راه خدا هم از اين قاعده كلي مستثنا نيست. سالك طريق الحسين اگر در پيمودن راه مولايش ياران و همراهاني يكدل و يك هدف داشته باشد، بدونشك راه را بانشاطتر، سريعتر و عميقتر خواهد پيمود. سرّ اينكه ميان همه نعمتهاي بهشتي بيش از همه روي همدمي برادران ديني با يكديگر و ارتباطات بهشتيان تأكيد شده همين است كه هيچگونه نعمتي براي آدمي شيرينتر از نعمتهايي كه بوي انس ميدهد، نيست. ارتباط و صحبت برادران ديني نماد اينگونه نعمتهاست كه نمونهاي از آن را در راهپيمايي عظيم كربلا هرساله ميبينيم. حال حركت ميكنيم اما در سفر، انسان دوگونه ميتواند رفتار كند؛ هم ميتواند دايره باشد و هم ميتواند خط مستقيم باشد؛ انتخاب با خود اوست. دايره باشد دور خود ميچرخد.
خط باشد پيش ميرود تا جايي كه به خدا ميرسد. اصلا اينكه در نمازها پيوسته از خدا ميخواهيم ما را به راه راست هدايت كند، يعني ما مثل خط باشيم نه دايره. وگرنه جز حيرت و حيراني نصيب ديگري نداريم. پس هر گاه، هر جا احساس حيرت و سرگرداني داريم، يعني دايرهايم. بنابراين اگر در راه خود، ايستايي نداشته باشيم ظاهر و باطنمان يكي ميشود. وقتي در راه قدم برميداريم و عرق ميريزيم انگار گرماي باطني و قلبي را در ظاهر متجلي ميكنيم؛ باطني كه از نور حسين(ع) مشتعل است. امامصادق(عليهالسلام) فرمودند: پيامبر خدا(ص) درحاليكه حسين(ع) را ميبوسيدند به او نگاه كردند و او را در بغلشان نشاندند و فرمودند: همانا از شهادت حسين آتشي در قلب مؤمنان افروخته شود كه هرگز سردي و خاموشي نميپذيرد. همچنين بايد دانست رنگ سير در راه حسين عليهالسلام با تمام سيرها متفاوت است، تا آنجا كه اگر در اين راه جان خودت را هم بدهي، باكي نيست. اول قطرهاي كه از خون سالك ريخته شود، جميع گناهانش آمرزيده ميشود و اول كسي كه با او مصافحه ميكند پيغمبر (صلياللهعليهوآله)خداست.