سردر مغازه مينويسيم «هوالرزاق» اما هنگام اقامه نماز جماعت چشممان بهدست مردم است و مغازه را تعطيل نميكنيم. از فرزنددار شدن ميترسيم كه حريف مخارج خانه نشيم غافل از اينكه«هرآنكس كه دندان دهد نان دهد» در دعاي خود ميخوانيم «يا من اسمه دوا» اما اميدمان به دارو بيش از خالق داروست. جمله«عزت و ذلت دست خداست»را از زبان دور نميكنيم ولي براي عزيز شدن رضاي هر كس و ناكسي را به رضاي خدا ترجيح ميدهيم. باكمال تأسف بايد گفت جمعي از ما موجوداتي هستيم كه آنچه از خداوند ميدانيم را در قلب خود نمييابيم. مديرعامل شركت از خدايمان روزيرسانتر است. بهبه و چهچه بستگان و همسايگان كار راهاندازتر است تا خشنود كردن خدا. اگر خودمان شاهد زمين خوردن يك شخص صاحب قدرت و ثروت نبودهايم لااقل فراوان شنيدهايم كه «طرف يك شبه از عرش به فرش رسيده» ولي باز به همين ظواهر دنيايي اعتماد ميكنيم ولي به قادر متعال نه.
معمولا طلاب علوم ديني كه به شغل ديگري اشتغال ندارند با همان شهريه اندكطلبگي زندگي خود را اداره ميكنند و اين مطلب براي بسياري قابل درك نيست. نقل كردهاند«روزي شخصي از طلبه همشهرياش پرسيد؛ مگر ميشود با اين شهريه زندگي كرد؟ تو قطعا چيزي را پنهان ميكني! طلبه گفت: چيزي براي پنهان كردن ندارم، خدا روزي مرا ميرساند. گفت: نميشود، راستش را نميگويي! بحث طولاني شد و آن شخص قانع نشد. در آخر طلبه گفت: راستش ما همسايهاي يهودي داريم كه هرماه مبلغ زيادي به من كمك ميكند. همشهرياش گفت: ديدي گفتم داري پنهانكاري ميكني! هي ميگويي خدا روزيرسان است. اين را از اول ميگفتي و وقتم را نميگرفتي! طلبه گفت: مرد حسابي من يك ساعت دارم ميگويم خدا روزي ميدهد قبول نميكني. ولي گفتم همسايه يهودي ميدهد راحت پذيرفتي؟!» اگر خداي روزيرسان و قدرتمند و حكيم را باور داريم پس به همان خدا تكيه كنيم نه به مخلوقات خدا.