همياران بينام، حكايت جواناني است كه عشق را در نگاه معصوم كودكان مبتلا به سرطان جستوجو و شبانهروز براي بازگرداندن اميد به دلهاي خسته آنها تلاش ميكنند. چند سالي است كه با تلاش اين جوانان، پنجمين فصل رؤيايي و قشنگ براي كودكان مبتلا به سرطان در شهر اهواز رقم ميخورد و تعدادي از آنها با رسيدن به روياي زندگيشان با اميد، به جنگ بيماري مهلك سرطان ميروند. مردم خونگرم اهواز چندي قبل شاهد برآورده شدن آرزوي بيست و يكمين كودك مبتلا به سرطان بودند و همه با ديدن لبخند بر چهره زرد اين كودك براي سلامتي او دست به دعا برداشتند. هدي رشيدي دختر 34سالهاي است كه مسئوليت اين مؤسسه را برعهده دارد و سالهاست كه همراه با خواهر كوچكترش زندگي را وقف كودكان مبتلا به سرطان كرده و در اين راه سختيهاي بسياري را به جان خريده تا لبخند را بر چهره اين فرشتههاي كوچك ببيند. او كودكان را مظهر انرژي ميداند و اميدوار است با كمك مردم و افراد خير بتواند انرژي ازدسترفته كودكان بيمار را به آنها بازگرداند. با هدي رشيدي درباره فعاليتهاي خيريهاي كه مديريت ميكند، همكلام شديم.
- پنجمين فصل قشنگ
روزي كه همراه با خواهرم تصميم به راهاندازي مركزي براي انجام كارهاي فرهنگي براي بچهها و انجام مراسم و فعاليتهاي مرتبط با آن گرفتيم باور نميكرديم مسيرفعاليتهاي ما به جهتي حركت كند كه در آن كودكاني بيمار با صدها آرزوي برآورده نشده باشد. وقتي در بيمارستان شفا با كودكاني مواجه شدم كه با وجود سن كم و جثههاي كوچك درد بزرگي را تحمل ميكردند احساس كردم بايد براي آنها كاري انجام بدهم. معصوميت در چشمان همه اين كودكان موج ميزد و وقتي ميشنيدم كه زندگي تعدادي از آنها به تار مويي بسته است و روزهاي آخر عمر كوتاهشان را سپري ميكنند ديگر زندگي جذابيتش را برايم از دست داد و چيزي نميتوانست مرا شاد كند. وقتي با آنها همكلام ميشدم با زبان شيرين كودكانهشان از آرزوها و روياهايي كه داشتند برايم ميگفتند. گاهي مشكلاتي مانند بيماري، بيخانماني يا مسائل ديگر شادي را از اين كودكان ميگيرد و باعث ميشود لبخند از چهره معصوم آنها محو شود. تعبير من از خنده اين كودكان لبخند خداست و اگر بتوانيم لبخند را بهصورتهاي پاك اين كودكان بازگردانيم شاهد لبخند خدا روي زمين خواهيم بود. اكثر كودكان بيمار و بهخصوص كودكاني كه با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميكنند در زندگي كودكانهشان كودكي نكردهاند. معتقدم اگر يك كودك نتواند كودكي كند ظلم بزرگي در حق او شده است. اين كودكان بهخاطر بيماري نميتوانند از كودكيشان لذت ببرند. در ميان آنها، كودكاني نيز هستند كه بيماري سرطان بهخصوص سرطان خون با به دنيا آمدن آنها متولد شده است. اين كودكان با سرطان به دنيا ميآيند و با آن زندگي ميكنند. كودكي، براي آنها فراموششده و جاي آن را درد و رنج گرفته است. اين كودكان در سختترين شرايطي كه ميتوانيم تصور داشته باشيم زندگي ميكنند. مراحل مختلف شيميدرماني و جراحي، آسيب شديدي به روح لطيف آنها وارد ميكند؛ كودكاني كه نميتوانند مانند ديگر كودكان شادمانه به هر طرف كه دوست دارند بدوند و به مدرسه بروند. با بررسيهايي كه انجام داديم تصميم گرفتيم كه كودكيشان را به آنها بازگردانيم و با هديهدادن لبخند، انرژي مضاعفي به آنها بدهيم تا دوباره به زندگي بازگردند؛ با اين اميد به جلو حركت كرديم.
- چرا سرطانيها؟
گاهي اين سؤال در ذهن برخي از مردم شكل ميگيرد كه تفاوت كودكان مبتلا به سرطان و آرزوهايشان با كودكان كار يا كودكاني كه در خانوادههايي با فقر مالي زندگي ميكنند چيست كه برآورده كردن آرزوهاي كودكان مبتلا به سرطان در اولويت كار ما قراردارد؟ بايد اين حقيقت تلخ را درنظر داشت كه كودكان مبتلا به سرطان توان رسيدن به آرزوهايشان را ندارند و در ميان آنها كساني نيز هستند كه عمرشان كوتاه است و فرصت زيادي براي زندگي ندارند، درحاليكه يك كودك كار مدت زمان زيادي براي زندگي دارد و ميتواند به آرزويش دست پيدا كند اما كودكاني كه در بخش بيماريهاي خوني بستري هستند فرصت زيادي ندارند و اين ما هستيم كه بايد به آنها كمك كنيم كه به آرزويشان برسند؛ آرزوهايي كه ميتواند قوت قلبي باشد براي ادامه راه و شكست سرطان. عوامل زيادي در بروز بيماري سرطان بهخصوص در كودكان مؤثر است. تغيير سبك زندگي و نوع تغذيه و از همه مهمتر آلودگي هوا و گردوغباري كه سالهاست مهمان ناخوانده آسمان اهواز شده و سلامتي كودكان اين شهر را به خطر انداخته، از عوامل اصلي بروز سرطان هستند.
- خاله آرزوها
شناخت آرزوي يك كودك مبتلا به بيماري سرطان بسيار مهم است. اين آرزوها همگي بوي سادگي و بيآلايشي ميدهند و در آن هيچ رنگ و بويي از ماديات نيست. نقاشي و بيان آرزو در قالب آن، بهترين راه شناخت آرزوي اين كودكان است. در بيمارستان كودكان شفا به شكل دورهاي كودكاني كه مبتلا به بيماري سرطان هستند مدتي در اين بيمارستان بستري ميشوند و ما نيز فهرست آرزوهايي كه از اين كودكان داريم به روز ميكنيم. آرزوهاي اين كودكان در اتاقهاي بازياي كه توسط مؤسسه خيريه محك بنا شده است شكل ميگيرد؛ جايي كه به بچهها نقاشي و كاردستي آموزش داده ميشود و اين كار توسط هنرمندان جواني كه به شكل افتخاري فعاليت ميكنند انجام ميشود. «خاله آرزوها»، يكي از همين داوطلبين است كه با حوصله بسيار ارتباط خوبي با بچهها برقرار ميكند و از بچهها ميخواهد كه آرزوهايشان را نقاشي كنند. بعد از انجام اين كار، اين نقاشيها با نام و مشخصات و نوع بيماري آن كودك در اختيار ما قرار ميگيرد. در اين مرحله نقاشيهاي بچهها مورد ارزيابي قرار ميگيرد و در گروههاي مجازي مختلف قرار داده ميشود. البته بررسي اين نقاشيهاي كودكانه و پي بردن به نوع آرزوي آنها گاهي اوقات بسيار مشكل است. بهطور مثال كودكي با كشيدن هواپيما آرزوي خود را خلباني اعلام كرده بود. وقتي با اين كودك 3ساله صحبت كرديم و از او پرسيديم كه چرا دوست دارد خلبان شود گفت دوست دارم از كلاه خلباني خرگوش بيرون بياورم! با شنيدن اين جملات متوجهشديم كه او آرزو دارد كه شعبدهباز شود اما تصور ميكرده كه خلبانها از كلاهشان خرگوش بيرون ميآورند. البته به هيچ عنوان اجازه نميدهيم كه خانوادهها در القاي آرزو به كودكان دخالتي داشته باشند زيرا آنها آرزوهاي خودشان را از طريق كودكان اعلام ميكنند. همچنين به كودكان تأكيد ميكنيم كه تبلت و گوشي موبايل نميتواند جزو آرزوها باشد زيرا اين دو وسيله ابزار هستند و اغلب بچهها نيز دوست دارند كه تبلت و يا گوشي موبايل داشته باشند و با آن بازي كنند. آرزوهاي كودكان مبتلا به سرطان از طريق خاله آرزوها در اختيار ما يعني مؤسسه پنجمين فصل قشنگ قرار ميگيرد و تاكنون نيز 700آرزوي كودكان مبتلا به سرطان در خوزستان جمعآوري شده است.
- كوه درد و رنج
اولويت برآورده كردن آرزوها با كودكاني است كه پيشبيني ميشود عمر كوتاهتري دارند؛ كودكاني كه به گفته پزشكان فرصت چنداني ندارند و وضعيتشان نسبت به ديگر كودكان وخيمتر است؛ بهطور مثال عباس يكي از كودكان مبتلا به سرطان بود كه فرصت زيادي براي زندگي نداشت و ما آرزوي او را كه دوست داشت پليس شود برآورده كرديم. همچنين او را براي زيارت بارگاه امام هشتم(ع) به مشهد برديم. عباس به آرزويش رسيد و روزي كه براي هميشه رفت، لبخند رضايت به چهره داشت. البته ممكن است حس حسادت ميان بچههاي ديگر بهوجود بيايد. من تا روزي كه قرار است آرزوي يكي از كودكان مبتلا به سرطان برآورده شود او را نميبينم. روزي كه قرار بود عباس به آرزويش برسد و نيروي انتظامي اهواز برنامه ويژهاي نيز براي او درنظر گرفته بود براي نخستين بار عباس را ديدم. از ديدن او شوكه شدم. باور نميكردم يك كودك اين همه درد و رنج داشته باشد.
- همياران بينام
تأمين هزينههاي برآورده شدن آرزوهاي كودكان يكي از دغدغههاي اصلي است كه گاهي اوقات به يك مانع بزرگ تبديل ميشود. گروهي با نام خيريه همياران بينام زير مجموعه مؤسسه پنجمين فصل قشنگ فعاليت ميكنند و 247نفر در اين گروه عضو هستند. همه اين افراد بدون نام در كارهاي خيريه براي اين كودكان فعاليت ميكنند. اين گروه به 2بخش تقسيم ميشوند: افراد ميانسال و بزرگتر كه اغلب به شكل مالي كمك ميكنند و گروه ديگر كه جوانان دانشجو و عاشق فعاليت در زنجيره انساني هستند. همه اين افراد در يك گروه در شبكه مجازي حضور دارند. زماني كه ميخواهيم آرزوي يكي از كودكان مبتلا به سرطان را برآورده كنيم در اين گروه فراخوان ميدهيم و هر كدام از اين افراد در هر زمينهاي كه بتوانند وارد عرصه ميشوند و اعلام آمادگي ميكنند. در زنجيره انساني كه براي تشويق كودكان مبتلا به سرطان در زمان برآوردهشدن آرزوهايشان تشكيل ميدهيم جوانان اين گروه حضور دارند و دستهايشان را به علامت احترام روي سينه قرار ميدهند. گاهي اوقات وقتي با كودكان مبتلا به سرطان مواجه ميشوند اشك از چشمانشان سرازير ميشود ولي من اجازه نميدهم گريه كنند زيرا تأثير منفي در روحيه كودكان ميگذارد.
- آرزوهايي كه محال نيست
دخترنوجواني داشتيم كه سالها با بيماري سرطان دست و پنجه نرمكرده بود و دوست داشت گرافيست شود. با وجود فراخواني كه داديم و از هنرمندان خواستيم به ما كمك كنند متأسفانه پاسخ مثبتي دريافت نكرديم و اين دختر با آرزوهايش براي هميشه از پيش ما رفت. 2هفته قبل نيز يك نوجوان 16ساله كه پزشكان از درمان او قطع اميد كرده بودند و آرزو داشت به زيارت مشهد برود را در اولويت فهرست آرزوها قرار داديم و قرار شد تا همراه با كودك ديگري كه او نيز وضعيت مشابهي داشت به مشهد اعزام كنيم. با تلاش زياد موفق شديم از طريق خيران هزينه اين سفر را تأمين كنيم اما قبل از اين سفر بهدليل وخامت حال اين دو بيمار، برنامه لغو شد و چند روز بعد نيز نوجوان 16ساله فوت كرد. با پيگيريهايي كه انجام داديم هزينه اسكان و خوراك كودكان مبتلا به سرطان به همراه پدر و مادر در مدت زماني كه در مشهد هستند رايگان است و ما تنها نياز به افراد خيري داريم كه هزينه بليت پرواز آنها را تأمين كنند تا بتوانيم آخرين آرزوهاي زيباي اين كودكان را برآورده كنيم.
- عباس و فرماندهي پليس
عباس، كودك 9ساله اهوازي يكي از فرشتههايي بود كه قبل از خاموششدن شمع زندگياش به آرزويش رسيد. او در نقاشياش كودكي را در لباس پليس نقاشي كرده بود و آرزو داشت پليس شود و دزدها را دستگير كند. با هماهنگي انجام شده با نيروي انتظامي اهواز، گروهي از مأموران پليس در يكي از ميدانهاي اصلي شهر برنامه گستردهاي را براي عباس برگزار كردند. عباس درحاليكه لباس پليس به تن داشت از نيروهاي پليس حاضر در ميدان سان ديد و با نواخته شدن مارش نظامي همه مأموران به او احترام نظامي گذاشتند. لحظههاي بسيار شيريني بود. مردم با همه وجود نظارهگر مهرباني ماموراني بودند كه دستهايشان را به علامت احترام كنار صورت نگه داشته بودند و چشمانشان نمناك بود. عباس پس از آن سوار بر خودروي ويژه پليس در يك عمليات دستگيري سارقان شركت و پس از تعقيب و گريز خياباني آنها را دستگير كرد. عباس با همان لباس پليس به بيمارستان بازگشت و درحاليكه لبخند زيبايي بر صورتش نقش بسته بود براي هميشه پرواز كرد.
- محسن آتشنشان
محسن 12ساله آرزو داشت كه فرمانده آتشنشاني شود و در عمليات اطفاي حريق شركت كند. وقتي موضوع با فرمانده آتشنشاني مطرح شد او با استقبال از اين موضوع دستور داد تا در يكي از خيابانهاي شهر يك حريق ايجاد كنند و محسن دستورات لازم به نيروها را براي اطفاي آتش صادر كرد. لحظات بسيار شيريني براي محسن رقم خورد. او درحاليكه لباس آتشنشاني به تن داشت با بيسيم نيروها را هدايت ميكرد تا آتش را مهار كنند. حال محسن اين روزها خوب است و با اميد، درمانش را ادامه ميدهد.
- نرگس و آرزوي زيارت
نرگس، دختر 10سالهاي كه تومور سرطاني جسم نحيفش را دربرگرفته بود پس از يك عمل جراحي سخت در خواب ديد كه امامرضا(ع) او را براي زيارت به مشهد دعوت كرده است. نرگس پس از اينكه به هوش آمد آرزويش را نقاشي كرد و به خاله آرزو گفت براي شفا گرفتن بايد به مشهد برود. پنجمين فصل قشنگ او را به آرزويش رساند. وقتي نرگس دومين عمل جراحي خود را براي برداشت تومور انجام داد همراه با اعظم، كودك 3ساله و سجاد كه 13بهار را پشت سرگذاشته است با خانواده به شهر مقدس مشهد سفر كردند. اشكهاي نرگس وقتي كه چشمانش به گنبد طلايي حرم امامرضا(ع) افتاد بهترين تصويري بود كه بر دل همه نقش بست.
- زندگي دوباره
كاظم اسدينيا پدر نرگس هنوز هم باور ندارد كه خواب دخترش خيلي زود تعبير شد و او را به آرزويش رساندند. سفر به مشهد پس از 8سال و زيارت بارگاه نوراني امام هشتم(ع) با دعوت خود آن حضرت، شيريني خاصي داشت و پدر نرگس هنوز هم آن لحظات زيبا را به ياد ميآورد: «4فرزند دارم و نرگس فرزند سوم من است. ما در سوسنگرد زندگي ميكنيم و ماه مبارك رمضان سال گذشته نرگس كه 9سال داشت در گرماي شديد هوا همه روزههايش را گرفت. يك هفته بعد از عيد فطر احساس كرديم نرگس بياشتها شده است و غذا نميخورد. بعد از 2هفته نيز تب شديدي كرد. پس از انجام آزمايش مشخص شد عفونت دارد و بايد در بيمارستان ابوذر بستري شود. در بيمارستان بعد از انجام آزمايشهاي تخصصي مشخص شد توده بدخيمي در ريه و قفسه سينه نرگس وجود دارد. البته پزشكان اعلام كردند وجود اين توده نميتواند ارتباطي با روزهگرفتن او داشته باشد. با دستور پزشك، نرگس تحت عمل جراحي قرار گرفت تا آنها توده را از ريه او خارج كنند. لحظات تلخ و سختي بود. نميدانستيم به چه علت اين توده بدخيم در ريه دخترم رشد كرده است و آيا ارتباطي با آلودگي هواي جنوب دارد يا نه ؟ بعد از عمل جراحي، نرگس خوابي كه ديده بود را براي ما تعريف كرد. او آرزو داشت به مشهد برويم تا بتواند ضريح امامرضا(ع) را زيارت كند. آخرين بار وقتي 2ساله بود به مشهد رفته بوديم. وقتي همياران مؤسسه پنجمين فصل قشنگ و خانم رشيدي از اين موضوع باخبر شدند زمينه برآورده شدن آرزوي نرگس را فراهم كردند و بعد از 3ماه وقتي براي انجام دومين جراحي و تخليه توده به تهران سفر كرده بوديم با ما تماس گرفتند و اعلام كردند كه ميتوانيم همراه آنها به مشهد سفر كنيم. با وجود آنكه نرگس به تازگي جراحي شده بود اما به اين سفر رفتيم. نرگس بعد از بيماري لب به غذا نميزد و آرزوي من و مادرش اين بود كه او غذا بخورد. وقتي در كنار گنبد طلايي امام هشتم(ع) غذاي آشپزخانه آن حضرت را براي نرگس آوردند او همه غذا را با اشتها خورد و من و همسرم با ديدن اين لحظه اشك ميريختيم. خوشبختانه بعد از 4جلسه شيميدرماني به بركت امام رضا(ع) نرگس روند بهبودي را طي كرده است و اين روزها خود را براي آغاز سال تحصيلي و رفتن به مدرسه آماده ميكند.
- بشير و خيابان تميز
بشير، نوجوان 14سالهاي است كه سالهاست با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميكند. اين نوجوان خونگرم اهوازي نخستين بيماري بود كه آرزويش توسط مؤسسه پنجمين فصل قشنگ برآورده شد. آرزوي او رنگ و بويي از تميزي شهر داشت. او در نقاشي شهري را به تصوير كشيده بود كه آسمانش آبي بود و زمين آن پاك و بدون زباله. بشير آرزو داشت با كمك مردم شهر را تميز كند. با بررسي اين آرزو همياران مؤسسه پنجمين فصل قشنگ دست بهكار شدند و براي برآوردهشدن اين آرزو خيابان نادري اهواز كه يكي از شلوغترين خيابانهاي شهر است را انتخاب كردند. حضور دستفروشها در اين خيابان بسيار چشمگير است. مجوزها براي انجام اين كار اخذ شد و گروه مردمنهاد رفتگران طبيعت روز پنجشنبه همراه با دستفروشها با تشكيل زنجيره انساني اين خيابان را پاكسازي كردند. بيش از 2هزار نفر در اين كار بزرگ مشاركت داشتند و با وجود آنكه كنترل اين جمعيت سخت بود اما كار با موفقيت انجام شد. تماشاي لبخند بشير كه به آرزويش رسيده بود بهترين تصويري بود كه تا مدتها در ذهن دستفروشهاي اين خيابان نقش بسته بود و همه به احترام بشير سعي كردند تا اين خيابان را پاكيزه نگه دارند.
- آرزوي طبابت
مهريار، مريم، يوسف، آيلا و داليا آرزوهاي سفيد داشتند. آرزوي آنها پوشيدن لباس سفيد پزشكي و طبابت بود. براي برآورده كردن آرزوي اين 5 كودك معصوم كه با سرطان دست و پنجه نرم ميكردند با هلال احمر هماهنگيهاي لازم انجام گرفت و با ايجاد يك تصادف ساختگي، مجروحان به بيمارستان صحرايياي كه اين 5 كودك معصوم در آن با پوشيدن لباس دكتري منتظر بيمار بودند منتقل شدند و آنها چند دقيقه بعد سوار بر هليكوپتر هلال احمر همراه با مجروحان حادثه تصادف ساختگي در آسمان شهر اهواز به پرواز درآمدند و در محوطه بيمارستان فرود آمدند. 2نفر از اين كودكان بعد از رسيدن به آرزويشان، با اميد درمان را ادامه دادند و با سلامت كامل به جمع خانوادههايشان بازگشتند و 3نفر ديگر در حال ادامه درمان هستند.