راز كلاهبرداريهاي اين زن كه آرزو نام دارد خرداد امسال فاش شد. افرادي كه فريب او را خورده بودند وقتي ديدند زن جوان با دريافت مبالغ ميليوني از آنها متواري شده است، يكي پس از ديگري راهي دادسرا شدند و به شكايت از او پرداختند.همه آنها مدعي بودند كه آرزو وعده داده بود كه با تشكيل پروندهاي در دفتر سازمان ملل، ميتواند كارهاي مهاجرت قانوني آنها به ساير كشورها، مخصوصا كشورهاي اروپايي را انجام دهد اما با اين وعده سرشان كلاه گذاشته بود.
يكي از شاكيان گفت: با آرزو از طريق يكي از هموطنانم آشنا شدم. او ميگفت كه در دفتر سازمان ملل كار ميكند و بهتازگي اين سازمان تسهيلاتي فراهم كرده تا مهاجران افغان را به كشورهاي اروپايي منتقل كند. از آنجا كه آرزو هم يك افغان بود، حرفش را باور كردم و وقتي گفت براي شروع بررسي هر پرونده ميبايست مبلغ 2ميليون تومان بهعنوان پيشپرداخت از سوي متقاضي پرداخت شود، اين مبلغ را به او پرداخت كردم.
زن جوان پس از آن در چندين نوبت ديگر با ادعاي اينكه با پرونده من موافقت شده، مجموعا 12ميليون تومان ديگر از من گرفت اما پس از مدتي زماني كه براي پيگيري روند قانوني مهاجرت به دفتر سازمان ملل رفته بودم، متوجه شدم كه اصلا چنين روندي براي مهاجرت افاغنه به ساير كشورها وجود ندارد و همه حرفهاي آرزو دروغ بوده است. وقتي با او تماس گرفتم، گوشياش خاموش بود و هر چه گشتم اثري از او نبود. آنجا بود كه فهميدم اين زن سرم كلاه گذاشته است.
ديگر شاكيان نيز اظهارات مشابهي را مطرح كردند و به اين ترتيب گروهي از كارآگاهان پايگاه نهم آگاهي تهران ماموريت يافتند زن افغان را شناسايي و دستگير كنند. آنها با بررسي شماره حسابي كه آرزو در اختيار مالباختگان قرار داده بود به زني افغان به نام رقيه رسيدند. اين زن كه در باقرشهر زندگي ميكرد دستگير شد اما در بازجوييها معلوم شد كه وي نيز فريب آرزو را خورده است.
رقيه گفت: آرزو از بستگان من است. مدتي قبل به من گفت كه ميتواند مرا در دفتر سازمان ملل استخدام كند. او ميگفت كه خودش در آنجا كار ميكند و مدعي شد كه براي استخدام ابتدا بايد دوره كارآموزي را بگذرانم. من هم قبول كردم و از آن بهبعد او مرا همراه خودش به خانه طعمههايش ميبرد. ما نزد مهاجران افغان ميرفتيم و آرزو مرا بهعنوان همكار خود در دفتر سازمان ملل معرفي ميكرد و با ادعاهاي مختلف از متقاضيان مهاجرت پول ميگرفت. او پولها را بهحساب عابربانك من واريز ميكرد و در عوض كارتم را به همراه رمزش گرفته بود.
پس از مدتي متوجه شدم كه از او خبري نيست و هر چه تلاش كردم با وي تماس بگيرم، موفق نشدم. او مرا هم فريب داده و پس از كلاهبرداري از هموطنانمان، متواري شده بود.
با تأييد اظهارات اين زن، تحقيقات براي يافتن ردي از زن كلاهبردار ادامه يافت اما هيچ اثري از او نبود. به گفته سرهنگ حسين زارع، رئيس پايگاه نهم پليس آگاهي تهران جستوجو براي دستگيري اين زن ادامه دارد و كساني كه وي را ميشناسند و از مخفيگاهش خبردارند ميتوانند اطلاعات خود را از طريق شماره تماس 73948277 در اختيار كارآگاهان قرار دهند.