آخر، سازمان سيا مدام گزارش ميداد كه ايران حتي در آستانه انقلاب نيز قرار ندارد. اما آتش زير خاكستر در ايران سالها منتظر شعلهور شدن بود و حالا در فوريه 1979(بهمن1357) اين انقلاب در آستانه پيروزي قرار داشت. آمريكاييها با شنيدن سخنراني اول فوريه(12بهمن) امام در بهشت زهرا و نيز مواضع رهبر انقلاب اسلامي ايران در روزهاي بعد نسبت به بلوك شرق و غرب، دريافتند كه آنچه پس از اين در تاريخ ايران ثبت خواهد شد با پيش از آن تفاوت فاحشي خواهد داشت. اتفاقات سال 1979براي آمريكاييها آنقدر غافلگيركننده بود كه آنها مانند ساير كشورهاي تحت سلطهشان فرصت برنامهريزي براي جلوگيري از «اتفاقات ناگوار» را نداشتند.
31سال از روزي كه وان درگراكت، معمار آمريكايي، ساختمان سفارت آمريكا را در منطقه خوش آب و هواي اراضي مجاور امجديه در شمال پايتخت ساخت، ميگذشت. از همان روز پاييزي سال 1948كه سنگهاي بناي عالي قاپوي اصفهان، ساختمان محل استقرار لوي هندرسون را تشكيل داده بودند دخالتهاي ايالات متحده آمريكا فزوني يافته بود. گرچه پيش از آن، دخالت پركينز، كشيش آمريكايي، و بعدها پذيرش كاپيتولاسيون توسط دولت ايران، تسلط مورگان شوستر بر اوضاع اقتصادي ايران، واگذاري استخراج نفت ايران به كمپاني استاندارد اويل آمريكا در 1298مشهود بود اما دخالتهاي آمريكا از اواخر دهه 1320و اوايل دهه 1330شديدتر شد. وقتي چك شماره 703352بانك ملي ايران در وجه ادوارد ك.دونالد، نماينده مستقيم كرميت روزولت كشيده شد تا آمريكاييها دولت مصدق را سرنگون كنند و دوباره به واسطه اراذل و اوباش تهران محمدرضا پهلوي را بر تخت بنشانند دخالت مستقيم كاخ سفيد در ايران بر همگان مشهود شد. آمريكاييها به اين نيز اكتفا نكرده و با تصويب لايحه كاپيتولاسيون در 27مهرماه 1343بهعنوان متمم كنگره وين، ايران را رسما مستعمره خود كردند. وقايعي چون كودتاي 28مرداد 1332، كشتهشدن 3دانشجوي دانشگاه تهران تنها بهدليل اعتراض به حضور نيكسون در تهران در 16آذر32 و مجموعه اقدامات آمريكاييها كه استقلال ايران را لگدكوب ميكرد باعث منفورشدن آمريكاييها نزد افكار عمومي ايرانيان ميشد. شعلههاي انقلاب كه زبانه كشيد از نيمه سال 57، حملات پراكنده به كارمندان آمريكايي دولت و مستشاران آن در شهرهاي كوچك و بزرگ كشور شروع شد. آمريكاييها اخراج ميشدند و اين روند در آذر 57به بالاترين حد خود رسيد. در اين ماه، همزمان با عزاداريهاي محرم، به سفارت آمريكا در تهران حمله شد اما حضور نيروهاي نظامي مانع از هرگونه اقدامي عليه سفارت بود.
- روزهاي وداع باژاندارم
با رخ دادن مجموعه اتفاقات دي و بهمن 1357، اتخاذ مواضع ضدآمريكايي امام خميني(ره) در مصاحبههاي گوناگون با رسانههاي خارجي و نيز اتمام حجت ايشان در سخنراني 12بهمن در بهشت زهرا درباره مواضع ايران نسبت به شرق و غرب، آمريكاييها به اين نتيجه رسيدند كه يقينا اسلامگراها همه امور كشور را در دست خواهند گرفت و در دكترين حكومتشان هم به واسطه آموزههاي اسلام و مكتب تشيع، جايي براي «ايالات متحده آمريكا» نخواهد بود.
در اين سو، بين انقلابيون نگراني از وقوع يك كودتا از جنس كودتاي 28مرداد 1332توسط آمريكاييها و بازگشت مجدد شاه به چشم ميخورد. ابراهيم يزدي، وزير امور خارجه دولت موقت كه فهميده بود اردشير زاهدي پسر فضلالله زاهدي، عامل نظامي كودتاي 28مرداد، به شاه گفته ميخواهد راه پدر را برود، به نماينده آمريكاييها تبعات كودتا در اين مقطع از زمانه را گوشزد كرده بود. گرچه شاه هم به اردشير زاهدي پاسخ داده بود: «شرايط امروز با 2هفته پيش هم متفاوت است چه برسد به 25سال قبل».
البته آمريكاييها بدون توجه به اين خواستهها، ژنرال هايزر را به ايران گسيل كردند تا بهطور محرمانه با ارتشيها گفتوگو كند و مقدمات انجام يك كودتا براي خارج كردن همه امور از دست انقلابيون و واگذاري حكومت به شاپور بختيار را فراهم كند. اما كارشناسان سياست خارجي كاخ سفيد در يك برآورد سياسي- اطلاعاتي، به اين نتيجه رسيدند كه اين اقدام به هيچ عنوان به صلاح نيست. از اينرو دولت ايالات متحده آمريكا در بامداد 12فوريه 1979برابر با 23بهمن 1357، در ظاهر انقلاب اسلامي ايران را به رسميت شناخت. از آن سو محمدرضا پهلوي كه از آسمان مصر در پي سرزميني براي اقامت بود، در روز 25بهمن درخواست ورود به ايالات متحده را كرد. مشاوران كارتر به وي گفتند كه پذيرش شاه مساوي است با نابودي تمامي اميدهاي بسيار كوچك باقيمانده در ايران و واكنشهاي تند انقلابيون ايراني. همان روز از تهران خبر رسيد كه اعضاي گروه مسلح ماركسيست چريكهاي فدايي خلق به ساختمان سفارت آمريكا حمله كردهاند. ويليام سوليوان، سفير آمريكا در تهران، به محافظان سفارتخانه هم اجازه تيراندازي و پرتاب گاز اشكآور داده بود تا چريكها را پراكنده كنند. اما چريكها چند نفر از افراد گارد محافظ شركت آمريكايي خليجفارس و نيز چند نفر از كارشناسان آمريكايي را گروگان گرفتند. سوليوان وقتي كه ديده بود اوضاع وخيمتر از اين حرفهاست با دولت موقت تماس گرفته و از آنها كمك خواسته بود. همزمان كاركنان سفارت در اتاق گنبدي شكل مخابره خبر در حال از بين بردن اسناد بودند. با وساطت آيتالله طالقاني و ابراهيم يزدي، وزير امور خارجه و نيز حضور پاسداران كميته انقلاب اسلامي، چريكها سفارت را ترك كردند و از ساعت 12ظهر كنترل ساختمان بهدست دولت موقت افتاد. سپس ابراهيم يزدي از سوليوان عذرخواهي كرد و به او اطمينان داد كه امنيت آنها از اين به بعد تضمين خواهد شد.
با اين حال پنتاگون از بيم به خطر افتادن جان 19تفنگدار دريايي محافظ سفارت آمريكا، 69تفنگدار دريايي و 6هليكوپتر را از طريق خاك تركيه به سواحل آزور پشت مرزهاي ايران فرستاد تا درصورت لزوم به ياري محافظان سفارت در تهران بشتابند. اعزام اين نيروها در شرايطي صورت گرفت كه ويليام سوليوان تا پيش از 22بهمن هيچ نگراني نسبت به 7هزار آمريكايياي كه طبق قراردادهاي وزارت دفاع شاه در ايران مشغول بهكار بودند، نشان نداده بود.
- تلاش براي خلع سلاح
ايالات متحده آمريكا كه برگزيدهشدن گزينه مطلوب آيتاللهخميني(ره) را در تضاد با منافع خود ميديد و جمهوري اسلامي را عامل از دست رفتن منافعش در فلات ايران و كل منطقه خاورميانه ميدانست، تلاش خود را از يك روز پيش از برگزاري رفراندوم جمهوري اسلامي براي قدرت نگرفتن حكومت جديد ايران آغاز كرد. در نخستين گام، كاخ سفيد كه از افتادن جنگافزارهاي پيشرفته ازجمله جنگنده بمبافكنهاي هوشمند اف-14بهدست ارتش اسلامي واهمه داشت تلاش كرد آنها را از دولت ايران بازخريد كند. هادنيك كارتر، سخنگوي وزارت امور خارجه آمريكا، ضمن اعلام نگراني از افتادن جنگ افزارها بهدست «دشمنان آمريكا» اعلام كرد: «دولت ايران درنظر دارد سلاحهاي پيچيده آمريكايي ازجمله جنگنده بمبافكنهاياف-14 را بهخود آمريكا بفروشد و بازگشت برخي كارشناسان آمريكايي را به ايران خواستار شود.» وي اضافه كرد: «هماكنون در اين زمينه گفتوگوهاي مقدماتي ميان دوكشور آغاز شده. اما آمريكا هنوز وارد جزئيات اين بازخريد نشده است. هماكنون تهيه ليست مواردي كه ايران ميخواهد به آمريكا پس بدهد امكانپذير نيست. ولي هواپيماهاي اف-14و پيشرفتهترين و پيچيدهترين ساز و برگ جنگي جزو سلاحهايي است كه ايران خيال پس دادن آنها را به آمريكا دارد». مجموع اين اظهارات در حالي مطرح ميشد كه برخي اعضاي دولت موقت در مقابل پيشنهادهاي مشابه اما نه چندان رسمي آمريكاييها در 2ماه آخر سال 1357، چراغ سبز نشان داده بودند و همزمان برخي افراطيون از طبقه روحانيت، جبهه ملي و نيز گروههاي سياسي همچون مجاهدين خلق و چريكهاي فدايي خلق، ساز تحويل جنگافزارها به آمريكاييها را ميزدند. اكثر اين افراد حتي موجوديت ارتش را هم بهدليل تقويت شدن توسط مستشاران آمريكايي لازم نميديدند و دائم بر طبل انحلال ارتش ميكوبيدند. اما امام (ره) شعار انحلال ارتش را نوعي چپ روي و موجب تقويت بخش ارتجاعي و ضدانقلاب ميدانستند. آمريكاييها كه ديده بودند تيرشان به سنگ خورده است موفق شدند موجي در ميان دانشجويان راه بيندازند كه آنها از امام بخواهند ارتش را بهدليل فسادي كه در بدنه و راس آن مشاهده ميشود منحل كرده و ارتش جديدي تاسيس كنند. اما امام خميني(ره) كه ميدانستند پشت اين خواسته دانشجويان تحريكاتي وجود دارد، شديدا با آن مخالفت كردند.
- روزنههاي اميد آمريكا پايان يافت
در روز 12فروردين كه نتيجه رفراندوم، «جمهوري اسلامي» را بهعنوان مدل حكومتي سرزمين ايران مشخص ميكرد، چارلز ناس از سوي جيمي كارتر، بهعنوان كاردار ايالات متحده آمريكا راهي تهران شد و از طريق او نظر دولت مهدي بازرگان را در مورد اقامت محمدرضا پهلوي در آمريكا جويا شد. برخلاف انتظار آمريكاييها، نظر دولت موقت كاملا منفي بود و دولتمردان نخستين تيم اجرايي جمهوري اسلامي تمايلي به اقامت شاه در آمريكا نداشتند. آمريكا كه از بدو پيروزي انقلاب، هم مورد سرزنش محمدرضا پهلوي قرار گرفته بود -كه چرا آمريكا نتوانسته مملكتش را مانند سال 1332از خطر نجات بدهد- و هم مورد حمله امام خميني(ره)، حالا ديگر بهدنبال روزنه اميدي ميگشت.
تعويض حكومت در ايران اين فرصت را به ايالات متحده آمريكا داده بود كه بتواند تجديدنظري در برخورد خود با «ايران» داشته باشد؛ تجديدنظري كه ميتوانست تبديل به فرصتي طلايي يا تهديدي عليه ايران، منطقه و حتي جهان شود. بسياري از كشورهاي غربي سعي در ترتيبدادن ملاقاتهايي بين سفيرانشان در تهران با امام خميني(ره) داشتند؛ تلاشي كه گاه به ايجاد روابط حسنه تا سالها بعد منجر شد و گاه به قطع روابط بهطور موقت يا دائم. نمايندگان كاخ سفيد شايد تمايلي براي داشتن رابطه سياسي و اقتصادي با دولت ايران نشان ميدادند اما چندان تمايلي به ملاقات با شخص اول مملكت، امامخميني(ره) نداشتند. بيتفاوتي ايالات متحده تا جايي پيش رفت كه هارولد ساندرز، دستيار سايروس ونس، وزير امور خارجه آمريكا، در يادداشتي، سياست خارجي كاخسفيد را در قبال ايران مورد انتقاد شديد قرار داد و آن را نابودي تمامي اميدهاي بسيار كوچك باقيمانده قلمداد كرد.
خود جيمي كارتر هم بعدها در كتاب خاطراتش نوشت: «مهدي بازرگان و اعضاي كابينهاش كه بيشتر آنها تحصيلكرده غرب بودند با ما همكاري داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت ميكردند و از ژنرال فيليپ گاست مراقبت بهعمل ميآوردند تا بدون خطر رفتوآمد كند و براي ما پيامهاي دوستانه ميفرستادند. بازرگان بهطور علني اعلام كرد كه مايل است با آمريكا روابط حسنهاي داشته باشد».
جيمي كارتر و سايروس ونس كه در واقع نمايندگان جناح مخالف سفر شاه به خاك آمريكا بودند، اعتقاد داشتند: «آمريكا نبايد بهخاطر شاه كه ديگر از سلطنت خلع شده راههاي نزديكي با حكومت جديد ايران را سد كند و منافع حياتي آمريكا را در خاورميانه از دست بدهد». اما ديويد راكفلر و هنري كيسينجر كه نمايندگان جناح موافق سفر شاه به آمريكا بهحساب ميآمدند با ارسال نامهاي به كاخ سفيد، از جيمي كارتر خواستند: «چون شاه بهشدت بيمار است و امكانات معالجه سرطان غدد لنفاوياش در مكزيك نيست، بايد به آمريكا سفر كند». تلاشهاي جناح موافق تاماه اكتبر ادامه داشت. كيسينجر در آخرين نامهاش به كارتر نوشته بود: «اگر حكومت كارتر ميخواهد از پشتيباني آنها [جمهوريخواهان] در مورد قرارداد محدود ساختن سلاحهاي استراتژيك پيمان سالت برخوردار شود بايد تقاضاي مسافرت شاه را بپذيرد». با نزديك شدن جمهوريخواهان به زبيگنيف برژينسكي، مشاور كارتر، برژينسكي نيز تلاش خود را براي جلب رضايت شاه انجام داد و درنتيجه درماه اكتبر تلاشها نتيجه داد. برژينسكي در خاطرات خود نوشت: «پذيرفتن شاه در آمريكا يك امر اصولي و اخلاقي بود. من قويا اين نظر را دنبال ميكردم كه آنچه براي ما مطرح است پايبندي به تعهد براي پناه دادن به يك دوست قديمي است. من ميدانستم كه سادات و ملكحسين و رهبران سعودي و ساير دوستان ما به دقت مراقب رفتار ما با شاه هستند و روش ما در برابر شاه در قضاوت آنان نسبت به ما نيز مؤثر واقع خواهد شد». جيمي كارتر سرانجام در روز 19اكتبر پروانه اقامت محمدرضا پهلوي را امضا كرد و براي ورود شاه به خاك آمريكا چراغ سبز نشان داد.
- مرگ بر آمريكا
محمدرضا پهلوي كه يك تومور سرطاني بدخيم در ناحيه گردن داشت و از انسداد لوله صفرا و يرقان شديد رنج ميبرد پس از 4ماه اقامت در مكزيك، در روزي كه مردم مكزيك در شهر مكزيكوسيتي تظاهرات عظيمي عليه اقامت يك ديكتاتور در شهر كوچك كوئرناواكا در خاك كشورشان به راه انداخته بودند، با يك فروند هواپيماي جت دوموتوره گلف استريم در شامگاه 22اكتبر 1979(30مهر 1358) در فرودگاه لاگاريا شهر نيويورك فرود آمد. شاه پس از ورود به نيويورك توسط 12خودرو تا بيمارستان كورنل مديسين سنتر در منهتن اسكورت و در طبقه هفدهم آنجا بستري شد. امام خميني(ره) در نخستين واكنش به اين اقدام فرمودند: «شاه كه رفته آمريكا و پذيرفتند او را، منتها به اسم اينكه سرطان دارد و انشاءالله صحيح باشد. منتها پس پولهاي ما چه ميشود. خب، او بميرد پولهاي ما چه ميشود؟» 9روز بعد امام خميني(ره) در پيامي به كاخ سفيد رسما خواهان استرداد شاه به ايران شدند و در پايان پيامشان فرمودند: «هرچه فرياد داريد بر سر آمريكا بكشيد».
همان روز مهدي بازرگان نخستوزير، ابراهيم يزدي وزير امور خارجه و مصطفي چمران وزير دفاع براي شركت در جشن استقلال الجزاير راهي الجزيره شدند و با شاذلي بن جديد رئيسجمهور الجزاير، حافظ اسد، رهبر سوريه و زبيگنيف برژينسكي، مشاور امنيت ملي ايالات متحده آمريكا ملاقات كردند. ادوارد سعيد درباره ملاقات يك ساعت و نيمه بازرگان و برژينسكي گفته بود: «بازرگان دست برژينسكي را فشرد و كلكش كنده شد». خود بازرگان در پايان ملاقات در گفتوگويي كوتاه گفته بود: «ترتيب اين ملاقات 2روز قبل از عزيمت من به الجزاير داده شده بود. كاردار سفارت آمريكا در تهران به من اطلاع داد كه برژينسكي مايل است هنگام اقامت من در الجزاير، ملاقات و مذاكراتي انجام دهد. مذاكره با برژينسكي صريح و روشن بوده و او اعلام كرده كه بايد آمريكا روش خود درباره ايران را نسبت به دوران شاه مخلوع تغيير بدهد». البته برژينسكي نيز در كتاب خاطرات خود اعلام كرده كه طرف ايراني، خواهان مذاكره با آنها بوده است: «مهدي بازرگان، نخستوزير ايران از من تقاضاي ملاقات كرد. من اين تقاضا را پذيرفتم و بعدازظهر همان روز با وي ملاقات كردم. در اين ديدار ابراهيم يزدي وزير خارجه و مصطفي چمران وزير دفاع حضور داشتند.
مذاكرات ما تنها مربوط به مسئله شاه و مسافرت او به آمريكا نبود بلكه در اطراف مسائل كلي مربوط به روابط 2كشور دور ميزد. من تأكيد كردم كه آمريكا نه درصدد توطئه عليه رژيم جديد ايران است و نه چنين توطئهاي را تشويق و تقويت ميكند و افزودم كه ما آماده برقراري هر نوع مناسباتي هستيم كه شما ميخواهيد. ما منافع مشتركي با هم داريم ولي نميدانيم كه شما ميخواهيد چگونه با هم همكاري كنيم. دولت آمريكا آماده توسعه روابط اقتصادي، سياسي، امنيتي و اطلاعاتي با دولت شما در حد آمادگي و خواست شماست». زبيگنيف برژينسكي در ادامه نوشته است: «با اين مقدمه، گفتوگوهاي ما در زمينه امكانات همكاري در زمينههاي مختلف ازجمله امور امنيتي ادامه يافت. من بدون اينكه وعده مشخصي بدهم امكان اين همكاري را رد نكردم. مسئله شاه بعد از مذاكرات مقدماتي مطرح شد. يزدي كه يك دكتر تحصيلكرده در آمريكاست پس از اشاره به سياست گذشته ما در پشتيباني از شاه گفت كه حضور شاه در آمريكا موجب ناراحتي ماست. يزدي سپس گفت اگر خود شاه هم قصد فعاليت سياسي نداشته باشد، اطرافيان و طرفداران او دستبردار نيستند و چنين نتيجه گرفت كه مردم ايران حضور او را در آمريكا دليل درگيري و دخالت آمريكا در اين مسئله ميدانند. وي همچنين عنوان كرد كه شاه بيماري خود را وسيلهاي براي پناهندگي به آمريكا قرار داده است. موضوع داراييهاي شاه در آمريكا مطرح شد و من گفتم درهاي دادگاهي ما هميشه براي پذيرفتن دعاوي شما باز است. ملاقات ما در جو بسيار دوستانهاي پايان يافت و رفتار مخاطبان ايراني من بسيار بيش از انتظار صميمانه بود».
ابراهيم يزدي وزير امورخارجه درباره اين مذاكره به خبرنگاران خارجي در هتل اوراسي الجزيره گفته بود: «ملت ايران شاه را واژگون كرد تا به تسلط آمريكا خاتمه دهد و مستشاران اين كشور را نيز اخراج كرد. اگر دولت آمريكا طالب دوستي با ايران است بايستي واقعيت ايران را درك كرده و انقلاب ايران را بشناسد و به جمهوري اسلامي احترام بگذارد. روابط ايران و آمريكا بستگي به تغيير سياست آمريكا دارد وآنها بايد خود را تغيير دهند. متأسفانه آمريكا شاه سابق را پذيرفته و ميبينيم كه در اين مورد آمريكا تغييري در سياست خود نداده، گواينكه آمريكا خود گفته كه شاه از نظر سياسي مرده است».
- غم بزرگ براي آمريكا
تلويزيون ايران، شامگاه 11آبان تصاوير دست دادن برژينسكي با هيأت ايراني را پخش كرد و موجب شد مردم خشمگين ايران در 12آبان به خيابانها بريزند و شعار مرگ بر آمريكا سر دهند. سرانجام دانشجويان پيرو خط امام كه در نخستين سالروز كشتار دانشآموزان و دانشجويان در دانشگاه تهران تظاهراتي ترتيب داده بودند در يك برنامهريزي از پيش تعيين شده، مسير تظاهرات را از خيابان تخت جمشيد(طالقاني) انتخاب كردند. آنها در لحظه عبور از كنار ساختمان سفارت ايالات متحده آمريكا، به نمايندگي از همه مردم ايران در ساعت 10صبح اين سفارت را تسخير كردند. دانشجويان پيرو خط امام كه از دانشگاههاي مختلف تهران دور هم جمع شده بودند ابتدا درهاي سفارت آمريكا را شكسته و وارد سفارت شدند و سپس همه پرسنل سفارت آمريكا را گروگان گرفتند تا آنها را با محمدرضا پهلوي معاوضه و اموال بلوكه شده ايران در بانكهاي آمريكا را پس بگيرند. البته بهدليل انجام شدن عمليات در روز يكشنبه، كاردار سفارت آمريكا در ساختمان سفارت حضور نداشت و دانشجويان موفق به دستگيري وي نشدند. حين عمليات، پرسنل سفارت آمريكا به سرعت همه اسناد محرمانه را با دستگاه كاغذخردكن رشته رشته ميكردند كه به محض ورود دانشجويان به ساختمان سفارت، برخي اسناد سالم بهدست دانشجويان افتاد و در همان عصر 13آبان، برخي از آنها ازجمله اسناد دخالتهاي آمريكا در جداسازي كردستان و خوزستان در مقابل چشمان خبرنگاران داخلي و خارجي قرار گرفت و برايشان قرائت شد. جيمي كارتر در خاطراتش آورده است: «آمريكا به سبب رويدادي در ايران در غمي واقعي فرو رفت. انقلابيون انتقام همه دخالتهاي آمريكا در امور ايران را گرفتند».
- بعد از تسخير لانه جاسوسي
با تسخير لانه جاسوسي آمريكا و افشاي اسناد دخالتهاي آشكار اين كشور در امور داخلي ايران و با اينكه مردم انقلابي از اين اتفاق بسيار خشنود بودند اما عدهاي تلاش ميكردند حركت خودجوش مردمي را خودسرانه جلوه دهند و بگويند دولت موقت و شخص امامخميني(ره) از اين حركت راضي نيست. يكي از اين تلاشها را مرحوم حاجاحمد آقاخميني اينگونه روايت ميكند: «آقاي مهندس بازرگان، فرداي آن روز (تسخير سفارت) از نخستوزيري دولت موقت استعفا كرد و استعفاي ايشان، با وجود وساطت عدهاي، سريعا از سوي امام (ره) مورد قبول قرارگرفت و مسئوليت اداره كشور به شوراي انقلاب محولشد... ما همه شاهد بوديم كه چگونه جمعي بهدست و پا افتاده بودند تا امام را متقاعد كنند كه استعفا را نپذيرد و نتيجتا، دولت موقت با تأييد مجدد و قوتبيشتري وارد صحنه شود و كنترل اوضاع را به نفع جرياني كه مدتها براي آن سرمايهگذاري كرده بودند، دوباره بهدست گيرند. اما امام هوشيارتر از آن بودندكه اينگونه حركتها در ايشان تأثير كند». استعفاي شتابزده رئيس دولت موقت (مهدي بازرگان) به اين اميد مطرح شده بود كه امام(ره) واكنش نشان داده و دانشجويان را براي تخليه محل تسخير شده تحت فشار بگذارند اما امام(ره) بلافاصله استعفا را پذيرفتند و فرصت را براي حاكميت نيروهاي انقلابي و كوتاهكردن دست محافظهكاراني كه در مدت كوتاه دولتشان با برخوردهاي ضعيف، ايران را در معرض اغتشاشات ضدانقلاب قرار داده بودند، از دست ندادند. حتي امام خميني(ره) به پذيرش فوري استعفاي بازرگان و پايان كار دولت موقت راضي نشدند و شخصا از حركت انقلابي دانشجويان حمايت كرده و آن را انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ناميدند. پيامي هم در همان ايام تسخير لانه جاسوسي از طرف امام(ره) به واسطه مرحوم حاج احمدآقا خميني به دانشجويان رسيد كه دانشجوها را دلگرمتر كرد: «خوب جايي را گرفتهايد، محكم نگهداريد.»