به گزارش همشهریآنلاین عنوان فرعی کتاب «نگاهی به ابوالحسن ابتهاج و توسعه اقتصادی زیر سلطه شاه» نام دارد که بر نقش ابتهاج و نیز تاثیر وتاثراتی که او از فشار نهاد قدرت بر کارش خبر می دهد.
کتاب در پنج بخش تدوین شده است.
«طغیان در برابر نظام کهنه 1900- 1936» نخستین بخش کتاب است که تاریخچه خانوادگی ابتهاج و مشکلات به وجود آمده در دوران جنگ و حمله روسها به ایران را مدنظر قرار داده است. در سطوری از آن میخوانیم: «آموزش و پرورش ابتهاج جوان تا حدودی دستچین شده بود، که همین امر توانست به توضیح چرایی علاقه وی به کتابخوانی، روابط بینالملل و، به ویژه حسابداری کمک کند. وی ویژگیهای جالبی را به ارث برده بود که موجب شد پدرش حسابداری به سبک سیاق را به وی آموزش دهد.
به عنوان یک نوجوان، ابتهاج همواره این مهارتها را تمرین میکرد، و از جمله بازیهای دوران کودکی او نگهداری حسابهای خدمتکاران منزل و ایفای نقش بانکدار برای آنها بود. در حالی که هنوز به مدرسه میرفت، دوره کامل دانشنامه بریتانیکا را برای خودش سفارش داده بود، که با اشتیاق فراوان آن را به همراه کتابهای دیگر مطالعه میکرد. در جریان جنگ، وی که نوجوانی شانزده یا هفده ساله بود، شروع به همکاری با روزنامه انگلیسی زبان مورنینگ پست کرد، و مطالب جالبی را درباره تهران برای چاپ در اختیار آن روزنامه قرار میداد. همچنین، در این مدت با روزنامه معروف تهرانی به نام ایران نیز همکاری داشت.»
بخش دوم با عنوان «ملیگرایی و بینالمللی گرایی 1953- 1937» است؛ دورانی که ابتهاج در نهادهای مالی کشور (بانک شاهنشاهی، بانک رهنی ایران و بانک ملی ایران) فعالیت خود را سپری کرد و زمینه تعارضات وی با بریتانیا و حتی برخی از مدیران و وزرای داخل کشور شروع شد.
«برنامهریزی برای آینده ایران» در بخش سوم کتاب بررسی شده و بیشترین ایدهپردازی ابتهاج مربوط به آن است، یعنی شکلگیری یک نهاد برنامهریزی در کشور برای رونق بخشیدن به اقتصاد. این صفحات نیز بخش دیگری از خاطرات زندگی اجتماعی و سیاسی ابتهاج را تشکیل میدهد. در همین بخش درباره اختلاف میان مجلس شورای ملی و سازمان برنامه نکات خواندنی و دقیقی آمده است.
بخش چهارم «برخورد ارزشها» نام دارد که اشاره به زندگی ابتهاج پس از کنارهگیری از سازمان برنامهریزی دارد، وی فعالیت خصوصی خود را ادامه میدهد که از جمله آن میتوان به تأسیس بانک ایرانیان در کنار گذران زندگی فردیش اشاره کرد، البته ناگفته نماند که پس از کنارهگیری از ریاست این سازمان، گفته میشود که همواره در اجلاسهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که از طرف این دو نهاد بینالمللی دعوت میشد، شرکت میکرد.
بحث انقلاب سفید در همین صفحات و برخورد ابتهاج با آن مورد توجه مولفان قرار گرفته که در بررسی آن میخوانیم: «ابتهاج، بیش از هر چیز به دلیل کاستیهایی که در عملیات سازمان برنامه وجود داشت، نسبت به وضعیت اقتصاد ایران در اواسط دهه 1960 (1340) بدبین بود، درست زمانی که بسیاری از صاحبنظران فکر میکردند کشور از بحران گذر کرده و آماده خیز اقتصادی است. اما از دید وی نقطه ضعف بزرگ کشور گرایش به اتخاذ تصمیمها و تصویب مقرراتی بود که فکر میشد مترقی، و در عین حال انقلابی، است، بدون توجه به این چنین احکام و قوانینی منطقی و قابل اجرا است یا خیر. در نتیجه، وی در اشتیاق عمومی برای انقلاب سفید سهیم نبود، و واکنش خود را به کل برنامه با مخالفتش با دو مورد از اصول اولیه آن (اصلاحات ارضی و سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها) که فکر میکرد آثار آن به زیان توسعه اقتصادی ایران است، نشان داد.»
بخش پنجم «اگرچه ابتهاج هم مانند شاه به دنبال نوسازی ایران و حتی غربی کردن کشور (با هر تعریفی) بود، اما سیاستهای او تفاوت آشکاری با سیاستهایی داشت که در نهایت توسعه شاه به اجرا درآمد. به جای پروژههای بلندپروازانه، او برنامهریزی عقلایی را پیشنهاد داد که به منظور استفاده از درآمدهای نفتی کشور برای بهبود وضعیت توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور طراحی شده بود. به جای ایجاد ارتش قدرتمند و توهم دستیابی به قدرت برتر، پیشنهاد وی ایجاد ارتشی کوچک (البته با گرایش به غرب) برای دفاع از اقتصاد کشور بود؛ همان ایجاد ژاپن خاورمیانه. به جای فساد و سوءاستفاده از قدرت، او ارائه خدمات عمومی به مردم برپایه شایستگی و درستکاری را پیشنهاد کرد.» به باور نویسنده اینها پیشنهادهایی نبود که از طرف آیتالله خمینی، یا مخالفین چپگرای دولت، ارائه شده باشد. اما اجرای این پیشنهادها میتوانست به احترام شاه نزد مردم بیفزاید، و احتمالا موجب نجات حکومت خاندان پهلوی شود.»
برنامهریزی و قدرت در ایران(ابوالحسن ابتهاج و توسعه اقتصادی زیر سلطه شاه)/ مولفان: فرانسیس بوستاک و جفری جونز/ مترجمان:مهدی پازوکی و علی حبیبی / ناشر: انتشارات کویرِ؛ چاپ اول ۱۳۹۵/ قیمت ۲۲ هزار تومان / 328 صفحه.