و عجيب است گاهي بعضي حقها بر حقهاي ديگر غالب شده و بعضي حقها مغلوب ميشوند.
به عبارتي اگر تاكنون نامي از آخر جنگ حق و باطل شنيده بوديم اما حالا چشممان به نزاع حق و حق هم روشن شده. واقعا داستان چيست و مسئله از كجا آب ميخورد؟ با كمي تأمل ميتوان ريشه اين جنگهاي «حقنما» ولكن «باطلمدار» را كشف كرد و منشأ نزاع را در برداشت غلط از واژه حق جستوجو كرد.
براي واضحشدن مطلب به اين روايت امام صادق(ع) اشاره ميكنم كه فرمودند: «لايكمل العقل الا باتباع الحق».
عقل كامل نميشود مگر به تبعيت از حق.
ما تا كلمه «حق» را ميشنويم بلافاصله در ذهنمان معناي «حقوق» تبادر ميكند. و بهدستآوردن حقوق، خصوصا حقوق من را، حق ميدانيم. درحالي كه كلمه حق نام خداست و حق به عبارتي يعني خدا. و اگرچه «حقوق» زيرمجموعهاي از «حق» است و خدا خود ايجادكننده حقوق است اما حقوق هميشه انسان را به حق (خدا) نميرساند و چه بسيار مواردي كه بايد از حقوقت بگذري تا بهحق برسي. بايد همچون ابراهيم از حق دلت بگذري و هاجر و اسماعيلت را در بيابان لميزرع رها كني تا بهحق برسي، بايد چون حسين از حقوق زن و بچه و جان و مالت بگذري تا بهحق برسي. مفهوم ايثار كه امروز،گمشده زندگيهاست با حذف حقوق، ظهور پيدا ميكند؛ آنجا كه از حقت بگذري تا به حق برسي. آنجاست كه ديگر جنگ حق با حق اتفاق نميافتد. آنجاست كه در سايه گذر از حقوق خود و سبقت در خوبي كردن به ديگران، انسانها حق محور ميشوند؛ يعني خدا محور ميشوند و ديگر خبري از طلاق و احتكار و خيانت و نزاع نيست و هرچه هست حق است و حق.
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۵ - ۰۶:۱۵
همشهری دو - حجتالاسلام قاسم سوری: یکی از جدیترین ریشههای نزاع در مباحث خانوادگی و جریانات اجتماعی مبحث «حق و حقوق» است. همگی، حقوق خودشان را حق میدانند و برای رسیدن به آن میجنگند. لذا جامعه پرشده از جنگ حقها؛ حق زنها، حق مردها، حق والدین، حق فرزندان و...