هيچ وقت تعداد مهمانها مشخص نبود. بايد حسابي تدارك ميديديم. پدر و مادر هر دو سيد بودند و مرد و زن براي تبريك عيد به آنها و شايد هم به ما به خانهمان ميآمدند؛ مهم نبود دوست و آشنا و فاميل هستند يا غريبههايي كه نميشناسيم. خانهمان روزهاي عيد مثل مسجد موقع نماز بود كه هر كسي ميتواند واردش بشود. بوي چاي تازه دم در خانه جاري بود و ظرفها از ميوه و شيريني پروخالي ميشد. مهمانها ميآمدند و چند دقيقهاي مينشستند و پذيرايي ميشدند و موقع رفتن از پدر عيدي ميگرفتند. پدر از قبل اسكناسهاي نو را آماده ميكرد و صبح عيد دعا ميخواند و لاي قرآن ميگذاشت. هركسي كه بلند ميشد براي خداحافظي و رفتن، پدر قرآن را جلويش ميگرفت تا به تعداد اعضاي خانوادهاش عيدي بردارد. شب كه ميشد و همه كه ميرفتند و ظرفها را جمع و جور و خانه را مرتب ميكرديم نوبت عيدي گرفتن خودمان ميشد. عيديهايي كه پدر به مادر و ما بچهها ميداد چربتر از بقيه عيديها بود و خستگي روز شلوغمان را از تنمان درميآورد.
غدير فارغ از اين رسوم و آيينهاي بزرگداشتي كه از قديم تا هنوز ادامه دارد و فارغ از همه اهميتي كه ديدار سادات در اين روز برايمان دارد و حتي فارغ از اعتقادي كه به تبرك پول دعا خوانده عيدي آن داريم يادآور يك موهبت بزرگ است؛ موهبتي كه من و خيليها به آن ميباليم و خدا را به خاطرش شاكريم. اين موهبت ولايت عليبنابيطالب است كه بركت جاري زندگي مان و من فكر ميكنم همه مزه مسلمانيمان است؛ مزهاي كه خدا لذت دركش را به منكران اين ولايت نداده و نميدهد. در كل سال دو روز پيامك مناسبتي «سندتوآل» ميكنم. يكي از اين روزها غدير است. متن پيامك جملهاي است تكراري كه در 12 سال گذشته به دوستانم عيدي دادهام. اين جمله تكراري 12ساله من و هزار و400ساله شيعه نهتنها برايم تكراري نميشود بلكه با هربار تكرارش احساس غرور ميكنم: الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايه علي بن ابي طالب عليهالسلام.
يكي دو ساعت قبل از نوشتن اين يادداشت، خواهر سميرا همكاري كه 2سال پيش در 29سالگي بر اثر سرطان درگذشت، پيام داد. گفت اسكناسي چند سال پيش به مناسبت غدير به سميرا عيدي داده بودم كه برايش بركت داشت و هميشه همراهش بود. روزهاي آخر در بيمارستان از خواهرش خواسته كه بعد از فوتش آن را به فرد مستحقي بدهد. حالا خواهرش ميخواست من اسكناس ديگري به سميرا عيدي بدهم تا آن را صدقه بدهد و اين يكي را لابهلاي وسايل مانده از خواهر دلبندش نگه دارد. حالم بد شد. خيلي سال است كه به دوستان و همكارانم عيدي عيد غدير ميدهم اما اين يكي انگار قسمت عجيبي داشت. دوست دارم حالا براي سميرا و همه كساني كه دستشان از دنيا و از درك روزهاي عيد غدير و سپاس خداوند بهخاطر ولايت علي(ع) و پول دعا خوانده ته كيسه كوتاه است فاتحه بخوانم. شما هم بخوانيد لطفا. غديرتان مبارك.