پرسش این است که مگر برگزارکنندگان انتخابات مجلس، همان مراکز و افراد برگزار کننده انتخابات ریاست جمهوری 88 نبودهاند که آنان را به تقلب متهم کرده بودید؟ بنابراین، آیا به جرم توطئه علیه اسلام و انقلاب و مردم این مرز و بوم مستحق شدیدترین مجازاتها نیستید؟ پوزش از مردم پیشکش!
3- آقای خاتمی حداقل 2 بار با جرج سوروس، سرمایهدار صهیونیست آمریکایی ملاقات پنهانی داشته است. جرج سوروس دشمن تابلودار اسلام و انقلاب اسلامی است که دشمنی و کینه خود علیه ایران اسلامی را بارها به صراحت اعلام کرده است. آقای خاتمی باید برای ملت توضیح بدهد که در ملاقات پنهان با جرج سوروس در پی چه بوده است؟ و یا جرج سوروس از ملاقات با آقای خاتمی چه انتظاری داشته است؟ آنچه مشخص است اینکه، اولاً؛ ملاقات یاد شده قبل از فتنه 88 صورت پذیرفته و ثانیاً؛ جرج سوروس حمایت و دخالت خود در فتنه را نفی نمیکند.
4- آقای هاشمی رفسنجانی باید توضیح بدهد که چرا چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری 88 و در حالی که هیچ گمانه و سخنی درباره احتمال تقلب در انتخابات مطرح نبود به ناگاه در اقدامی غیرمنتظره از احتمال تقلب در انتخابات ریاست جمهوری 88 سخن به میان آورد؟ پاسخ آقای رفسنجانی به این پرسش از آن جهت حائز اهمیت است که همگان شاهد بودند چند ماه بعد از آن، فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 با اسم رمز «تقلب در انتخابات»! شکل گرفته و به میدان آورده شد. انتظار آن است جناب آقای هاشمی رفسنجانی برای مردم توضیح بدهند که میان ادعای غیرمنتظره ایشان که چند ماه بعد به اسم رمز تقلب در فتنه 88 تبدیل شد چه رابطهای وجود داشته است؟
5- فتنهگران با ادعای تقلب در انتخابات که از بیرون به آنها دیکته شده بود، علاوه بر آن که کشور را به آشوب کشیدند و خسارتهای جبرانناپذیری به مردم و نظام وارد کردند، تعداد قابل توجهی از مردم را هم در خیابانها به قتل رساندند. حمله به عزاداران عاشورای حسینی(ع)، اهانت به ساحت مقدس آن حضرت، پاره کردن عکس امام(ره) و لگدمال کردن آن! آتش زدن مسجد، خط زدن قید «اسلامی» از نام مقدس جمهوری اسلامی ایران، ائتلاف آشکار و بیپرده با بهائیان، منافقین، سلطنتطلبها، مارکسیستها، کلانسرمایهداران و حتی عبدالمالک ریگی، دریافت هزینه آشوب از آلسعود و... بماند.
هر یک از جرایم و جنایات مورد اشاره به تنهایی، سران و اصحاب فتنه را مستحق شدیدترین مجازاتها میکند که پوزش از مردم، کمترین و دمدستیترین وظیفه قطعی آنان است.
6- درخواست مدعیان اصلاحات از آمریکا برای تشدید تحریمها علیه مردم این مرز و بوم نیز ماجرای رسوای دیگری از هویت وطنفروشانه این جماعت است. این درخواستهای شرمآور در چند مورد با ارسال نامه محرمانه از مبادی بیرونی صورت پذیرفته که برخی از اسناد آن - تأکید میشود که فقط برخی از اسناد- منتشر شده است. آیا این وطنفروشی و مزدوری برای دشمنان ننگآور نیست؟ مخصوصاً آنجا که برای خزانهداری آمریکا توضیح دادهاند، تحریمها باید سنگین و فلج کننده باشد چرا که تحریمهای تدریجی برای مردم قابل تحمل خواهد بود!
7- سعید مرتضوی صرفنظر از اتهاماتی که به وی وارد شده و قضاوت نهایی درباره آن برعهده دادگاه است، به صراحت از نقش غیرمستقیم خود در کشته شدن سه متهم آشوب در بازداشتگاه کهریزک عذرخواهی کرده است. اما چرا سران و اصحاب فتنه با وجود اثبات جنایاتی که مرتکب شدهاند و خیانت بزرگی که در حق نظام و مردم روا داشتهاند، کمترین کلامی به عذرخواهی بر زبان و قلم نمیآورند؟ پاسخ این پرسش را میتوان در سه گزاره زیر جستجو کرد.
اول؛ آن که امیدوارند با لب فرو بستن از پوزش، جنایات آنان در اذهان ملت به فراموشی سپرده شود که در این صورت سخت در اشتباهند.
دوم؛ این که مسائل پنهان و به گرو گرفتهای نزد مدیریت بیرونی فتنه دارند که میترسند سرویسهای اطلاعاتی بیگانه در صورت عذرخواهی فتنهگران از مردم و ابراز پشیمانی، آن را برملا کنند.
و سوم؛ این که در انتظار فتنه دیگری گوش خواباندهاند! واین یادآور حکایت شخصی است که به پزشک مراجعه کرده و گفته بود؛ چند شبی است خواب میبینم در تیم فوتبال گرگها بازی میکنم! پزشک بعد از معاینه وی مقداری دارو تجویز میکند و میگوید با مصرف این داروها دیگر از این خوابهای آشفته نخواهی دید. شخص مراجعه کننده میپرسد؛ اجازه میدهید این داروها را از فردا شب مصرف کنم؟ و پزشک با تعجب میپرسد؛ چرا از همین امشب مصرف نمیکنی؟ و طرف میگوید؛ برای اینکه، امشب مسابقه فینال است!
و اما، کدامیک از این سه احتمال قوت بیشتری دارد؟! مروری بر مواضع و عملکرد این جماعت میتواند به کشف گزارهای که به واقعیت نزدیکتر است کمک کند.
- آدرس غلط
محمدرضا تابش-نایبرئیس فراکسیون امید مجلس در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
در ماههای اخیر، برخی رسانهها و محافل خاص به دنبال القای «حمایت مشروط» اصلاحطلبان از رئیسجمهور در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده هستند. اینکه کشور در شرایط فعلی نیاز به کار و فعالیت مداوم داشته و اساسا ورود به مسئله انتخابات، به عنوان یکی از مسائل اصلی در فاصله ٩ ماه مانده تا انتخابات، به صلاح فعالیتهای جاری کشور نیست، امری کتماننشدنی است.
حال اینکه عدهای علاقهمند به ایجاد فضای روانی اطراف دولت و فشار بر آنان، با تاکتیک خبرسازی بوده و از سوی دیگر خود را افرادی معتقد به اصول و مبانی انسانی و اسلامی بدانند، سؤالات بسیاری را ایجاد میکند. درعینحال در پاسخ به این نوع فضاسازیها، باید گفت در هیچ یک از جلسات معمول که اصلاحطلبان به عنوان یک جریان سیاسی باسابقه کشور تشکیل میدهند، شرط یا شروطی برای حمایت از دکتر روحانی ذکر نشده است. البته اصلاحطلبان از پیش از انتخابات سال ٩٢ تا امروز، بدون سهمخواهی از رئیسجمهور، نقطه نظراتی پیرامون امور اجرائی و مسائل سیاسی و... داشته و دارند که آن را به اشکال مختلف، به مسئولان کابینه منتقل کردهاند.
مخالفان دولت، حتما متوجه هستند که اصلاحطلبان و مردم، فراموش نمیکنند دولت یازدهم در چه فضایی شکل گرفت و میراثدار چه مصائب و تنگناهایی بوده و از مسائل مرتبط با تحریمها گرفته تا کاهش بهای نفت و برخی کارشکنیهای غیرمنصفانه و فاصلهدار از منافع ملی، چه شرایطی را پیشروی دولت یازدهم قرار داده است. بنابراین قضاوت ما و اکثریت ملت ایران در قبال دستاوردها و عملکرد کابینه، با درنظرداشتن این محدودیتها همراه خواهد بود. بههرحال این انتظار وجود دارد که همه مسئولان اجرائی، از ظرفیتهای موجود کشور حداکثر استفاده را برده و درعینحال ارتباط با مردم و حتی بدنه کارکنان دولت را به شکلی مثبت، پیش ببرند.
درعینحال بیشتر وزرای کابینه در راستای تحقق شعارها و مطالبات مردم عمل کرده و نسبت به وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور، حرکتی هماهنگ دارند؛ اما درعینحال، تلاش و کوشش بیشتر در ماههای باقیمانده تا انتخابات، میتواند مردم را نسبت به عملکرد دولت، بیشتر آگاه کند. بههرحال برخی مخالفان دولت و اصلاحطلبان، تلاش دارند ذهن جامعه را از هشت سال دوران حاکمیت اصولگرایان منحرف کرده و با آدرس اشتباه، دولت را در تحقق اهداف و تعهدات و شعارهای دادهشده ناتوان جلوه دهند. علاقهمندی به بیاثر نشاندادن رأی مردم، آن هم در شرایط حساس منطقهای و جهانی، هدفی را جز ایجاد بیاعتمادی در مردم نسبت به دولت یازدهم دنبال نمیکند. بههرحال دولت در حوزه سیاست داخلی، تلاشهایی را سامان داده است؛ در حوزه فرهنگی به دنبال فضای آرام برای کار معمول هنرمندان و اهالی فرهنگ بوده؛ در حوزه اقتصاد به دنبال ایجاد ثبات رویه و پرهیز از تصمیمات یکشبه بوده و بهویژه در سیاست خارجی، به نتایج درخشانی رسیده است. لازم به تکرار نیست که اگر برجام به نتیجه نمیرسید، علاوه بر چالش امنیتی که شامل ایران میشد، هر شش ماه، فروش نفت ما کاهش مییافت و در دورهای دو، سهساله صادرات نفت به صفر میرسید. بهنتیجهنرسیدن برجام تبعات اقتصادی مشخصی داشت که اگر اتفاق نمیافتاد، معلوم نبود کشور در زمینه تبادلات تجاری، بیمه، تبادلات بانکی و کشتیرانی و... با چه مسائلی مواجه میشد. بههرحال انتظار میرود در ماههای آینده، زیرمجموعه دولت بیش از دکتر روحانی، موضعگیریهای لازم را در قبال بیان نتایج کارها در سه سال و نیم گذشته داشته باشند.
- آسیب آمارهای دوگانه در اقتصاد
محسن جلال پور صاحبنظر اقتصادی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
آنچه دیروز رهبرمعظم انقلاب درباره دوگانگی آمارهای اقتصادی مطرح و از آن به عنوان بلای بزرگ یاد کردند، بدون شک یکی از مهمترین مطالبات فعالان اقتصادی در سالهای گذشته بوده است. این بلای بزرگ سالهای طولانی است که در جان اقتصاد ایران رخنه کرده و امروز به یک مانع اساسی برای رسیدن به شفافیت اقتصادی تبدیل شده است. سیاستمداران فکر میکنند اگر عملکرد بخشهایی از اقتصاد منفی یا مثبت باشد، بر میزان محبوبیت و موفقیت آنها در انتخابهای سیاسی اثرگذار است .بنابراین به هرشکل ممکن تلاش میکنند آمارهای اقتصادی را مثبت و عالی جلوه دهند. این عارضه مختص این دولت و آن دولت نیست و کمتر سیاستمداری را میشود پیدا کرد که به چنین عارضهای مبتلا نباشد. رهبرمعظم انقلاب فرمودهاند: گاهی مراکز مختلف درباره نرخ بیکاری یا تورم و رشد اقتصادی، آمارهای متفاوتی بیان میکنند که موجب بیاعتمادی در مردم میشود. همین طور گفتهاند: باید منشأ این دوگانگیهای آمار بین دولتهای مختلف مشخص شود و در نهایت این مسأله را مطرح کردهاند که دستکاری در آمار، گناهی کبیره است.
حال که رهبرمعظم انقلاب چنین با صراحت درباره گناه کبیره مخدوش بودن آمارهای اقتصادی سخن گفتهاند، ببینیم اصلاً آمارها و اطلاعات اقتصادی چه اهمیتی دارند؟
وقتی در اقتصاد وارد مقوله آمار و اطلاعات میشویم، باید مهمترین نظریه این حوزه را بررسی کنیم. مهمترین نظریهای که نقش اطلاعات را در فعالیتهای اقتصادی تبیین میکند، نظریه انتطارات عقلانی است. این نظریه نقش اطلاعات را در فعالیتهای اقتصادی بسیار مهم میداند چه آن که مؤید این است که مردم بر مبنای اطلاعات دریافتی، تصمیم اقتصادی میگیرند و اگر اطلاعات اقتصادی ناقص یا نادرست باشد، تصمیم اقتصادی مردم با شکست یا اختلال مواجه میشود. این نظریه میگوید مردم تلاش میکنند در پیش بینی های خود از قواعد و اصول کارا و مؤثری تبعیت و استفاده کنند چرا که سود و منفعت اقتصادی به فردی تعلق میگیرد که برمبنای پیشبینیهای درستتر و بهتری تصمیم گرفته باشد و آن کس بهتر پیشبینی میکند که در زمینه اخذ و تحلیل اطلاعات کار بیشتری کرده باشد. فرقی نمیکند که این فرد تاجر پسته باشد یا کسی که قصد دارد در گوشهای از این مرز و بوم، کار تولیدی کند یا حتی کسی که میخواهد خانه جدیدی بخرد. همه فعالان اقتصادی تلاش میکنند از منابعی که در اختیار دارند، حداکثر استفاده را ببرند.
این انتظار، عقلانی است و ایجاب میکند که افراد بر پایه تصمیمگیری عاقلانه و بر پایه درک خود از سیاستهای اقتصادی دولت تصمیمگیری کنند. اما زمانی که دولتها یا سازمانهایی در درون دولتها تلاش میکنند به دلایل سیاسی از ارائه آمارهای درست اقتصادی طفره بروند، فعالان اقتصادی مجال ارزیابی و تحلیل شرایط موجود را ندارند و مطابق نظریههای اقتصادی، همین اختلال آماری میتواند در رشد اقتصادی اثر منفی بگذارد.
امروز به شرایطی رسیدهایم که به استناد حکم بی سابقه و مهم رهبرمعظم انقلاب باید به جامعه سیاستگذاران، تصمیمگیران و سیاستسازان گوشزد کنیم که تصمیمگیری درباره اقتصاد و فرآیند سیاستگذاری یکسویه نیست و با اتخاذ هر رویکرد تازه، مردم براساس درکی که از سیاستگذار و فرآیند سیاستگذاری دارند، موضع میگیرند. فعالیت اقتصادی برآیندی از سیاستگذاری و در عین حال تصمیمگیری فعالان اقتصادی است بنابراین، آمارها و اطلاعات اقتصادی باید شفاف و عادلانه در اختیار آحاد اقتصادی قرار گیرد. اگر بخش خصوصی و فعالان اقتصادی از نبود استراتژی اقتصادی گلایه دارند، به دلیل این است که در سالهای گذشته آمارهای درستی وجود نداشته است. اگر آمارها صحیح و قابل تکیه بود، به طور قطع فعالیتهای اقتصادی شفافتر ادامه پیدا میکرد و آنگاه جذب سرمایه و جلب سرمایهگذار برای اقتصاد ایران آسانتر میشد.
از این منظر، تشخیص رهبرمعظم انقلاب تشخیص درستی است. حتی در مذاکرات خارجی که پس از برجام صورت میگیرد، به دلایل ساختاری و به جا مانده از گذشته، هنوز اطلاعات شفاف و روشنی درباره فعالیتهای اقتصادی و روندها نداریم که به سرمایه گذاران خارجی ارائه دهیم و از این نکته غافلیم که سرمایهگذار برای فعالیت اقتصادی نخست به آمارها و اطلاعات مراجعه میکند و سپس تصمیم میگیرد.
حال که چنین حکمی از سوی رهبر معظم انقلاب صادر شده، دولت باید از این فضا بیشترین استفاده را ببرد و گامهای مهمی برای آبی کردن آسمان تیره اقتصاد ایران بردارد.