میداند که زیارت امام(ع) را برای اربعین توصیه کردهاند و چه فرصتی از این روزها بهتر.
سؤال اصلياش درباره «مدشدن پيادهروي» بود. هر كسي به او جوابي داد و آخر سر همه به اين اشتراك رسيدند كه حتي اگر اين اتفاق بزرگ را خالي از هسته اصلياش، يعني ماجراي زيارت كنيم، حتي اگر چند لايه اصلي را از اتفاق حذف كنيم و فقط پوستهاي از آن باقي بماند، باز هم با يك آيين بينظير طرف هستيم. با عزيمت چندين ميليون نفر به يك نقطه عالم در يك بازه زماني مشخص كه در طول تاريخ بشر و روي كره زمين بينظير است، به اين نتيجه رسيديم كه هر لحظه اين اتفاق، شخصيتها و داستانهاي واقعي و دستمالينشدهاي دارد كه منطق و احساس آدم را صيقل ميدهد.
كسي كه سؤال اول را مطرح كرده بود، جواب را قبول كرد. ترديد بعدياش درباره اين بود كه «پيادهروي اربعين مد شده؟ يا مدش كردهن؟» بحث اصلياش درباره قدمت اتفاق و اصالت بزرگي و همهگير شدن اين اتفاق بود. بقيه بچهها از قدمت پيادهروي قدما و پدربزرگها گفتند و از سنت شيعيان عراقي.
درباره بحث دوم اما همه همنظر بوديم كه اصيلبودن اين اتفاق، خودجوش بودن و مردمي بودن اتفاق است و هيچ گردهمايي بزرگي در عالم، اينقدر اصيل نيست؛ اصالتي كه تركيب شور و منطق است براي زيارت دستهجمعي يك «انسان كامل».
بحث همه بر سر اين بود كه اين اتفاق عظيم نبايد «ساختگي» شود و پاي حكومتها و دولتها وسط كشيده شود. بالادستيها در حداكثر مشاركت و دخالتشان بايد تأمين امنيت كنند و مشغول تسهيل امور براي زيارت باشند، نه منشأ و موتور اوليه اتفاق. چون حتي اگر فلان نهاد و سازمان كاروان زيارت راه نيندازد و كارمندان و آدمهايش را تا مهران و شلمچه و نجف و كربلا جابهجا نكند، آن زائر با هر سختي و زحمتي كه شده، خودش را به مرز ميرساند و از بيابانهاي عراق به آن نقطهاي كه ميخواهد، ميرسد. در واقع حرفمان اين بود كه يك اتفاق «مردمي» را نبايد حكومتي/ دولتي كرد. اجماع بحث ما نهتنها درباره ايران بلكه درباره همه كشورهاي منطقه و بالادستيهاي بقيه كشورهاي مرتبط بود. حالا بماند كه در قدمهاي بعدي بايد مواظب گرم شدن بازار فضيلتگويي و فضيلتتراشي و كرامتبيني لابهلاي اين اتفاق بزرگ بود و متوليان فرهنگي بايد حواسشان به ابعاد مختلف ماجرا هم باشد.
بعد از اين بحثهاي سنگين در آن گروه تلگرامي و قانعشدن دوستمان، ياد خاطرهاي عجيب درباره زائران امامحسين(ع) افتادم كه از زبان حاج مصطفي ناظمنيا (پسر مرحوم حاج اكبر ناظم كه از اصيلترين و بهترين مداحهاي قديمي تهران بود) شنيدم. او ميگفت در سفري به كربلا ديده است كه مردي عراقي كه پسرش در ماجرايي بهدست كسي به قتل رسيده بود، شبي به خانه قاتل پسرش رفته و از آن قاتل خواهش كرده است كه مهمانهاي زائرش اين چند شبي را كه در كربلا هستند، به جاي ماندن در خانه آن مرد قاتل، در خانه آنها بمانند و به جايش، آن مرد از او و خون پسرش ميگذرد.