پيش از آنكه به تصرف دانشجويان پيرو خط امام دربيايد و 444 روز پرماجرا را از سر بگذراند، نه روي ديوارهايش شعارها و نقلقولهاي مختلف نقش بسته بود، نه سكوي آجري زير محفظه گيرنده ماهواره تخريب شده بود و گوي بزرگ گيرنده با آن شمايل فضايياش روي چمنها يله شده بود، نه بقاياي هواپيماي منهدمشده در عمليات «دلتا» از طبس به حياط سفارت منتقل شده بود و نه در اتاقهاي مجهز به آخرين تكنولوژي مخابراتي روزش ميشد بهراحتي تردد كرد. 38سال است كه «خيابان مفتح، تقاطع طالقاني» آدرس «لانه جاسوسي آمريكا» را گرفته است. آدمها از ايستگاه متروي طالقاني كه بيرون ميآيند، از كنار ديواري كه پر از نقش و نوشته با محوريت «شيطان بزرگ» است ميگذرند اما هنوز هم خيليها نميدانند پشت اين ديوار آجري كوتاه و نردههايي كه تماشاي حياط سفارت را آسانتر ميكند، ميتوانند بخشي از تاريخ ايران را مرور كنند و هنوز خبر از تبديلشدن بخشي از اين سفارت به موزه را ندارند؛ بخشي كه روزگاري به شكلي گسترده در رسانههاي بينالمللي مورد بررسي قرار ميگرفت و تبديل به بخش مهمي از مانيفست يك انقلاب و منجر به شكلگيري روابط تازهاي ميان ايران بهعنوان كشوري استراتژيك در منطقه و آمريكا بهعنوان قدرتي كه بهدنبال مديريت جهان بود،شد.
- از سفارت تا موزه
«ما عاقلانه انتخاب ميكنيم و عاشقانه عمل ميكنيم.»؛ اين جمله با خطي درشت و به نقل از شهيد علمالهدي بر ديوار سفارت سابق آمريكا جا خوش كرده است؛ سفارتي كه اين روزها با نام «باغموزه استكبارشناسي» فعاليت ميكند. يك سال پيش بود كه در روزهاي نزديك به 13 آبان (سالگرد تسخير لانه جاسوسي آمريكا) سازمان بسيج دانشجويي اين موزه را افتتاح كرد و از همان روزها هم نام اين محل بهعنوان يكي از اماكن ديدني تهران در كتاب راهنماي توريستها درج شد؛ هر چند يكي از كاركنان ميگويد: «قبل از اينكه در كتاب راهنما هم نوشته شود، خيليها ميآمدند و از پشت نردهها تماشا ميكردند». حالا ساختمان سفارت پرتردد شده و بهطور ميانگين بالغ بر 100 بازديدكننده هر روز در راهروي طبقه دوم سفارت قدم ميزنند و به اتاقهاي محرمانهاي كه براي بازديد آماده شده، سرك ميكشند. روي شيشه دكه نگهبان نوشته «بليت 10هزار تومان»، اما مسئول اتاق نگهباني ميگويد: «بازديد براي ايرانيها رايگان است، بفرماييد». كساني كه در محوطه مقابل ساختمان تردد ميكنند، غالبا توريستهاي جواني هستند كه از روي كتاب راهنماي ايران، به آدرس سفارت آمريكا رسيدهاند و آمدهاند تا بخشي از تاريخ ايران را مرور كنند. اين موزه شايد برايشان بيش از تمام موزههايي كه در تهران و شهرهاي ديگر، از آن بازديد ميكنند سؤال ايجاد كند؛ موزهاي كه تنها تاريخ ايران را روايت نميكند بلكه گوياي بخش مهمي از تاريخ كشوري ديگر هم هست؛ تاريخي كه هيچيك از كشورهاي دنيا تجربهاش نكردهاند و هيچ كشوري در تاريخ خود واقعهاي مشابه تصرف سفارت آمريكا در ايران را ثبت نكرده است. منحصر بهفرد بودن اين اتفاق، جذابيتي مضاعف براي مرور برههاي حساس از تاريخ ايران ايجاد ميكند. در اين موزه نه از آثار هنري خبري است و نه از شكوه تمدنهاي كهن، اين موزه بسان كتابي، يك واقعه را براي بازديدكنندگان مرور ميكند و پايشان را به محرمانهترين اتاقهاي يك سفارتخانه باز و رازهاي مگويي كه لاي درزهاي بههم فشرده و امنيتي اتاقها مدفون شدهاند را تاحدودي برملا ميكند. «دَن»روينيمكت مقابل بنا نشسته، از پاريس آمده و بعد از سفر از تبريز و زنجان، رسيده به تهران و آمده تا ببيند آمريكا در سالهاي نهچندان دور در ايران چه ميكرده. ميگويد: «بعد از ديدن فضاي داخلي ساختمان با من موافق خواهيد بود كه اين موزه بسيار جذاب است.
من تا به حال از يك موزه سياسي بازديد نكرده بودم. اينجا چيزهايي داشت كه در هيچ موزهاي مشابهش را نديده بودم». ورودي ساختمان 2 تابلو دارد كه روي يكي نوشته شده« موزه 13 آبان» و روي ديگري كه بر پيشاني بنا نصب شده و زير لوگوي سفارت -كه يك كبوتر به آن اضافه شده- قرار گرفته، نام «نمايشگاه بزرگ 13 آبان» ثبت شده است. در گوشوارهاي ورودي هم نقشبرجستههايي قرار دارد كه مضمونشان نشان ميدهد بعد از 13 آبان 58، در اين بخش نصب شدهاند. ديوار ورودي موزه با صفحات روزنامههايي كه در طول 444روز (روزهاي نگهداري مأموران سفارت آمريكا در ساختمان تا پايان قرارداد الجزاير) پرتردد سفارت آمريكا منتشر شده بودند، پوشيده شده. صفحات روزنامه كيهان، اطلاعات و آيندگان كه در آن روزها پر از اخبار و تيترهاي مهم بودند و صفحاتشان پوشيده از روايتهاي يك بزنگاه تاريخي. يك راهپله كه ديوارهايش با تصاوير دكوپاژشده با مضمون اتفاقات تاريخي مرتبط با آمريكا در سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب پوشيده شده، بازديدكنندگان را به طبقه دوم ميرساند.« پاول» كه از روسيه آمده و با چشماني هيجانزده تصاوير روي ديوار را تماشا ميكند و گويي در ذهنش بهدنبال روايت تاريخي هر كدام ميگردد، از جزئيات تصاوير ،عكس ميگيرد و با كنجكاوي ميرود تا بخشهاي مجاز براي بازديد را ببيند. راهنماهاي جوان موزه، با جزئيات در مورد بخشهاي مختلف براي توريستهايي كه غالبا جوان هم هستند توضيح ميدهند و تاريخ روزهاي مرتبط با اين بنا را مرور ميكنند و به سؤالات آنها پاسخ ميدهند؛ «يعني شما امروز هيچ ارتباطي با كشور آمريكا نداريد؟»، «چرا ايران تا اين اندازه براي آمريكا مهم بوده؟»، «چرا بايد سفارت يك كشور مكالمات كاخ رياستجمهوري را شنود كند؟»، «اين همه فضاي محرمانه در يك سفارت چه معنايي دارد؟» و راهنما تكبهتك برايشان توضيح ميدهد و از موقعيت استراتژيك ايران در منطقه ميگويد و از نحوه كاربرد ابزار و ادواتي كه در اتاقهاي مختلف قرار دارد و در زمان خود پيشرفتهترين تجهيزات بوده، ميگويد.
- اتاقهاي شيشهاي، اتاقهاي سربي
اولين اتاقي كه در مسير بازديد قرار دارد، اتاق جلسات فوقسّري است؛ يك اتاق كاملا شيشهاي در محفظهاي عجيب و دري كه كاملا عايقبندي شده است. دوطرف ورودي اتاق شيشهاي كه محفظه چندان بزرگي هم نيست، 2 فن بزرگ قرار دارد كه لولههاي قطور تهويهشان به سقف محفظه متصل است. راهنما توضيح ميدهد كه «اين فنها در زمان برگزاري جلسه روشن ميشد تا از خروج هرگونه صدايي به خارج از اتاق جلوگيري شود». ادامه توضيحات هم از مسيبودن سقف بنا بهمنظور جلوگيري از هرگونه رصد ماهوارهاي ميگويد و سّريبودن بخشهاي ديگري كه در اتاقهاي بعدي قابل بازديد است.
شعارنويسيهاي سالهاي دور پا را از ديوار بيروني سفارت فراتر گذاشتهاند و به محيط داخلي هم نفوذ كردهاند و مسئولين بنا هم امانتدار بودهاند و اين شعارنويسيها را نگهداشتهاند. روي يكي از ديوارها با گچ نوشته شده: «اين لانه جاسوسي تعطيل بايد گردد» و روي يكي از درها هم شعار «مرگ بر آمريكا» نوشته شده؛ البته اين شعار روي يك پلاك باريك هم درج و روي تكتك ابزار و ادوات اتاقها نصب شده است. 2سالن بهنمايش اجزا و ابزارهاي بيرون كشيده شده از دستگاههاي شنود يا ماشينهاي پودركننده كاغذ و نوارهاي بهدست آمده از دل دستگاههاي موجود در اتاقها اختصاص دارد. در كنار تمام اينها تصاوير مرتبط با بنا نيز جاي گرفته. هرچند توضيحي در مورد تصاوير ارائه نشده اما راهنما عكسي كه در آن معصومه ابتكار (خواهر مري سخنگوي دانشجويان) در حال گفتوگو است را نشان ميدهد و ميگويد: «خانم ابتكار هستند». و ميگويد قرار است سر و شكل مرتبتري به ويترينها بدهند و اطلاعات بيشتري در مورد تصاوير نصب كنند؛ هرچند بازديد چندباره از محدوده كوچكي كه براي بازديد تعيين شده و تابلوهاي بزرگي كه در راهرو نصب شدهاند و اطلاعاتي در مورد وقايع سال58 ميدهند، ميتواند از تصاوير هم رمز گشايي كند. روي يكي از تابلوها نوشته شده: «اواخر آذرماه به پيشنهاد امام برنامهاي براي برگزاري جشن كريسمس ترتيب داده شد. 2 اتاق از ساختمان با درخت كريسمس، تزئينات و پيانو آماده شد و كيك مراسم نيز تهيه شد تا گروگانها بتوانند سالنو را جشن بگيرند». تصاويري كه از چهرههاي خندان گروگانها در كنار هم داخل ويترينها قرار دارد هم مربوط به همين مراسم است.
- ايران و كوبا؛ تجربهاي مشترك
در سريالها و فيلمهاي مربوط به وقايع سال57، هميشه تصوير كارگزاران و كارمندان سفارت در كنار يك دستگاه پر از فيش و كابلهاي رنگارنگ نشان داده ميشود با يك گوشي خاكستري كه در دستشان است و دربار را به دفتر پرزيدنت وصل ميكند. اين تجهيزات و تلفن ماهوارهاي در اتاقي آكوستيك(عايق صوتي) در انتهاي راهرو قرار گرفتهاند و راهنما توضيح ميدهد كه «با اين دستگاه امكان شنود هر شماره تلفني برايشان وجود داشته. منزل امام در جماران و بسياري از تلفنهاي ديگر را بعد از پيروزي انقلاب شنود ميكردند و قبل از آن هم تمام تلفنهاي دربار توسط اين دستگاهها شنود ميشد». و توضيح ميدهد: «در ميان اسنادي كه از دستگاه كاغذ خرد كني جان سالم به در بردند به مداركي رسيدند كه با جزئيات، اطلاعات مربوط به منزل امام در آن ثبت شده بود. حتي محل قرارگيري پنجرهها و درهاي پشتي بنا بهطور دقيق در آن مشخص شده بود». در ادامه بازديدكنندهها كنجكاوانه به اتاقي كه در ورودياش شبيه يك گاوصندوق بزرگ و صندوق امانات بانك است سرك ميكشند «اين اتاق بهطور مجزا ساخته شده و زماني كه اين قسمت از بنا سقف نداشته به وسيله بالگرد در اين قسمت قرار گرفته است.
اين بخش مخصوص كار افراد سيا بوده و كارمندان عادي سفارت اجازه ورود به آن را نداشتند. محفظه از 2بخش تشكيل شده كه توسط يك دريچه به هم متصل ميشود. 2 كارمند كه در دوسوي دريچه بودند هرگز يكديگر را نميديدند. يكسو گيرندههايي قرار داشت كه اطلاعات و اخبار را بهصورت كد ثبت ميكرد و اين اطلاعات زماني كه بازخواني ميشد به كارمند اتاق كناري از طريق دريچه كوچك تحويل داده ميشد تا توسط تلكس يا دستگاههاي ديگري كه در اتاق مجاور بودند، ثبت و ارسال شوند». خانم بازديدكنندهاي كه از كوبا آمده ميگويد: «بهشدت احساساتي شدهام، خيلي عجيب است كه اين تشكيلاتي كه در زمان خود آخرين تكنولوژي محسوب ميشدند، اينطور مورد استفاده قرار گرفتهاند. سفارت آمريكا در كوبا هم چنين تجربهاي را داشته و توسط مردم به تصرف درآمده اما برايم جالب بود كه از جزئيات اين بنا در ايران ديدن كنم. تسخير سفارت و بيرونكردن سفرا تجربهاي است كه در كوبا هم اتفاق افتاده اما اينكه در ايران هم چنين اتفاقي افتاده خيلي برايم جالب است». تفاوت تجربه مشترك ايران و كوبا در موضوع گروگانگيري بود؛ اينكه كوباييها براي خروج سفير آمريكا و كاركنانش زمان تعيين كردند و آنقدر پشت در ماندند تا ساختمان سفارت را خالي تحويل بگيرند اما دانشجويان ايراني در سال58 به شيوه ديگري عمل كردند كه تاريخ، جزئياتش را بهخاطر دارد. روي يكي از تابلوهاي بزرگ راهروي موزه، دلايل دانشجويان براي تسخير سفارت آمريكا در تهران اينطور عنوان شده: «دامنزدن به آشوب داخلي در كشور ايران از سوي سفارت آمريكا در تهران و تحريك تجزيهطلبي قومي از سوي اين سفارت. جلوگيري از كودتايي مشابه 28مرداد با توجه به حمايت آمريكا از رژيم شاه. ابراز مخالفت نسبت به پذيرش شاه فراري از سوي دولت آمريكا و درخواست استرداد شاه به ايران جهت محاكمه وي». و در مورد چگونگي تصرف سفارت هم توضيحي كوتاه از وقايع روز13آبان با اشاره به اتفاقات مهم، قاب گرفته شده است؛ «ساعت 10 و30 دقيقه صبح بود كه پس از راهپيمايي روبهروي سفارت، از طرف يكي از دانشجويان دستور حمله به سفارت صادر شد و در يك حركت برنامهريزي شده، دانشجويان از دَرِ اصلي و ديوارهاي سفارت وارد آن شدند و به طرف ساختمانهاي اصلي حركت كردند. كاركنان و تفنگداران تمامي درهاي ساختمان را بسته بودند لذا دانشجويان پس از بررسي، با كندن نردههاي يكي از پنجرهها، شروع به تصرف زيرزمين و سپس طبقه اول كردند. از آنجا كه ساختمان سفارت از استحكام و ايمني برخوردار بود، تسخير كامل آن تا ساعت 13و 30دقيقه بعدازظهر طول كشيد. اما در طول اين تسخير به هيچ يك از طرفين آسيبي نرسيد».
- روايت نيمهتمام اسناد
دستگاههاي كاغذ خردكن پاي ثابت گزارشهاي تصويري مربوط به تصرف سفارت آمريكا هستند كه وقتي در مورد از بين بردن اسناد توسط اين وسيله صحبت ميشود در كنارش تصاويري از دانشجويان با انگيزهاي كه كاغذهاي چرخشده را كنار هم ميچينند تا از دل اين پازل 100هزار تكه سندي مهم را بيرون بكشند، نشان داده ميشود. اين دستگاهها را در اتاقي كنار هم چيدهاند و راهنما در مورد اسناد مهمي كه كارمندان سفارت براي از بين بردن آنها در آخرين لحظهها تلاش ميكردند، ميگويد و اينكه آنها مجال معدومكردن بسياري از اسناد را پيدا نكردند. مرحله آخر بازديد از موزه، تماشاي ويدئويي است كه در آن، تفاوتهاي ايران و آمريكا و دلايل تسخير سفارت از سوي دانشجويان تشريح ميشود و بر اين نكته تأكيد ميكند كه ايران تاكنون شروعكننده هيچ جنگي نبوده اما آمريكا با بهانههاي مختلف، آتش نزديك به 30 جنگ را در دنيا روشن كرده است. بازديدكنندگان حالا در حال خروج از راهروي باريك و بدون پنجره سفارت سابق آمريكا هستند؛ با تصويري از يك واقعه؛ واقعهاي كه به گفته« آدرين» (كه از بلژيك آمده) بايد در مورد آن بيشتر بخوانند و دقيقتر جزئياتش را بررسي كنند: «كتابهايي كه در ويترين طبقه بالا بود را از اينترنت دانلود ميكنم و حتما ميخوانم. جالب است بدانم دانشجويان چرا به سفارت كه خاك يك كشور ديگر محسوب ميشود وارد شدند».
- تاريخ روي ديوار
حاشيه خيابان را داربست ميزنند تا با بنر خيابان را بپوشانند. يك نفر در حال نصب بلندگوهاي خاكستري روي ميله چراغ برق است؛ امروز سالگرد يك اتفاق است. نگهبان ميگويد: «هر سال بيرون تظاهرات ميكنند و مراسم دارند، اما داخل موزه كسي نميآيد و برنامهاي نداريم». همسايههاي سفارت سابق آمريكا همه رفتهاند. آنها كه در روزگار سفارتبودن آن ميتوانستند حياط جلويي را از پشتميلههاي كوتاه ببينند حالا ديگر ساكن خيابان طالقاني نيستند. روبهروي در اصلي سفارت تابلوي ليتوگرافي صدف، ردپاي ساليان دور را بر چهرهاش دارد. راهي طبقه دوم ساختمان ميشويم تا شايد ردي بگيريم از كسي كه اتفاقات سال 58 را برايمان از ايوان اين ساختمان روايت كند. مرد با خوشرويي در را باز ميكند و ميگويد كه از سال77 اين واحد را تحويل گرفته و در سال58 اين واحد متعلق به فاروق فخرالديني، صاحب عكاسي فاروق بوده. رد فخرالديني ميرسد به آهنگساز نامآشنا. فاروق عكاس برادر فرهاد فخرالديني است كه قطعا حرفهاي بسياري براي گفتن از آن 444روز التهاب و رفتوآمد دارد، اما بيمارياش مانع صحبتمان با او ميشود كه اي كاش رواياتش را جايي درج كرده باشد چراكه تاريخ گاهي فراموشكار ميشود. در طبقه همكف ساختمان كناري هم آقاي جلاليان در را بهرويمان باز ميكند و با لهجه ارمنياش ميگويد كه آن سالها اينجا ساكن نبوده اما روزهاي 18سالگياش كه دانشجوها يك پايشان سفارت بود و يك پايشان دانشگاه را خوب به خاطر دارد، هر چند كه او از دور شاهد ماجراها بود و چندان فرصت و مجال حضور در جمع آنها را نداشت. او ميگويد: «جواني بود ديگر، يادش به خير، اين خيابان در تب حوادث سياسي مدتي آرام و قرار نداشت». سهيلا دانشجوست و يكي از رهگذران خيابان طالقاني است. چند ماه پيش كنجكاوي پايش را به طبقه دوم بناي سفارت سابق آمريكا باز كرد. البته ميگويد كه تاريخ واقعه 13 آبان را دقيق مطالعه نكرده . او معتقد است: « اين حادثه بخش خيلي مهمي از تاريخ است. اين همه اقدام امنيتي و وسايل مخابراتي براي سفارت يك كشور چه معنايي دارد اگر جاسوسي نيست؟» آدمها بيشتر از آن عجله دارند كه بخواهند نوشتههاي روي ديوار را بخوانند، شايد چراغ قرمز چهارراه مجالي شود تا طرحهاي روي ديوار را از نظر بگذرانند و جملهاي را كه به نقل از شهيد رجب بيگي زير نردههاي كوتاه سفارت نوشته شده بخوانند: «ما از مردن نميهراسيم، اما ميترسيم كه بعد از ما «ايمان» را سر ببرند».
نظر شما