معمولا اطلاعات چنداني از داخل زندانهاي گروههاي تكفيري ازجمله گروه النصره به بيرون درز نميكند زيرا بهطور معمول كسي زنده از آنجا خارج نميشود كه جنايات بهوقوع پيوسته در آنجا را افشا كند يا اگر هم خارج شود آنقدر در واهمه و ترس قرار دارد كه تا مدتها جرأت حتي به ياد آوردن اتفاقات آن دوره را در ذهن خود نخواهد داشت. مصعبالحمادي يكي از روزنامهنگاران و نويسندگان سوري كه اتفاقا ميانه خوبي هم با دولت مركزي نداشته و در تركيه زندگي ميكند، بعد از چند سال ترديد حاضر به بازگويي خاطرات خود از داخل زندانهاي جبهه النصره شد؛ حادثهاي كه 3 سال قبل از آن در اوايل سال 2013برايش به وقوع پيوسته بود.
او در رابطه با اين دوران در صفحه شخصي خود نوشته است: «ژانويه 2013بود كه من در مقالهاي برخي از اقدامات كميته امنيتي وابسته به انقلابيون را در «ريف حماه» مورد انتقاد قراردادم. هنوز چند روز از انتشار اين مقاله نگذشته بود كه توسط يكي از جناحهاي وابسته به شورشيان، ربوده شده و به زنداني واقع در جبلالزاويه در ادلب يكي از مراكز تحت كنترلالنصره منتقل شدم. اينكه من را دستگير كرده و به زندان بيندازند براي من قابل درك و هضم نبود. من بهعنوان سخنگوي كميتههاي هماهنگي محلي (مخالفان دولت مركزي) فعاليت ميكردم و بارها و بارها در رسانههاي مختلف بينالمللي همچون سي ان ان و بي بيسي به دفاع از آنها پرداخته بودم و حتي بهطور داوطلبانه در پايگاههاي انگليسي زبان وابسته به آمريكاييها در دفاع از آنها مقاله ارائه ميكردم.
حال، من خود را در زندان ميديدم. زندانبانان مرا به خوبي ميشناختند از اينرو ابتدا براي انتخاب محل نگهداري من دچار اختلاف و دستپاچگي شدند و مرا به سلول كوچكي منتقل كردند كه شماري از سارقان، چند نظامي ارتش سوريه وشماري از شهروندان علوي مذهب كه از بد روزگار سر از مناطق تحتكنترل النصره درآورده بودند، نگهداري ميشدند».
- مهماني چاي رئيس زندان!
وي درباره زندانبانان ميگويد: «اكثر آنها را ميشناختم. همگي آنها از بدترين و بدنامترين اقشار جامعه آن منطقه محسوب ميشدند. يكي از زندانبانان از مشهورترين سارقان شهر بود و بعد از افتادن اين منطقه بهدست انقلابيون ناگهان به يكي از انقلابيهاي دو آتشه تبديل شده و سمت زندانباني را عهدهدار شد.
بعد از مدتي به سر بردن در اين سلول بود كه رئيس زندان مرا به اتاق خود فرا خواند. او مدعي بود مرا به صرف چاي دعوت كرده وبه محض ورودم خطاب به من گفت: تو يك فرهيخته و از خانوادهاي محترم هستي پس رفتار ما با تو تفاوت ميكند. لحظاتي بعد او اتاق را ترك كرد و به نگهبانان دستور داد كه من حق خروج از اتاق را ندارم.
ثانيهها و دقايق در اتاق آقاي رئيس با سنگيني و سختي ميگذشت. بعد از مدتي يك جوان ديگر از اهالي همان منطقه كه او را هم خوب ميشناختم به داخل آمد. او هم ازجمله جوانان يكه بزن و الواط منطقه بود و به دائمالخمري شهره خاص وعام بود. هنوز هم همان شكل وشمايل را داشت ودرحاليكه مستي بر قدرت تكلمش هم تأثير گذاشته بود اسلحه كمري خود را به من نشان داد و گفت: «ببين اينها به من گفتهاند كه تو را بكشم، اما من تو را ميشناسم. خوب ميشناسم. تو هم مثل من از نخستين روزهاي تظاهرات حضور داشتي. من تو را نميكشم اما به تو ميگويم با آنها مخالفت نكن. آنها خيلي قدرتمند هستند پس به حرفشان گوش بده و هرچه ميخواهند انجام بده». گرچه من فرار كردم اما مدتها نخواستم آنچه را كه در آنجا ديدم براي كسي بازگو كنم و بگويم كه سخنگوي چه كساني بودم». اين فرد البته اشاره چنداني به نحوه و نوع شكنجهها و رفتارهاي صورت گرفته با گرفتاران در زندانهاي النصره نكرد اما در رسانههاي ديگر مطالبي در اين زمينه آمده است.
- العقابهايي به سبك تروريستها
گروه النصره زندانهاي خود را «العقاب» مينامد. اين نام را يكي از تروريستهاي سعودي النصره انتخاب كرده. اين تروريست چندي بعد در يكي از جنگها به هلاكت رسيد.
زندان يا همان العقاب، مديراني دارد كه گروه جبهه النصره بر آنها صفت امير نهاده است. آخرين اطلاعات موجود نشان ميدهند امير العقاب در جبهه النصره فردي به نام ابوخديجه صوران است. او از اهالي شهر صوران در ريف شمالي حماه بوده كه خود نيز يكي از مهمترين بازجويان و شكنجهگران محسوب ميشود.
معمولا رهبران ارشد النصره دستور ربودن افراد و زنداني كردن آنها را صادر ميكنند و بارها پيش آمده است كه ابومحمد الجولاني، رهبر اين گروه تروريستي، خود دستور ربودن و زنداني كردن افرادي را صادر ميكند. دامنه آدم رباييهاي اين گروه همانند بقيه گروههاي تروريستي در سوريه، شهروندان عادي، فعالان هوادار دولت مركزي، نظاميان يا گروههاي رقيب را شامل ميشود كه بهطور خلاصه تمامي كساني كه در خاك سوريه فعاليت ميكنند ميتوانند جزو قربانيان اين آدمرباييها و زندانيان در اين زندان باشند.
اما بهطور كلي مخالفان انديشههاي سلفي مهمترين كساني هستند كه در زندانهاي النصره بهسرميبرند. در كنار آن، از اين حربه براي گرفتن باج بيشتر از ثروتمندان مناطق تحت كنترل نيز استفاده ميشود. يكي از قربانيان زندانهاي النصره ميگويد: «مسير پرمشقت اسارت در زندانهاي النصره، از لحظه دستگيري يا همان ربوده شدن توسط اعضاي اين گروه آغاز ميشود. يك ستون متشكل از 5خودروي شاسي بلند كه تيرباري هم بر يكي از آنها تعبيه شده براي بازداشت ميآيند، دست وچشمهاي فرد ربوده شده بسته شده و به زندان منتقل ميشود.
هفته اول، فرد در يك سلول انفرادي كه مساحت آن يك مترمربع است قرار داده ميشود. در اين دوره كسي با او كاري ندارد و فقط يك كلمه از زبان زندانبان ميشنود؛ «بخور» فقط همين. صبحانه كمي عدس پخته است، كمي گندم پوست كنده پخته شده يا برنج بهعنوان ناهار داده ميشود، هرقدر هم كه مدت زندان طولاني باشد بازهم نوع غذا تفاوت چنداني نميكند و همين نوع غذا هر روز به زندانيان داده ميشود. تمامي زندانيان به هر دليل كه به زندان آورده شده باشند، جزو متهمان امنيتي محسوب شده و نخستين اتهام آنها تماس با ائتلاف بينالمللي يا گروههاي رقيب است؛ اتهامي كه مجازات آن اعدام است.
- بحث با چشمان كاملا بسته
بعد از پايان هفته اول، بازجويي روزانه آغاز ميشود. اين بازجويي از نيمه شب تا 4صبح ادامه پيدا ميكند. در اين مدت زنداني با چشم بسته مجبور به پاسخ دادن به پرسشهاست. از تمامي بازجوييها فيلمبرداري شده و زندانيان مجبور ميشوند حسابهاي شخصي خود را در شبكههاي اجتماعي در اختيار بازجويان قرار دهند.
ماموريت بازجويي را شماري از جلادان بهعهده ميگيرند كه در ميان زندانيان كاملا شناخته شدهاند. معروفترين آنها ابوحذيفه حلفاوي از اهالي ريف شمالي حماه است. او پيش از اغتشاشات اخير، يك كارگر بنا بود و بعد از آن به گروه النصره پيوست. دومين بازجو ابوخديجه صوران است، گاهي امير بخش حماه هم براي بازجويي از برخي از زندانيان به زندان ميآيد.
در جريان اين بازجوييها كه معمولا 3ماه طول ميكشد انواع و اقسام شكنجهها عليه زندانيان اعمال ميشود تا بعد از آن فرد زنداني به بند عمومي منتقل شود و مشكلات جديدي را در آنجا آغاز كند.»
- تجاوز به دختران و زنان آواره در اردوگاه
محمد حسن، جوان فلسطينياي كه به همراه خانوادهاش در اردوگاه اليرموك ساكن بود اما بعد از تسلط گروههاي تروريستي مجبور به ترك آن شد در مورد شرايط مردمي كه در مناطق تحت كنترل گروه النصره قرار ميگيرند وبهدليل اعتراض به زندان ميافتند به همشهري ميگويد: «يكي از مهمترين گروههايي كه در اشغال و آواره كردن مجدد فلسطينيان ساكن سوريه سهيم بودند گروه النصره است. آنها بدترين جنايات و شديدترين فشارها را بر آن دسته از مردمي كه جايي براي رفتن وخروج از اردوگاه يرموك نداشتند وارد كردند. تقريبا 70درصد از اموال منازل و ساختمانهاي اين اردوگاه را به سرقت برده و به زنان و دختران زيادي در آنجا تجاوز كردند. در يكي از موارد كه اتفاقا در رسانهها هم بازتاب پيدا كرد 7نفر از تروريستهاي جبهه النصره به يك دختر جوان تجاوز كردند و هر كسي هم كه اعتراضي كرد فورا اعدام شد.
دهها و شايد صدها مورد در اين رابطه ميتوان ذكر كرد اما بهطور مثال فردي به نام ابوالخطاب در اردوگاه يرموك بود كه در ميدان الريجه، يكي از ميدانهاي اصلي اردوگاه از مردم ميخواست در مقابل ظلم گروههاي تكفيري مقاومت كنند، گروه النصره هم در واكنش به اين خواسته وي، او را ابتدا با خود به مقر خويش برده و بعد از شكنجه شديد به همان ميدان بازگردانده و اعدام كردند.
جبهه النصره برخلاف ادعايي كه به همراه نامش يدك ميكشد به جز وهابيت هيچ نوع عقيده اسلامياي را نميپذيرد و حتي فعالان امور خيريه و كساني كه تلاش ميكنند به مردمي كه به هر شكل در اين اردوگاه گرفتار شدهاند و از فرط استيصال مجبور به خوردن برگ درخت وگربهها شدهاند كمك كنند هم دستگير، شكنجه و اعدام ميكنند.
يكي از اين فعالان كه محمد نام داشت درحاليكه مشغول كمك به خانواده بيماران در بيمارستان «فايز حلاوه» بود ربوده شده و به يكي از مقرهاي جبهه النصره برده شد. اتهام وي مخالفت با افكار و انديشههاي جبهه النصره بود چون او حاضر نبود به نام جبهه النصره كمكهاي خود را به مردم انجام دهد، از اينرو با وجود آنكه طرفها و شخصيتهاي ذينفوذي هم براي آزادي وي وارد عمل شدند اما به گفته خود او تا آخرين لحظهاي كه خبر آزادياش به وي داده شد، تحت شكنجه قرار داشت.