روز 25شهريورماه امسال، خانواده دختري 7ساله به نام كيانا نزد پليس نيشابور رفتند و از مأموران براي يافتن او كمك خواستند. پدر كيانا ساكن تهران بود و چند روز قبلتر همراه خانواده براي عيادت از پدرش به نيشابور رفته بود. كيانا شب قبل (24شهريور) در خانه مادربزرگش بود اما صبح وقتي همه بيدار شدند اثري از دختر بچه نبود. همه فكر ميكردند او خودش بيرون رفته اما وقتي چند ساعت گذشت و هيچ خبري از او نشد خانواده مجبور شدند از پليس كمك بگيرند. همزمان با تلاش پليس، پدر دختربچه با انتشار اعلاميه از اهالي منطقه براي يافتن دخترش كمك خواست اما هيچكس كيانا را نديده بود. در چنين شرايطي تحقيقات پليس براي يافتن ردي از كيانا شروع شد.
يك روز از اين ماجرا ميگذشت كه مأموران با تحقيق از خانواده كيانا به يكي از اعضاي خانواده مشكوك شدند. او مهدي، شوهر عمه 37ساله كيانا بود. اين مرد با اعضاي خانواده اختلاف داشت و ممكن بود مفقود شدن كيانا زير سر وي باشد. به همين دليل وي نيمه شب بازداشت شد و تحت بازجويي قرار گرفت اما مدعي شد كه اطلاعي از دختربچه ندارد. او حتي گفت كه از گم شدن كيانا ناراحت شده و براي پيدا كردنش هم كمك كرده است. با وجود اين مأموران شبانه تعدادي از پاتوقهاي او را بررسي كردند و حتي براي يافتن دختربچه وارد چاه عميقي كه در نزديكي يكي از پاتوقهاي او بود شدند اما هيچ كدام از اين تلاشها نتوانست به دلشوره خانواده كيانا كوچولو پايان دهد.
- اولين سرنخ
ماموران از هيچ سرنخي براي كشف حقيقت چشمپوشي نميكردند و هر لحظه اطلاعات تازهاي در پرونده ثبت ميشد. خانواده كيانا نيز از هيچ تلاشي براي يافتن جگرگوشهشان فروگذار نميكردند و حتي حاضر شدند تا از دعانويسان كمك بگيرند. اين شرايط ادامه داشت تا اينكه يك تماس تلفني كليد اين معما را در اختيار كارآگاهان قرار داد. برادر تنها مظنون پرونده با پدر كيانا تماس گرفت و مدعي شد كه برادرش قبل از اينكه دستگير شود با او تماس گرفته و گفته كه كيانا را دزديده است. با روشن شدن اين موضوع متهم كه فهميده بود پليس همهچيز را ميداند به ناچار به قتل دختربچه معصوم اعتراف كرد.
- جزئيات جنايت
متهم در اعترافاتش گفت: از چند سال قبل بهخاطر مشكلات خانوادگي كه داشتيم از مادرزنم كينه به دل گرفته و منتظر انتقامگيري از او بودم. چند سال قبل مقداري طلا در خانهشان گم شده بود و آنها به من تهمت دزدي زده بودند. وي ادامه داد: آن شب ميدانستم كيانا در خانه مادرزنم است. نيمه شب درحاليكه همه خواب بودند پنهاني وارد شدم و كيانا را با خودم بردم و بعد از عملي كردن نقشه سياهم او را خفه و جسدش را در باغي دفن كردم.
بهدنبال اعترافات هولناك مرد جنايتكار محاكمه او به سرعت انجام و وي از سوي قضات دادگاه مفسدفيالارض شناخته و به اعدام محكوم شد. او همچنين از بابت قتل نيز با درخواست اولياي دم به قصاص و همينطور به اتهام آدم ربايي به تحمل 15سال حبس محكوم شد. وقتي اين رأي به متهم ابلاغ شد او زير حكم نوشت: من هيچ اعتراضي ندارم و زودتر اعدامم كنيد.
- خودكشي در زندان
با تسليم شدن قاتل كيانا به رأي دادگاه تشريفات قضايي در حال اجرا بود تا اينكه از زندان خبر رسيد او دست بهخودكشي زده است. با اينكه مهدي دور از چشم مأموران دست بهخودكشي زده بود اما خيلي زود مأموران وي را به بيمارستان رساندند و وي را از مرگ نجات دادند و بار ديگر به زندان برگردانده شد. اين اقدام وي نشان ميداد كه او عذاب وجدان زيادي را تحمل ميكند و ممكن است بار ديگر دست بهخودكشي بزند. به همين دليل مأموران زندان با حساسيت بيشتري از وي مراقبت ميكردند.
- اجراي عدالت
سرانجام با گذشت 15روز از وقوع اين جنايت هولناك، حكم اعدام وي تأييد و صبح ديروز مهدي به چهارراه انقلاب نيشابور منتقل شد تا طبق رأي دادگاه در ملأعام اعدام شود. اين در حالي بود كه هزاران نفر از ساكنان شهر كه بعد از وقوع جنايت متاثر شده و با حساسيت اخبار آن را دنبال ميكردند به محل اجراي حكم آمده بودند تا نظارهگر اجراي عدالت باشند. مهدي در آخرين لحظات پيش از اجراي حكم به مأموران گفت كه از كاري كه كرده پشيمان و توبه كرده است. او گفت: گناهي كه كردهام نابخشودني است. در اين مدت عذاب وجدان زيادي داشتم و نميتوانستم بار گناهي را كه مرتكب شدهام به دوش بكشم. اميدوارم خدا من را ببخشد. دقايقي بعد مأموران حكم را اجرا كردند و اين مرد به دار مجازات آويخته شد.