همشهری آنلاین: آتش بس در سوریه، دیپلماسی سفر و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله‌های روزنامه‌های شنبه-۲۷ شهریور- جای گرفتند.

سیدرضا صالحی امیری رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«دیپلماسی سفر در جست‌وجوی صلح و عدالت»، نوشت:

سفر دکتر روحانی به ونزوئلا به منظور شرکت در اجلاس سران کشورهای گروه غیرمتعهدها و متعاقب آن به نیویورک و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در حالی انجام می‌پذیرد که نظام بین‌الملل به طور عام و منطقه خاورمیانه به طور خاص از رهگذر تهدید ترور و خشونت شرایط ناگواری را تجربه می‌کند. نگاهی به کشورهای پیرامون و بررسی وضعیت منطقه از سوریه و لبنان گرفته تا عراق، یمن، بحرین، لیبی، ترکیه و... همگی حکایت از آن دارد که شبح نامبارک تروریسم همچون بختک به جان نحیف مردم مظلوم این کشورها افتاده و بی‌ثباتی نظام‌ها و بی‌تدبیری حاکمان، زندگی را برای ساکنان این منطقه دشوارتر از هر زمان دیگری کرده است. از این رو سفر رئیس جمهوری کشورمان به دو اجلاس مهم جهانی به نمایندگی از کشوری که در منطقه پرآشوب، همچون گلستانی در میان آتش از گزند خشونت و افراطی‌گری به دور است، می‌تواند برای برون‌رفت منطقه از وضعیت نابهنجار کنونی راهگشا باشد.

بویژه که آقای روحانی در سخنرانی‌های سال‌های گذشته خود در چنین نشست‌هایی همواره منادی صلح و ثبات و آرامش بوده است. دیپلماسی دولت پرهیز از افراطی‌گری و خشونت به مثابه یک باور عمیق قلبی است و محور گفتمان این دولت چه در داخل و چه در خارج بر مدار اعتدال و دوری از افراط و تفریط می‌چرخد.

در واقع روحانی در سه سخنرانی گذشته خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر تلاش همه کشورها برای برقراری صلح و آرامش و محکوم کردن خشونت و افراطی‌گری تأکید کرده است. طرح «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» و «ائتلاف برای صلح پایدار» زمانی از زبان رئیس جمهوری اسلامی ایران در گوش جهانیان زمزمه شد که هنوز سایه تروریسم این گونه فراگیر نشده بود. در نگاه روحانی افراطی گری یک مسأله جهانی است و حد و مرز نمی‌شناسد. به همین خاطر رویکرد این دولت از ابتدا مقابله با افراطی‌گری در هر جای جهان و با هر نام و نشانی بوده است. واضح است که رویکردی که در جهان به دنبال دوری از جنگ و خشونت است، در داخل به طریق اولی این مشی را پیش می‌برد و دقیقاً از همین نقطه است که بیشترین جفاها و بی انصافی‌ها نصیب دولت می‌شود. روحانی همان طور که در سفرهای سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل منادی صلح بوده، در داخل هم از هر فرصتی که مجال گفت‌وگوی مستقیم با مردم یافته صلح‌اندیشی خود را طنین‌افکن کرده است.

او در سفرهای استانی و در دیدار با خیل مردم در همه سخنرانی‌ها جانب اعتدال و انصاف را گرفته و بر طبل دوستی و انسجام و همگرایی کوبیده است. روش دولت یازدهم هم به تأسی از رئیس دولت جز این نیست. معاون اول رئیس جمهوری و هر یک از اعضای کابینه در جریان سفرهای استانی، علاوه بر رسیدگی به مشکلات و کاستی‌های بخش‌های مختلف و تلاش برای رفع محرومیت‌ها، سفیر صلح و مودت و دوستی هم بوده‌اند. علاوه برآن دولت یازدهم ضمن پذیرش جایگاه ویژه گروه‌های تأثیرگذار در جامعه از جمله مراجع عظام تقلید، هرگز از منابع آسمانی و ارزش‌های جامعه اسلامی برای نیل به اهداف خود هزینه نکرده است. هر جا که توفیقی بوده آن را متعلق به جامعه و نظام دانسته و اگر در جایی مشکلات و نواقصی هست خود را موظف و متعهد به رفع آن در حد مقدورات و اختیارات و توان دولت می‌داند.

از این روست که در طول سال مکرر شاهد حضور دولتمردان در بیت شریف مراجع با هدف گزارش اقدامات دولت و بهره‌گیری از نظر و دیدگاه ایشان هستیم. بی آن که دولت بخواهد مشروعیتی برای خود از این طریق کسب کند. از دیگر اقدامات دولت یازدهم در این چارچوب که من آن را «دیپلماسی سفر» می‌نامم، پیگیری ویژه مصوبات و وعده‌هایی است که در طول سه سال گذشته و از رهگذر سفر رئیس جمهوری و مسئولان ارشد دولت در مناطق مختلف ایجاد شده و دولت وظیفه دارد در مدت خدمت خود بدان جامه عمل بپوشاند. در این راستا معاون محترم اجرایی رئیس جمهوری و همکاران وی با تنی چند از مسئولان، به طور مستمر با سرکشی به مناطق مختلف، از چند و چون اقدامات دولت مطلع می‌شوند و نظارت و اشراف دقیقی بر عمل به وعده‌ها آن هم در سالی که از سوی رهبر معظم انقلاب مزین به نام «اقدام و عمل» است، دارند. دولت یازدهم همچنان که در سفرهای جهانی منادی صلح و عدالتجویی است، در سفرهای داخلی هم با رویکرد اعتدال درصدد تحقق عدالت در سراسر میهن اسلامی به عنوان فراگفتمان نظام جمهوری اسلامی است. چرا که همه بر این باوریم که لازمه صلح جهانی، ثبات و آرامش در داخل و رضایتمندی عموم شهروندان از رهگذر رفاه و برخورداری از زندگی شرافتمندانه است. هر نوع سنگ‌اندازی در این مسیر و ایجاد حاشیه برای دولت به منظور انحراف از وظیفه فوق و مشغول کردن دولت به مسائل فرعی به جای پرداختن به مسائل اصلی، گناهی نابخشودنی و در جهت تضعیف منافع ملی و مصالح عمومی است.

  • ريشه‌هاي اجتماعي يك ناهنجاري

عباس عبدي روزنامه‌نگار در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

اوايل انقلاب در سطح شهر كمتر مي‌ديديم كه كسي سوار خودرويي مدل بالا باشد. آنان كه خودروهاي اين‌چنيني داشتند از روي احتياط يك پيكان نيز خريدند تا متهم به طاغوتي بودن نشوند و با پيكان رفت‌وآمد مي‌كردند. ولي از يك مقطع به بعد كم‌كم خودروهاي لوكس از پاركينگ‌ها بيرون آمد و چيزي نگذشت كه منشأ تفاخر نيز شد و هرچه جلوتر آمديم اين روند بدتر شد. اجازه دهيد همين جا و در ابتدا بگويم كه نمي‌خواهم از وضع اول انقلاب دفاع كنم چرا كه پايدار نبود، ولي وضع فعلي نيز بدون ترديد تاثرآور است و شايد هم واكنشي به وضع گذشته. اولِ انقلاب مديران نه تنها حقوق‌هاي خيلي كمتري مي‌گرفتند بلكه از امكانات و امتيازات ديگر مثل مسكن مجاني و با تخفيف نيز بهره‌اي نمي‌بردند. ولي آن سال‌ها به تاريخ پيوست. امروز نه تنها حقوق‌هاي بالا داريم، بلكه املاك نجومي مردم نيز به قيمت ارزان به همكاران واگذار مي‌شود، اگر در مورد حقوق‌ها اقدامي اصلاحي صورت گرفت و دولت مسووليت پذيرفت، در مورد اخير كه ارقامش سر به فلك مي‌زند، دفاع جانانه‌اي از بخشش‌ها صورت گرفته است.

اين مشكل فقط در سطح دولت و شهرداري و ساير نهادهاي حكومتي نيست. در سطح مردم و جامعه هم نوعي حرص طمع سيرناشدني وجود دارد كه عجيب است. مدتي پيش يكي از فعالان نهادهاي خيريه در يكي از استان‌هاي كشور يادداشتي را نوشته بود كه بخشي از آن را در اينجا ذكر مي‌كنم: «در معيت تعدادي از دوستانم، انجمني نيكوكارانه را مديريت مي‌كنيم كه به اين واسطه مدتي است شاهد شكل‌گيري آفت ديگري در جامعه هستيم. چند روز پيش، عزيزي براي تهيه جهيزيه از انجمن ما درخواست كمك كرد، هرچند تشكل ما با درخواست جهيزيه با ملاحظات جدي پاسخ مثبت مي‌دهد اما من طبق روال انجمن از دوست‌مان خواستم فهرستي از لوازم مورد نياز اين زوج بفرستد. در خصوص واقعيت محروميت اين دو جوان هم، بر نيازمندي بسيار شديد ايشان تاييد شد. فهرست لوازم به دست من رسيد كه ديدن برخي اقلام آن ضرربخش نيست: بخار شو، سرخ كن، سرويس پيركس، توستر مشكي يا سفيد، سرويس اورانوس طوسي، جي پاس...!».

چون برخي از اين موارد را نمي‌شناختم از همسرم پرسيدم او هم اظهار ناآشنايي مي‌كرد. يكي ديگر از دوستان كه در امور خيريه فعال بود تعريف مي‌كرد كه چندي پيش زن فقيري در محل آمد و تقاضاي وام دو ميليوني كرد وقتي كه با زحمت توانستيم يك وام يك ميليوني برايش جور كنيم، آن را كم دانست و گفت كه بايد براي فرزندش يك گوشي اپِل بخرد و يك ميليون تومان كم است! قصدم اين نيست كه با ذكر اين موارد بگويم فقر وجود ندارد، ولي اين حد از توجه به تجملات حتي براي خانواده‌هاي كم‌درآمد نيز قابل درك نيست. بسياري افراد پولدار حتي گوشي‌هاي ارزان‌تري مي‌خرند ولي چرا يك نفر با گرفتن وام و از موضع فقر مي‌خواهد اپل استفاده كند، قابل بررسي است.

در ميان توده مردم غيرفقير نيز نوعي حرص و ولع براي داشتن پول وجود دارد كه شايد در كشورهاي سرمايه‌داري هم كمتر شاهد آن باشيم. انواع و اقسام كلاهبرداري‌هايي كه در جامعه رخ مي‌دهد ناشي از سوء‌استفاده كلاهبرداران از اين حرص و طمع برخي مردم براي كسب پول با شيوه‌هاي ساده و سريع است. علت اين گرايش افراطي در چيست؟ در اينجا به دو نكته ساختاري توجه مي‌دهم. به نظر بنده مهم‌ترين عامل در بروز اين وضع تورم مزمن است. تورمي كه به جز چند سال معدود در چهار دهه گذشته همواره دو رقمي بوده است. براي اينكه درك روشني از اين مساله مهم به دست آوريد بايد ميان دو مقطع مقايسه كنيم. شاخص قيمت‌ها در فاصله ٢٢ ساله ١٣٣٠ تا ١٣٥٢، حدود ١/٢ برابر شد. يعني متوسط قيمت‌ها فقط اندكي بيش از دو برابر شد.

ولي اين شاخص از سال ١٣٥٢ تا ١٣٩٤، يعني ٤٢ سال اخير، حدود ١٣٥٠ برابر شده است!! يعني اگر يك نفر در سال ١٣٣٠ مي‌خوابيد و در سال ١٣٥٢ بيدار مي‌شد مي‌ديد كه قيمت‌ها دو برابر شده، ولي اگر همين فرد در سال ١٣٥٢ مي‌خوابيد و امسال بيدار مي‌شد، مي‌ديد كه قيمت‌ها ١٣٥٠ برابر شده است!! خوب البته شايد گفته شود كه درآمدها نيز كمابيش با همين سرعت افزايش يافته است، بنابراين فرق نمي‌كند. ولي حتي اگر درآمدها با سرعت بيشتري هم رشد كرده باشد (كه چنين نبوده) باز هم عوارض تورم بسيار ويرانگر است. تورم ايجاد ناامني مي‌كند، اعتماد به نفس فرد را از ميان مي‌برد. اعتماد به اينكه آيا فردا يا ماه ديگر مي‌تواند همين كالاها را بخرد يا خير؟ به لحاظ رواني توجه او به افزايش قيمت‌هاست و نه افزايش دريافتش. بنابراين براي جلوگيري از سقوط اقتصادي و فقر حرص مي‌زند كه پول بيشتري در آورد تا مبادا فردا همين مقدار كالا و خدمات را نتواند بخرد. تورم ويرانگر اخلاق است. بخش مهمي از سقوط اخلاقي در جامعه ما محصول تورم است. تورم نگاه به آينده را منفي مي‌كند. همچنين اخلاقيات خريد و فروش و وام دادن را دچار مشكل مي‌كند.

ولي فقط تورم نيست كه منشأ چنين وضعي است. ضعف بيمه‌اي در جامعه امروز را نبايد در بروز اين وضع ناديده بگيريم. هم بيمه بازنشستگي و هم بيمه درمان، هر دو مهم هستند. امروز به دليل تغيير ساختار شغلي و خانوادگي، ممكن نيست كه افراد بدون داشتن بيمه بازنشستگي، نسبت به تامين مالي آينده خود اطمينان‌خاطر داشته باشند، لذا مجبورند هرچه بيشتر ثروت كسب كنند تا اگر در ادامه نتواند از حقوق بازنشستگي برخوردار باشد، بتواند با صرف بخشي از ثروت خود گذران عمر كند، مساله نداشتن بيمه درمان به نوعي بدتر از بيمه بازنشستگي هم هست. در مواردي ديده شده است كه افراد طبقه متوسط كه از نظر حقوق و شغل نيز وضع مناسبي دارند، در برابر مخارج بيماري دچار مشكل و حتي مجبور به فروش خانه خود شده‌اند. بنابراين براي آرام كردن جامعه از حيث اين عطش نسبت به جمع‌آوري مال و وارد انواع و اقسام معاملات ويرانگر و دچار كلاهبرداري‌هاي گوناگون شدن، بايد در يك فاصله زماني مناسب دو شاخص تورم و پوشش بيمه‌اي را به وضع خوبي رساند. به عبارت ديگر تورم را به سوي رقم معقول سوق داد. البته بعيد است كه ايران به اين زودي‌ها به ٢ يا ٣ درصد تورم برسد، ولي همين كه دولت توانسته آن را تك‌رقمي كند، اگر آن را همچنان زير ١٠ و ٩ درصد نگه دارد خدمت بسيار بزرگي به آرامش جامعه كرده است. به علاوه توسعه بيمه‌ها به ويژه بيمه درمان و كارآمدتر كردن اين بيمه‌ها به خصوص براي بيماري‌هاي ويژه و گران‌هزينه، نيز مي‌تواند به اين آرامش كمك كند، كه خوشبختانه در هر دو مورد گام‌هايي برداشته شده ولي نگراني اصلي از موقتي بودن اين گام‌هاست.

عوامل ديگري نيز در اين فرآيند تاثير دارند كه پرداختن به آنها مجال ديگري را مي‌طلبد.

  • در انتظار تصمیم سیاسی

احمد حاتمی‌یزد . کارشناس بانکی در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:

پیشرفت روابط معمول میان بانک‌های ایرانی و بانک‌های خارجی، پس از برجام همچنان با مانع‌تراشی ایالات متحده مواجه بوده و در نتیجه سرعت کافی را نداشته است. گرهی که به‌تازگی در ماجرای برداشت پول از حساب شرکت ملی نفت در انگلستان به وجود آمد، از تداوم نگرانی بانک‌های اروپایی و برقرارنشدن روابط معمول بانکی با بانک‌های اروپایی حکایت می‌کند؛ البته چند بانک در آلمان و ایتالیا همکاری‌هایی را آغاز کرده‌اند؛ اما سطح مبادلات به ارقام بالا نزدیک نشده و مانع اصلی ناهماهنگی لازم در ایالات متحده است. به نظر می‌رسد تنها راه‌حل، مسئله پیگیری و فشار دکتر ظریف، بخش‌های مختلف وزارت خارجه و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط بر کشورهای ١+٥ برای انجام تعهدات خود در سند برجام و اتخاذ یک تصمیم سیاسی در سطح ایالات متحده باشد.

به‌تازگی رئیس سازمان انرژی اتمی نیز دیداری با مقامات وزارت خزانه‌داری انگلستان داشته است که در راستای یادآوری تعهدات طرف‌های مقابل بی‌تأثیر نیست؛ مسئله اینجاست که سه کشور اروپایی آماده برقراری روابط معمول بانکی هستند؛ اما درباره موضع آمریکا در ‌این‌ زمینه نگرانی دارند. وزیر خارجه ایالات متحده در چند موضع‌گیری رسمی، بر نبود مانع برای برقرارشدن روابط بانکی با ایران تأکید کرده است؛ اما مسئله اصلی، موضع سازمان کنترل دارایی‌های مالی خارجی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده «OFAC» است که به‌دلیل وجود تحریم‌های غیرهسته‌ای، همچنان در‌این‌باره چراغ سبز  نشان نداده است.

 

برخی تحلیل‌های اخیر به ارتباط این کارشکنی با انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا اشاره می‌کند که به نظر نمی‌رسد چندان مسموع باشد، زیرا ممکن است پس از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، فضا در مقایسه با امروز نامساعدتر هم شود. درعین‌حال حضور هرچه‌بیشتر شرکت‌های بزرگ اروپایی در حوزه‌های نفت، گاز و نیروگاهی در پروژه‌های ایران می‌تواند یک عامل فشار جدی از سوی آن شرکت‌ها بر دولت‌ها و بانک‌های بزرگ خارجی برای برقراری روابط معمول بانکی باشد.

  • فریب در سایه آتش‌بس فرضی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

بالاخره پس از ماه‌ها مذاکره ، آتش‌بس توافقی روسيه و آمريکا در سوریه از دوشنبه شب گذشته به اجرا گذاشته شد. محتواي اين توافق شامل 5 سند مي باشد که جزئيات آنها کاملاً روشن نيست، اما بر اساس آنچه منتشر شده اين توافق نکات مهم و ابهامات فراواني دارد که آن را فرضی می‌نمایاند و راه را براي فريبکاري و سوءاستفاده آمريکا و کشورهاي حامي تروريست‌ها از آتش‌بس فراهم می‌کند. لذا :

اول؛  اين توافق در ماه‌هاي پاياني حضور اوباما در کاخ سفيد و بر اساس نياز دموکرات‌ها در عرصه سياسي به دستاوردي ديپلماتيک، براي استفاده در رقابت‌ها و تبليغات انتخابات رياست جمهوري تنظيم شده است. چنان که سخنگوی کاخ سفید بعد از توافق تاکید کرده «اين توافقنامه به شکلي تنظيم شده که همه اهداف ما را محقق می‌کند» و سخنگوي وزارت خارجه آمریکا يک روز قبل از اعلام توافق آتش‌بس نیز صريحا اعلام کرده بود «درصورتي که همه اهداف و خواسته‌هاي واشنگتن محقق نشود، آمريکا هيچ توافقي را نخواهد پذيرفت».

 دوم؛ تجربه سال‌هاي اخير نشان داده هر زمان که ارتش سوريه به پيروزي‌هایی می‌رسد و تروريست‌ها در مخمصه قرار می‌گیرند و راه فراری ندارند، حرکات و تلاش‌هاي آمريکا براي برقراري آتش‌بس شروع مي‌شود تا فضایی برای تجهیز بیشتر تروریست‌ها فراهم شود و دور جدیدی از حملاتشان را آغاز کنند. به همین دلیل توافقات قبلي با فریبکاری و بدعهدي آمريکا و سوءاستفاده گروه‌هاي تروريستي به شکست انجاميد و حاصلي براي مردم سوريه نداشت.

سوم؛ در این توافق هم هدف آمريکا کمک‌رساني و امداد به مردم سوريه نيست بلکه منظور کمک به تروريست‌هاي محاصره شده در حلب با غیرنظامی شدن و باز شدن جاده کاستیلو براي تردد آزاد تروريست‌ها از شرق حلب و فرار آنها به ديگر مناطق و جايگزين کردن تروريست‌ها با نيروهاي تازه نفس و تجهيزات جديد است مثل آنچه که با بدعهدي و سوء‌استفاده آمريکايي‌ها در خان طومان رخ داد. چنان که خبرگزاري فرانسه يک روز قبل از اجراي آتش‌بس از تلاش محرمانه سازمان جاسوسي آمريکا براي کمک تسليحاتي بيشتر، به برخي از گروه‌هاي تروريستي در سايه آتش‌بس جدید از طريق کشورهاي همسايه سوريه خبر داد. موضوعي که قبل از اين ريچارد بلاک سناتور ايالت ويرجينيا به آن اذعان کرده بود.

چهارم؛  يکي از ابهامات اساسي توافق آتش بس جديد توقف حملات هوايي سوريه عليه تروريستها است. سؤال این است که چگونه مي‌توان پذيرفت يک دولت قانوني عليه گروههاي تروريستي که تماميت ارضي ، امنيت و منافع ملي و حاکميت کشورش را آماج حملات و تهديدات خود قرار دادند، مجبور به توقف حملات هوايي و مبارزه با تروريستها شود؟ سؤالی که جان کربی سخنگوی خارجه آمریکا به صراحت پاسخ آن را داده است: «هدف اين است که نيروي هوايي سوريه محدود شود تا نتواند مواضع مخالفان (تروریست‌ها) را هدف قرار دهد». قطعاً هدف، زمين‌گير کردن نيروي هوايي ارتش سوریه و مقدمه‌اي براي توقف حملات زميني و حذف نيروهاي مردمي در مبارزه با تروريست‌ها در توافقات بعدي است، درخواستي که آمريکا در عراق به دنبال آن است. گرچه لاوروف نهم شهریور زمانی که جان کری از همکاری هوایی مشترک آمریکا و روسیه در سوریه سخن می‌گفت، تاکید کرده بود این همکاری به معنی کنارگذاشتن نیروی هوایی سوریه نیست. حال باید منتظر ماند تا دلیل پذیرش پیشنهاد توقف حملات هوایی سوریه توسط روس‌ها روشن شود.

پنجم؛  انجام حملات هوايي مشترک آمريکا و روسيه عليه تروريست‌ها بدون هماهنگي و همکاري با سوريه از دیگر ابهامات توافق جدید آتش‌بس است. این که کشوري از بيرون، داخل خاک يک کشور بدون درخواست و اطلاع دولت مرکزي و قانوني آن کشور و بدون همکاري و هماهنگي عمليات نظامي انجام دهد، هم نقض قوانين بين‌المللي و هم نقض حاکميت ملي يک کشور است. به نظر مي‌رسد روح اين توافق از یک سو به رسميت نشناختن دولت قانوني سوريه از سوي آمريکا و اصرار واشنگتن به حذف بشار اسد در شرايط مناسب است و از سوی دیگر آمریکا با این توافق قصد دارد به حضور غیرقانونی خود در سوریه مشروعیت ببخشد.

ششم؛ ابهام مهم دیگر این توافق همچون توافق‌های قبلی که به شکست انجامید، این است که ضمانت اجرایی آتش‌بس چیست؟ بر همین اساس تناقض آمریکا در تفاوت قائل شدن بین تروریست‌ها نیز از دیگر موارد ابهام این توافقنامه است که ضمانت اجرایی آتش‌بس را زیر سؤال می‌برد. همزمان با اعلام آتش‌بس، گروه تروریستی احرارالشام که آمریکا حاضر نیست نام آن را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دهد، به کمک گروه تروریستی فتح‌الشام یا همان جبهه النصره در جنوب سوریه، در قنیطره عملیاتی تحت عنوان قادسیه جنوب را با پشتیبانی حملات هوایی و آتش توپخانه رژيم صهیونیستی آغاز کردند.

 هفتم؛ آمریکا در این توافق تمام راه‌های نقض عهد و فریبکاری را برای خود باز گذاشته است. سؤال این است که چرا در توافق از همان ابتدا بر آتش‌بسی دائمی و پایدار تاکید نشده است؟ چون : 1- همین که آمریکایی‌ها پیشنهاد دادند ابتدا 24 ساعت و بعد 48 ساعت و نهایتاً یک هفته آتش بس را تمدید می‌کنند ، نشان می‌دهد آنها به دنبال تحقق آتش‌بس واقعی و پایان درگیری‌ها در سوریه نیستند. 2- جان کری در رویکردی فریبکارانه گفته اگر آتش‌بس یک هفته دوام بیاورد، نیروهای آمریکایی حاضرند با ارتش روسیه همکاری کنند. 3- در توافق قید شده هر زمان هر یک از طرفین احساس کنند آتش‌بس نقض شده، مي‌توانند توافقنامه را ترک کنند. 4- در توافق همچنین تاکید شده هواپیماهای سوریه بر فراز مناطقی که جبهه النصره و داعش با دیگر گروه‌های تروریستی که آمریکا آنها را مخالفان مشروع و میانه‌رو می‌خواند،  همزمان حضور داشته باشند، نمی‌توانند عملیات انجام دهند. این یعنی اینکه آمریکا قصد دارد به بهانه حضور گروه‌های تروریستی به اصطلاح میانه‌رو، مانع مبارزه ارتش سوریه حتی علیه داعش و النصره شود. 5- برهمین اساس جان کری از قبل توپ را در زمین سوریه انداخته و تاکید کرده اگر دولت سوریه تروریست‌ها را هدف قرار دهد، ما آتش‌بس را ادامه نخواهیم داد. لذا به نظر می‌رسد هدف آمریکا، از یک طرف، یک هفته فرصت طلایی برای تجهیز تروریست‌ها و دادن نفس تازه به آنهاست تا با اتمام آتش‌بس و یا نقض آن، تروریست‌ها به جنایات خود ادامه دهند، و از طرف دیگر از ادامه همکاری با روسیه در مبارزه با داعش و النصره خودداری کند.

 هشتم؛ فریبکاری آمریکا در این توافق آنجا به اوج خود می‌رسد که از یک طرف عنوان شده این توافق شامل گروه‌های تروريستي داعش و جبهه فتح الشام (جبهه النصره) نمي شود، و از طرف دیگر گفته شده در این توافق سوریه حق حملات علیه دیگر گروه‌های تروریستی از جمله احرارالشام که واشنگتن آنها را میانه‌رو می‌خواند، را ندارد! معنی این سخن این است که آتش‌بس یک آتش‌بس یکطرفه از سوی دولت سوریه خواهد بود.!

نهم؛ نکته مهم مغفولِ توافق جدید اين است که هيچ اشاره‌اي به حضور نظامي ترکيه در خاک سوريه و توقف عمليات نظامي اين کشور نشده است. موضوعي که مي‌توانست و مي‌بايست حداقل در مقابل توقف حملات هوايي ارتش سوريه عليه تروريست‌ها مورد درخواست روس‌ها قرار مي‌گرفت . لذا احتمال مي‌رود نيروهاي نظامي ترکيه نيز با سوءاستفاده از غيرنظامي شدن جاده کاستيلو به بهانه مبارزه با داعش که شامل این توافق نمی‌شود، به سمت حلب حرکت کنند.

دهم؛ این آتش‌بس در حالی از سوی روسیه به یک توافق و سند تعبیر شده که آمریکا از آن به‌‌عنوان یک برنامه کاری یاد کرده و سازمان ملل هم با کمی اغماض آن را تفاهم نامه خوانده است. در اين آتش‌بس بايد گفت احتمالا روس‌ها دوباره فريب آمريکايي‌ها را خوردند و از تجربه گذشته درس لازم را نگرفتند چرا که این توافق نه تنها براي مردم سوريه و محور مقاومت نتيجه‌اي نخواهد داشت بلکه براي خود روس‌ها هم دستاوردي نخواهد داشت، نکته مهم اینجاست در حالی که لاوروف بر بی‌اعتمادی عمیق به آمریکا تاکید کرده و خواستار برطرف کردن این بی‌اعتمادی‌ها از سوی آمریکایی‌ها شده ، جان کری در پاسخش گفته «مبنای این توافق اعتماد نیست»! ، که نشان می‌دهد آمریکا در پی عملیات فریبکارانه و سوءاستفاده از اجرای آتش‌بس است. لذا یک واقعیت اساسی در سوریه تجربه شده که هر تلاشی برای پایان دادن بحران سوریه با ورود فریبکارانه و بدعهدی آمریکا بی‌نتیجه می‌ماند و این همان نکته‌ای است که بشار است بعد از نمازعید قربان در بازدید از منطقه آزاد شده داریا بر آن تاکید کرد که: «بدون اعتماد به کمک‌های خارجی‌ها به مبارزه با تروریسم ادامه می‌دهیم».

اما سرنگوني جنگنده اف 16 و پهپاد رژيم صهيونيستي در جنوب قنیطره و در عمق خاک سوریه ، توسط پدافند هوایی این کشور تأثير قابل توجهي بر معادلات جنگ گذاشته و پیام قاطع و روشنی به آمریکا داد که سوریه هیچ‌گاه چنین تحمیلی را نمی‌پذیرد و این ارسال پیام در صحنه عمل یک روز بعد از هشدار بشار اسد در روز عيد قربان رخ داده که: «ارتش سوريه در برابر نقض حاکميت و تماميت ارضي کشورش سکوت نمي‌کند و بيکار نخواهد نشست».