هنوز با وجود گذشت سالها بر سر قول و قرارش مانده و در طول سال و بهخصوص در روز عاشورا خون اهدا ميكند و در كنار اين عمل پسنديده، ديگران را هم تشويق به اهداي خون ميكند.
دكتر وليده دندهبر، رئيس بيمارستان خيريه حضرت صديقهزهرا(س) است كه هر سال در روز عاشورا كلينيك بيمارستان را به محل اهداي خون اختصاص ميدهد تا مردم در شرايطي خوب، خونشان را اهدا كنند. او كه از زمان جنگ تحميلي كه نوجواني 13-12، ساله بوده سنت پسنديده اهداي خون را شروع كرده است در اينباره ميگويد: آن زمان براي رزمندگاني كه جان خودشان را بهخاطر ما به خطر ميانداختند ميرفتيم و خون اهدا ميكرديم و با اين كار احساس ميكرديم كه ما هم براي دفاع از كشور كاري انجام ميدهيم. بعد از جنگ، اهداي خون جزو عادات من شده بوده و هرازچند گاهي خون خودم را اهدا ميكردم. در چند سال اخير هم كه مسئوليت رياست بيمارستان خيريه حضرت صديقهزهرا(س) را بهعهده دارم سعي كردهام كه اين فرهنگ را بين مردم جا بيندازم چرا كه هم موجب سلامتي خودشان ميشود و هم چيزي بالاتر از خون وجود ندارد كه انسان هديه كند.
او ميگويد: روز عاشورا روزي است كه امامحسين(ع) براي حفظ دين و ترويج آزادگي، خون خودش را داد و ما بايد از آن واقعه درس بگيريم. سالها پيش برخي از افراد در روز عاشورا قمهزني ميكردند و ما هم مثل بقيه دوستان سعي كرديم كه فرهنگ اهداي خون را در روز عاشورا جا بيندازيم تا افراد به جاي قمهزدن، خونشان را به همنوعانشان هديه دهند. خون پرمايهترين و عزيزترين دارايي انسان است كه هم در علم پزشكي و هم در احاديث و آيههاي قرآني به اهداي آن سفارش شده است.
دكتر دندهبر در ادامه با اشاره به آيه قرآن كه ميفرمايد: «اگر كسي يك نفر را نجات دهد مثل اين است كه همه مردم را نجات داده است.» ميگويد: خدا در قرآنكريم به نجات بندگانش سفارش كرده و بهطور حتم اهداي خون يكي از راههاي نجات افراد نيازمند است. بهنظر من اوج انسانيت يك نفر وقتي است كه خونش را به نيازمندي اهدا ميكند و اين كار موجب رضايت خود فرد هم ميشود. ما در يك حديث قدسي داريم كه عبادتي بالاتر از خدمت به خلق خدا نيست و اهداي خون، عين خدمت به خلق خداست.
آقاي دكتر 3فرزند دارد و همسرش هم فرزند شهيد است. او ميگويد: همسرم سالهاي سال همراه من براي اهداي خون ميآمد اما از زماني كه دچار كمخوني مزمن شده است نميتواند خون اهدا كند ولي همواره مشوق ما براي اهداي خون است. فرزندانم هم اين سنت حسنه را دوست دارند و انجام ميدهند. سعي ميكنيم بين فاميل و آشنايان هم افراد را به اهداي خون ترغيب كنيم.
او با اشاره به يكي از شيرينترين خاطراتش درباره اهداي خون، ميگويد: سالها پيش براي ماموريتي به اصفهان رفته بودم. در همان شهر، موعد اهداي خونم فرارسيد و من همانجا خون اهدا كردم. خواهرم به بيماري اختلال پلاكت دچار است و در آن زمان بدحال ميشود و او را راهي بيمارستان ميكنند. پزشكان بعد از مشاهده وضعيت او اعلام ميكنند كه بايد عمل باز انجام شود اما بهدليل اختلال پلاكت نياز به خون دارند. در همان زمان درخواست خون به سازمان انتقال خون ميدهند و اين سازمان اعلام ميكند كه بهدليل كميابي اين گروه خوني فعلا موجود نيست. خلاصه 8-7ساعتي منتظر ميشوند تا اينكه خون تأمين ميشود و براي بيمارستان ميفرستند. خواهرم وضعيت مناسبي نداشته و همسرش مستاصل شده بوده تا اينكه متوجه ميشوند خون منتقل شده است. وقتي خون را به خواهرم وصل ميكنند متوجه ميشوند كه روي كيسه خون اسم من نوشته شده و اين موجب سرازير شدن اشك از چشمانشان ميشود. وقتي ماجرا را براي من تعريف كردند به قدري خوشحال شدم كه قابل وصف كردن نيست. من خواهرم را در حد جان دوست دارم و خيلي خوشحالم كه خوني كه در راه رضاي خدا اهدا كردم براي مشكل خواهرم استفاده شد.