بهخاطر همين وابسته بودن آدمي به دارايي و دانايي خود است كه خداوند متعال ميفرمايد: لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون (هرگز به نيكوكاري نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد). انفاق يعني كندن و گذشتن؛ كندن قسمتي از وجود آدم و گذشتن از منيت دروني. انفاق يعني چيزي را كه خداوند به امانت به ما داده است به ديگران هم بدهيم؛ حال آن چيز هر چه ميخواهد باشد، باشد؛ مال، آبرو، علم و... . انفاق مانند سكه است و دو روي دارد. يك روي انفاق، گرفتن است؛ يعني مالي يا علمي از ديگري بگيريم اما بايد اينجا ابراهيمي بود؛ جبرئيل به حضرت ابراهيم عرض كرد: خداوند ميخواهد كسي را بهعنوان خليل خودش انتخاب كند. فرمود اين چه شخصي است كه خليل و محب خداست؟ بگو تا من غلام او بشوم. جبرئيل عرض كرد: خود شما هستيد.
خداوند اين مقام خليل بودن را به حضرت ابراهيم خليل داد چون او از غيرخدا چيزي نخواست؛ چراكه اگر انسان از دستهاي ديگر بگيرد به آنها تعلق پيدا ميكند. انساني كه از خورشيد و ماه و زمين و دوست و رفيق و همكار... ميگيرد، به آنها وابسته ميشود و نميتواند وابسته نباشد ولي اگر از اينها جدا شد و فقط بهدست خداي متعال چشم داشت، اين آدم محبت خدا در وجودش پيدا ميشود و خليل ميشود؛ گداخته و خالص در محبت خدا ميشود بهطوري كه فقط خدا را دوست ميدارد. اما روي ديگر انفاق و خليل شدن حضرت ابراهيم اين بود كه هيچ دستي و هيچ خواهشي را رد نكرد. چنين شخصي دستهايي كه به طرف او ميآيد و حوائجي كه در معرض ابتلا و ديد او قرار ميگيرد را تصادفي نميداند بلكه دستهايي كه به طرفش ميآيد را حوالههاي حضرت حق ميداند كه خداي متعال به او محبت كرده و در واقع اين دست را به سوي او دراز كرده است. لذا ائمه عليهمالسلام ميفرمايند: صدقه قبل از اينكه در دست فقير قرار بگيرد، در دست خدا قرار ميگيرد. حواسمان باشد اگر ميتوانيم نياز كسي را برطرف كنيم نسبت به آن بيتوجهي نكنيم و در طرف مقابل تا جايي كه ميتوانيم احساس نيازمان را پيش ديگران نمايان نكنيم.