واقعيت آن است كه در اجتماعات انساني، آدمها راجعبه هم و رفتارهاي يكديگر زياد گپ ميزنند؛ گفتوگوهايي كه گهگاه بهخاطر اطلاعات نادرست يا غرضورزيهاي حسودانه، با آبروي افراد بازي كرده و آرامش و آبروي او را لگدمال پشت سرگوييهاي نادرست ميكند. رسانههاي مجازي در دوران مدرن، بر شتاب اين تخريب افزوده و آدمها را بيش از پيش به قضاوتهاي عجولانه آلوده كرده است. مردمان بسياري بهخاطر فقر مهارتهاي رسانهاي در برابر خبرهاي فتوشاپي وا داده و بر شتاب تخريب ميافزايند.
چه بسا هر كدام از ما هم قرباني اين شايعات شده باشيم. حال در برابر اين بلا چه بايد كرد؟ عموما فكر ميكنيم پيشگيري بهتر از درمان است!شايد بهتر باشد كاري كنيم كه مردم راجع به ما حرف نزنند. پس پيشبيني ميكنيم مردم از چه چيزي خوششان ميآيد و از چه چيزي نفرت دارند، آن وقت رفتارهاي خود را با خواستهاي عمومي مردم تنظيم ميكنيم. اين همان چيزي است كه با عبارت «عرف مردم» نمايندگي ميشود. توجه به عرف، امر مذمومي نيست اما به شرط آنكه عاقلانه باشد و به زيرپاگذاشتن ارزشها نينجامد و انسان را وادار نكند امور صحيح را بهخاطر افكار غلط عدهاي از مردم زيرپا بگذارد. اينكه بيش از حد به حرف مردم حساسيم، بهخاطر آنها حرص ميخوريم و مدام ميخواهيم در دفاع از خود، ديگران را توجيه كنيم، گواه اين معناست كه ما در اهميت دادن به حرف مردم افراط ميكنيم.
اين روحيه، انسان را در دام رفتارهاي خطرناكي نظير تجملگرايي، خودنمايي يا رقابتهاي كاذب گرفتار ميكند، علاوه بر آن آدمي را از مسير عبوديت و پرستش خدا خارج ميكند. قاعده زندگي مؤمنانه آن است كه خدا، مهمتر از مردم باشد. مسلمان، پيشتر از آنكه براي قضاوت مردم حساب باز كند، بايد براي دستور خدا و عقوبت او اهميت قائل باشد. انسان بايد در سبك زندگي، تكليفش را با دو نفر تعيين كند: با خود و خدا! بايد رودربايستيها را كنار بگذارد و ببيند رفتارهايش در برابر خدا چه امتيازي ميگيرد. اگر باور كند خدا مهمترين ركن زندگي است و سود و زيانش فقط به دست خداست، پس همه چيزش را با خدا تنظيم ميكند؛ نه با مردم، آنوقت زندگياش بهشت ميشود!