روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر«سطری از آن هزاران» نوشت:
«حقیر سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و انشاءالله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی» خواهم بود.»
حق بزرگ و بسیار بزرگ سردار سلیمانی را نمیتوان با عبارات و کلمات، هر چند از بهترینها، فاخرترینها و پرمعناترینها برگزیده شوند، ادا کرد. اما این حق آنقدر بر دوشمان سنگینی میکند که بیتابمان کند و به تلاشمان وا دارد تا اندکی و بسیار اندکی از آن همه را بیان کنیم به قول مولوی؛ کز برای حق صحبت سالها... بازگو حالی از آن خوشحالها.
سردار در پیام اخیر خود با همه عبارات محدودی که به قلم درآورد، حقیقت وجودی خود را نه برای آنکه دیگران دریابند؛ بلکه برای آنکه ناآشنایان عرصه جانبازی، چیزی که با «بازار مکاره دنیاطلبان» تناسبی ندارد را به ریب و ریای دنیاطلبی آلوده نگردانند، نشان داده است: سربازی برای «ولایت» و «ملتی عزیزتر از جان». بر صدق این حقیقت وجودی سردار، در و دشت و کوه و بیابانهای ایران و کشورهای منطقه هم گواهی میدهند. در این باره نکات زیادی وجود دارد که در مجال محدود این یادداشت به بعضی از آنها اشاره میشود:
1. آنانکه با سردار قاسم سلیمانی از نزدیک آشنایی داشتهاند، معتقدند او سراسر زندگیاش را خارج از «خطوط» سپری کرده و در عین حال دائماً در یک خط سیر کرده و هیچ گاه از آن منحرف نشده است. او و البته بسیاری دیگر از سردارانی چون او، هیچ گاه در «قاعده» گروهها و طیفها و گرایشات قرار نگرفتهاند؛ البته نه به این معنا که او هر گروه و طیف و گرایشی را «باطل» و ناروا بداند بلکه به این معنا که نگاه او همواره به اصل انقلاب و نظام اسلامی بوده و هیچگاه انقلاب و نظام و ولایت را در تفاسیر حزبی و طیفی به تماشا ننشسته و قضاوتهای او تحت تأثیر آرایههای جناحی قرار نگرفته است.
«خط» سیر سلیمانی در تمام دوران انقلاب و تا امروز، رهبری و مردمی است که به قول حضرت امام خمینی- رضوانالله تعالی علیه- «پیروزی انقلاب و تداوم آن، رهین آنان است» سلیمانی هیچ گاه از این خط جدا نشده و ذرهای به غیر آن تمایل نشان نداده و به واقع «سرباز ولایت و مردم شجاع عزیزتر از جانش» بوده است.
2. میدانم که در این عبارت سنگینی زیادی وجود دارد ولی نمیتوان نگفت که او «فرادنیا»ست. چند روز پیش هنرمند ارزشمند کشورمان، پرویز پرستویی که در نقش هنری خود تلاش کرد تا به این شخصیت نزدیک شود، گفت: «سردار روی زمین نیست». خود او در یادکرد شهادت یار دیرینهاش «شهید احمد کاظمی» گفت: «من مستحق آن هستم که به احمد ملحق شوم». سلیمانی آنگاه که از یارانش که دیری است به شهادت رسیدهاند، یاد میکند، آنقدر بیتاب میشود که تو گویی چند ساعتی بیش از شهادت آنان نگذشته است. خیلیها تصاویری دیدهاند که سلیمانی با بدن مطهر شهدا وداعی میکند و آنچنان آنان را در بغل میگیرد که تو گویی میخواهد همراه آنان با این دنیا وداع کند. خیلیها هستند که با نگاه به حس عمیق برادریاش با ملتهای مظلوم منطقه- اعم از شیعه و سنی- او را «فرامرز» میدانند و میلیونها مظلوم فلسطینی، لبنانی، سوری، عراقی، یمنی، بحرینی، افغانی، پاکستانی و... به اندازه ما ایرانیها، او را از خود میدانند. سلیمانی وحدت روحی و جانی مسلمانان را در زبانها، ملیتها، رنگها و مذاهب مختلف عینیت بخشیده است. اما به اعتبار علاقه وافرش به عالم شهیدان، «فرادنیا»ست.
3. یک لحظه تصور کنیم که گروههای تروریستی که با برنامه قبلی سرویسهای اطلاعاتی و پشتیبانی مالی، اطلاعاتی، تسلیحاتی و... رژیمهای جنایتکار آمریکا، اروپا، سعودی، قطر، ترکیه و... به یکباره سربلند کردند و بسیاری از ملتهای مظلوم منطقه را به جرم آنکه زیربار استیلای آمریکا نمیروند، در آتش و خون فرو بردند، با «سد»ی که سلیمانی در برابر آنان پدید آورد، مواجه نمیشدند، الان وضع منطقه و مسلمانان مظلوم آن اعم از سنی و شیعه چه بود و وضع امنیت ایران چه بود؟ اگر نگاهی به شیوه عمل گروههای مسلح دستپرورده غرب بیاندازیم، تردید نمیکنیم که اینها از آباء پلید خود یعنی یزید، عبیدالله بن زیاد، شمر بن ذیالجوشن، خولی و سنان سفاکتر و وحشیترند.
سرکرده گروه «احرارالشام» که حدود یک سال پیش به هلاکت رسید، نیروهای خود را به یک خرابه میبرد و به آنان میگوید: «این جای کاخ عبدالملک بن مروان است ما امروز آمدهایم تا بنیامیه را احیا کنیم و آنچه آنان از آن غفلت کردند، یعنی ریشهکن کردن کامل دوستداران حسین بن علی را به سرانجام برسانیم.» این فقط سرنوشت شیعیان- در صورت غلبه این گروهکهای تروریستی- نبود بلکه برادران و خواهران سنی ما نیز همین وضع را پیدا میکردند. یک مورد آن اقدام گروهک داعش در به شهادت رساندن برجستهترین شخصیت سنی سوریه- علامه شیخ محمد سعید رمضان البوطی- در مسجد الایمان دمشق به همراه حدود چهل نفر از نمازگزاران در اول فروردین 92 بود. سلیمانیها و به تعبیر رساتر، انقلاب اسلامی ایران، اگر نبود امروز از مسلمانان در گوشهگوشه این منطقه رودهای خون جاری شده بود.
کما اینکه حدود سه ماه پیش وقتی یک محقق آلمانی -یورگن تودنهوفر- از یکی از فرماندهان داعشی در موصل میپرسد آیا واقعاً برای شما مهم نیست که 300 میلیون شیعه را بکشید، میگوید: «و میلیونها سنی هم که به خلافت البغدادی تن ندهند شایسته مردن هستند و تعداد مقتولین اهمیتی ندارد.» همه به یاد داریم وقتی که ماشین جنایت داعش- در 20 خرداد 93- در عراق به راه افتاد، همه دولتها و دستههایی که امروز- البته به دروغ - از لزوم مقابله با داعش سخن گفته و برای آن ائتلاف دروغین تشکیل میدهند، داعش را به عنوان یک جریان قومی معرفی میکردند که برای اجرای عدالت دست به انقلاب زده است! آن روز در منطقه آنان که با داعش موافق نبودند و خودرا در معرض تهدید آنان میدیدند هم مقابله با داعش را غیرممکن ارزیابی میکردند. تنها پساز آنکه، سردار سلیمانی ضربات اولیه به داعش زد و پس از حدود دو ماه، آنان را در عملیات مختلف به شکست کشاند، آرامآرام این باور پدید آمد که داعش را میتوان برچید و از آن پس ادبیات جهان هم تا حد زیادی نسبت به داعش تغییر کرد و آمریکا هم از ائتلاف علیه داعش سخن به میان آورد که خود این هم به غیر از اینکه نشان از سالوسی آنان داشت از زبونی آنها خبر میداد.
سلیمانی بدون ائتلاف با جایی نفس داعش را برید و آمریکا از شکلدهی به یک ائتلاف بینالمللی علیه داعش فقط حرف زد. جالبتر اینکه دو روز پیش جنگندههای آمریکا با حمله به یک موقعیت نظامی در اطراف فرودگاه دیرالزور حدود 60 نفر از نظامیان سوریه را به شهادت رساندند و در واقع تلافی عملیات دو هفته پیش ائتلاف ایران، روسیه و سوریه علیه داعش را گرفتند! در ماجرای شامگاه شنبه، آمریکا نشان داد که از شکست تروریزم در منطقه نگران است کما اینکه کاخ سفید رسماً اعلام کرد اوباما مصوبهای که عربستان را به دلیل انجام عملیات تروریستی حتی در مرکز آمریکا محکوم کند، وتو میکند. اگر میخواهیم اندازه و اهمیت پیروزی سلیمانی - و به طور کلی جبهه مقاومت- را دریابیم باید این وجوه پنهان تروریسم تکفیری کفار را هم ببینیم.
آنچه سردار سلیمانی و یاران او در منطقه انجام دادند در معادلات رایج جهان نمیگنجد؛ اقدامات او را فقط با واژگان قرآنی میتوان توضیح داد. «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم» (آل عمران/ 160) و «ومن یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه انالله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا» (طلاق/3).
سلیمانی منطقه را برای ملتها امن و برای دشمنان ملتها ناامن کرد. او و یاران شهادتطلبش در دریای فتنهای که با مکر و توطئه آمریکایی و کینه و دلارهای قارونهای عرب طغیان کرده بود، برای ملتها کشتی امن و برای فتنهگران، امواجی بنیانکن بودند. این گونه بود که دشمنان عنود اسلام در نیویورک تایمز نوشتند: «سلیمانی ریشه داعش را سوزاند».
4. بسیار گفتهاند که سردار سلیمانی آنگاه که از رهبر معظم انقلاب اسلامی سخن میگویدو یا به ضرورت نوشتهای به قلم میآورد، از واژه پرمعنای «حکیم» استفاده میکند او میگوید: «من فراتر از مباحث سیاسی و حتی اعتقادی که از این زوایا هم ممتاز هستند، رهبری را «حکیم» میدانم. ما در آنچه فرموده و ما به آن عمل کردهایم جز «حکمت» ندیدهایم و این موهبتی خدایی است که به «حضرت آقا» داده شده و در بزرگان دیگر ندیدهایم لذا همه سلولهای من میگویند عمل به دستورات رهبری بهترین نسخه موفقیت بوده و تبعیت محض از رهبر معظم انقلاب، کاری حکیمانه است.» او جدای از اینکه پیروی از ولایت فقیه را یک واجب شرعی میداند و جدای از اینکه عمل به تدابیر سیاسی رهبری را یک واجب ملی میشناسد، به حکمت رهبری در آنچه میگوید و عمل میکنند، ایمان دارد.
- سرمشقی برای همه زمانها
سیدرضا صالحیامیری . استاد دانشگاه در ستون سرمقاله شرق نوشت:
در میان شیعیان جهان، غدیر برای ما ایرانیان وجه تمایز بارزی دارد و آن عنصر پذیرش ولایتمداری اهل بیت (ع) است که از مهمترین عناصر جامعه ایرانی محسوب میشود. همین ویژگی، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را مدعی اجراي سیره حضرت علی (ع) در دوران خلافت آن حضرت کرده است. پس مدام باید از خود سؤال کنیم که نسبت جامعه ما با حضرت علی (ع)، چگونه است. از این منظر غدیر میتواند عیدی باشد که میزان قرابتمان را با امیرالمؤمنین (ع) بسنجیم.سرتاسر نهجالبلاغه، پند و اندرز و روش زیست انسانی در همه زمانها و مکانهاست. شهید مطهری بهزیبایی، شئون مختلف شخصیت ارزشمند علی (ع) را در کتاب جاذبه و دافعه علی به تصویر کشیده است. علی (ع) الگویی تمامعیار برای همه انسانهاست.
او همه انسانها را دارای کرامت میداند و در توصیه به مالک اشتر میگوید: با مردم با مهربانی و دوستی برخورد کند، چراکه رعیت دو دستهاند: دستهای برادران دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو یکساناند. جامعیت امیرالمؤمنین در امر سیاست، از او یک سیاستورز اخلاقمدار ساخته است که باید برای همه مسئولان سرمشق و الگو باشد. در بعد اجتماعی، علی (ع) شهروندی است که برای خود هیچ امتیاز ویژهای قائل نیست و حتی به قاضی شهر میآموزد در برخورد با او تفاوتی میان علی و دیگران قائل نشود و با عدل و مساوات رفتار کند. در عرصه دینی و معرفتی، علی (ع) عارفی تمامعیار است. نگرش اقتصادی علی (ع)، عدالت مطلق و محض است و در مواجهه با بیتالمال سختگیر و جدی است. کاهش فقر و محرومیتزدایی را میتوان از سیره امام علی (ع) آموخت.
استفاده بههنگام و درست از ابزار فکر و قلم و بیان برای امتناع بشر از دیگر ویژگیهای علی (ع) است. در روزگاری که بیش از هر زمان دیگر به وحدت جهان اسلام نیازمندیم و نباید بر طبل اختلاف بکوبیم، سیره امیرالمؤمنین بهترین چراغ راه برای عبور از این تنگناست. ضرورت وجود الگوها و اسوههایی که بتوان آنها را در عصر امروز به نسل جدید معرفی کرد تا بتوانند در چنین مسیری گام بردارند، بر هیچکس پوشیده نیست و اگر بتوانیم جامعه را به این سمت سوق دهیم که در روش و منش خود قطره کوچکی از دریای بیکران آن حضرت باشند، گام بزرگی برداشتهایم. قطعا ما نمیتوانیم شیوه آن حضرت را در دوران خلافت، بهطورکامل پیاده کنیم، ولی میتوانیم از مرزهای گفتمانی علی (ع) خارج نشویم و جهتگیری و مسیر پایداری در چارچوب گفتمان علی (ع) داشته باشیم. مفصلبندی اجزای ساختار رفتاری ما، باید تجلی حکومت علوی باشد و نباید از چارچوب گفتمانی علی (ع) خارج شویم. ازاینروست که غدیر میتواند بهانهای باشد تا مسئولان عملکرد خود را با سیره حضرت بسنجند و مدام خود را در بوته نقد و ارزیابی صاحب غدیر قرار دهند.
وحدت، همدلی، همنوایی، گذشت، بخشش و بسیاری از فضایل نیکوی انسانی، روش معمول و قاعده حکمرانی مولای متقیان است و این ویژگیها نه برای ثبت در تاریخ بلکه برای الگوبرداری تابعان آن حضرت است.
- دنيا دو روز است
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
مخاطبان صداوسيما به نسبت شناختهشده هستند، در واقع حدود نيمي از مردم كشور كه از اين رسانه استفاده ميكنند، در مقايسه با كساني كه از اين رسانه استفاده چنداني نميكنند، به لحاظ گرايشهاي فرهنگي و سياسي با معيارهاي رسمي همسويي و هماهنگي بيشتري دارند. تقريبا بخش اعظم و قريب به اتفاق طبقات پايين جامعه از اين رسانه استفاده ميكنند و مخاطب آن هستند، همچنان كه اقشار مذهبي نيز غالبا از اين رسانه استفاده ميكنند. بنابراين اگر يك نظرخواهي در اين رسانه صورت گيرد، انتظار ميرود كه نتايج آن با نوعي جهتگيري بيش از اندازه به سوي ارزشهاي رسمي همراه باشد.
با ملاحظه اين فرض معقول، نتايج نظرخواهي تلفني در برنامه تلويزيوني درباره يك پرسش سه گزينهاي در زمينه برگزاري كنسرت در شهرهاي مذهبي را چگونه ميتوان تحليل كرد. براساس اخبار در يك برنامه تلويزيوني سوالي به اين مضمون پرسيده شده كه« به نظر شما برگزاري كنسرت در شهرهاي مذهبي چه پيامدهايي ميتواند داشته باشد؟ سه گزينه براي پاسخها در نظر گرفته ميشود؛ گزينه اول: شهر مذهبي را به شهر غيرمذهبي تبديل ميكند، گزينه دوم: ناهنجاريهاي اجتماعي - فرهنگي پديد ميآورد. گزينه سوم: هيچ كدام، بلكه ميتوان با مديريت فرهنگي درست شاهد برگزاري كنسرتهاي فرهنگي باشيم. در پايان اعلام ميشود كه 99 درصد شركتكنندگان به گزينه سه راي دادهاند.»
فرض كنيم اين پاسخ كمتر هم باشد بعيد است از 80 درصد كمتر شود. پرسشي كه براي يك ناظر سياسي و اجتماعي به وجود ميآيد اين است كه چگونه ممكن است در يك جامعه مخالفان يك پديده تا اين حد در اقليت محض باشند، ولي در عمل بتوانند اهداف خود را پيش ببرند و مانع از برگزاري كنسرت شوند؟ پاسخ تا حدي روشن است؛ اعمال زور. وقتي كه زور باشد ميتوان با استفاده از آن ساير كمبودها را از جمله منطق و... را پوشش داد. پرسش مهمتر اين است كه نتيجه اين رفتار چيست؟ و چه عوارضي را براي فرد يا گروهي كه زور را جانشين ساير امور ميكند، دارد؟
ابتدا بايد متذكر شد كه زور و قدرت چيز بدي نيست ولي عوارض منفي آنها وقتي است كه جانشين ساير عوامل اقتدار شوند. براي گفتوگو و اقناع ديگران، بايد منطق حاكم باشد، در اقتصاد، كار و سرمايه و پول، در فرهنگ، خلاقيت و نوآوري، در تصميمگيري عمومي، توافق اكثريت مردم و البته در جنگ نيز اسلحه و قدرت تخريب آن، در مبارزه با فساد و جرم و جنايت نيز بايد در كنار ساير سياستها از ابزار زور و زندان و مجازات استفاده كرد. ولي جايگزيني هيچكدام از اين ابزارها به طور كامل ممكن نيست. در گفتوگو و اقناع نميتوان، از ضرب و زور استفاده كرد، همچنان كه در مبارزه با جنايت و جرم نميتوان به گفتوگو اكتفا كرد.
وقتي كه يك گروه براي بيان برتري نظراتشان به زور متوسل شوند و طرف مقابل از ترس تمكين كند يا براي اتخاذ تصميم، راي اكثريت را در نظر نگيرد و به زور متوسل شود، نتيجه در كوتاهمدت به نظر رضايتبخش خواهد بود، ولي قضيه به اين سادگي نيست، در همان كوتاهمدت نيز عوارض خود را دارد، چه رسد به ميانمدت و بلندمدت كه تبعات سنگيني خواهد داشت. نمونهاش رفتار سعيد مرتضوي است كه طي حدود يك دهه آن طور كه خواست رفتار كرد، ولي امروز مجبور شده براي بخش كوچكي از عملكرد يك دههاي خود عذرخواهي و حتي به تعبيري اقرار به عملي كند كه پيش از اين منكر آن بود. پرسش اين است چرا وقتي كه سعيد مرتضوي امروز ميتواند نسبت به رفتار گذشته اظهار ندامت كند، در همان گذشته چنين كاري را نكرد تا جلوي گلآلود شدن آب از سرچشمه گرفته شود؟ پاسخ اين است كه مبناي رفتاري يك قاضي بايد مبتني بر بيطرفي و عدالت و منطق حقوقي و مواد قانوني باشد.
اگر از اين چارچوب خارج شويم و بتوانيم با استفاده از شيوههاي قهرآميز يا تهديد يا هر شيوه ديگري جز موارد فوق اهداف و كارهاي خود را پيش ببريم، در اين صورت ممكن است در كوتاهمدت به نتيجه برسيم، ولي پس از آن و هنگامي كه فضا تغيير كرد به يكباره سيل حملات عليه ما آغاز ميشود و گمان ميكنيم كه اين حملات برنامهريزي شده و توطئهآميز است، در حالي كه اين حملات چيزي نيست جز پاسخ به استفاده از شيوههاي نادرست گذشته، به قول امام علي(ع) دنيا دو روز است، يك روز به نفع تو و يك روز عليه تو. آن زماني كه بيمحابا از شيوههاي غيرمرتبط براي پيشبرد و اهداف خود استفاده ميكنيم روي خوش دنيا را ميبينيم. ولي اين روي خوش دوام زيادي نخواهد داشت. زيرا روي ناخوش هم دير يا زود خودش را نشان خواهد داد.
وضعيت آن روز بد به قول امام علي (ع) شديدتر است از آن روز خوش. در مساله كنسرتها نيز همين منطق صادق است. اينكه بتوانيم جلوي يك كار قانوني را بگيريم و به نام اكثريت مردم اظهارنظر كنيم، در حالي كه طرفداران چنين ايدهاي آن قدر اندك هستند كه ميتوان آنان را ناديده گرفت و قانون نيز مجوزي براي اين كار نداده است، طبعا به مذاق برخي افراد خوش ميآيد، ولي واقعيت اين است كه اين كارها جز با اتكا به شيوههاي غيرطبيعي انجام نميشود و دير يا زود آن سوي ماجرا نيز خود را نشان خواهد داد؛ آن سويي كه تحملش خيلي سخت است.
- «کاپا»، فشاری بر امریکا
مقصود اسعدی سامانی دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی در ستون سرمقاله ايران، نوشت:
اجلاس بینالمللی سرمایهگذاری هوانوردی کاپا (مرکز هوانوردی آسیا و پاسیفیک) که روز گذشته با حضور سرمایهگذاران و نمایندگان 20کشور جهان در تهران گشایش یافت دومین اجلاس از این نوع در سال 2016 در ایران به شمار میرود که خود نشان دهنده اهمیت زاید الوصف بازار و صنعت هوایی بکر ایران برای شرکتها و غولهای هواپیماسازی بزرگ دنیا است. این اجلاسها که بعد از اجرایی شدن برجام در ایران رونق یافته است، هم نشان دهنده گشایشهای حاصله در دوران پساتحریم محسوب میشود و هم نیاز مبرم صنعت هوایی ایران به بینالمللی شدن را تداعی میکند. شرکتهای بزرگ دنیا در این اجلاس ظرفیتها و توانمندیهای خود را معرفی میکنند و فعالان داخلی صنعت هوایی نیز به تشریح نیازها و ظرفیتهای خود خواهند پرداخت. از طرف دیگر در حاشیه این اجلاسها مذاکرات چند جانبهای در زمینه بازاریابی محصولات و تعامل چندجانبه شکل میگیرد که پایه قراردادهای هوایی آتی به شمار میرود.
ایران بعد از 37 سال تحریم شدید، نیاز فزایندهای به نوسازی ناوگان هوایی خود دارد. ما از یک طرف باید هواپیماهای جدیدی وارد ناوگان خود کنیم و از طرف دیگر برای تحقق ایدهها و آرمانهایی نظیر تبدیل شدن به هاب هوایی منطقه ملزومات آن را ایجاد کنیم. البته در بستر توسعه صنعت هوایی، توجه به ظرفیتها و نیازمندیهای همه شرکتهای هواپیمایی داخلی به صورت عادلانه و تلاش برای ارتقای سطح و رتبه آنها به صورت مساوی باید در دستور کار مسئولان حمل و نقل کشور باشد. ما اکنون در شرایطی به سر میبریم که تحقق تجهیز آسمان کشور به هواپیماهای نو در صدر اولویت هایمان است. بدیهی است که برگزاری این اجلاس مهم بینالمللی در این مسیر تأثیر گذار است. دولت امریکا اکنون با تعلل در صدور مجوز فروش هواپیماهای ایرباس و بوئینگ خلاف تعهدات خود عمل میکند و برگزاری چنین اجلاسهای مهم بینالمللی به نوعی فشار جامعه جهانی به این کشور برای عمل سریع به تعهدات خود محسوب میشود.
هم از این رو من خوشبینم که نتیجه این اجلاس در تصمیم اوفک و دولت امریکا بسیار اثرگذار باشد. البته تنوع در شرکای هوایی بینالمللی یک الزام است وهمان گونه که اکنون مذاکرات دیگری برای انعقاد قرارداد خرید هواپیما از کشورهایی نظیر ایتالیا و ژاپن در دستور کار قرار دارد، راهبرد تنوعسازی اصل مهمی در مذاکرات بینالمللی ما باید به حساب آید. در کنار این نباید فراموش کرد که تعاملات بینالمللی در زمینه صنعت هوایی تنها به خرید هواپیما اختصاص ندارد بلکه فعال شدن ایران در صنعت قطعه سازی، توجه به مباحثی نظیر ایمنی و آموزش پرواز و همکاری با شرکتهای بینالمللی فعال در این زمینه از طریق اجلاس کاپا و اجلاسهای مشابه پیگری میشود. 150 شرکتی که در این اجلاس حضور پیدا کردهاند همه فعالیتهای طولانی در عرصههای مختلف صنعت هوایی داشتند و بدیهی است که هم مسئولان صنعت هوایی و هم شرکتها و فعالان داخلی این عرصه باید از فرصت پیش آمده برای بسط تعاملات و همکاریها در این زمینه استفاده کنند.
نظر شما