آنها خدمت به محرومان را مرهم دردهايشان كردهاند تا شايد با التيام زخمهاي ديگران، آرامشي نيز سهم خودشان شود. داستان امروز ما، داستان دانشجوياني است كه در كنار درس، ميآموزند خدمت به مردمي را كه از بسياري از امكانات محروم هستند؛ درس بزرگي كه بايد آن را با همه وجود آموخت. داستان برميگردد به چند سال قبل. از چند سال پيش دانشجويان دانشگاههاي مختلف براي خدمترساني به روستاهاي محروم كشور داوطلبانه در قالب گروههاي جهادي به اين مناطق اعزام ميشدند. بسياري از اين گروههاي جهادي در زمينه عمراني فعاليت ميكردند اما از سال 92 با تشكيل نخستين گروه جهادي دامپزشكي اتفاقات جالبي در عرصه خدمترساني به روستاييان محروم كشور رقم خورد. دانشجويان رشته دامپزشكي دانشگاه آزاد سنندج با استفاده از تخصصي كه داشتند در جهت درمان دامهاي روستاييان قدم برداشتند و حتي تا پاي عمل جراحي دامها نيز پيش رفتند. محمدرضا ملكزاده، مسئول اين گروه جهادي از لحظات تلخ و شيريني كه در طول اين سالها در راه خدمترساني به روستائيان مناطق محروم كردستان و آذربايجانشرقي و زنجان تجربه كرده است، ميگويد.
- ايدهاي كه طلايي شد
ايده تشكيل نخستين گروه جهادي دامپزشكي ماجراي جالبي دارد. شور و نشاط روزهاي دانشگاه و اردوهاي جهادي باعث شده بود تا من و چند نفر از دوستانم كه در رشته دامپزشكي دانشگاه آزاد سنندج تحصيل ميكرديم به اين اردوها ملحق شويم و آستين همت را براي بازسازي روستاها بالا بزنيم و براي كمك به انسانهايي كه با وجود مشكلات اقتصادي و خالي شدن روستاها از سكنه، بازهم زندگي در روستا را به مهاجرت ترجيح ميدهند، وارد گود شويم. در يكي از اين اردوهاي جهادي كه سال 92 در منطقه بيجار و روستاهاي اطراف آن داشتيم با صحنه عجيبي روبهرو شديم. در اردو مشغول ساخت بنا و همچنين ترميم خانههاي روستاييان بوديم كه يكي از اهالي روستا گاو شيردهي را كه چندروز قبل بر اثر انفجار مين زخمي شده بود نزد ما آورد و با همان زبان محلي از ما خواست گاوش را درمان كنيم. آنجا بود كه متوجه شديم مشكلات بسياري از روستاييان مربوط به دام يا كشاورزي است و امرار معاش بسياري از آنها از همين دامهاست. با توجه به اينكه من و چند نفر از دوستان دانشجوي دامپزشكي در آن اردو حاضر بوديم با تلاش زياد توانستيم اين گاو زخمي را درمان كنيم. لبخند آن پيرمرد، جرقهاي شد تا همراه با 7نفر از دانشجويان رشته دامپزشكي «گروه جهادي ثارالله» را تشكيل بدهيم. با تشكيل اين گروه جهادي با بررسيهايي كه در روستاهاي كردستان انجام داديم متوجه شديم بسياري از اهالي روستاها بهدليل صعبالعبور بودن منطقه يا مشكلات ديگر قادر به واكسيناسيون دامهايشان نيستند و اطلاعات زيادي در زمينه بيماريهاي دام ندارند. نخستين فعاليت گروه جهادي ثارالله در منطقه هزاركانيان از توابع بخش سارال شهرستان ديواندره بود. بيش از 12روستا در اين منطقه وجود داشت و شغل بسياري از اهالي دامداري بود. از آنجا كه همه ما دانشجويان ترمهاي پايين بوديم موضوع را با فارغالتحصيلان و استادان دامپزشكي مطرح كرديم و در هر اردو 2 نفر از پزشكان و استادان نيز همراه ما شدند. استقبال از اين طرح به اندازهاي بود كه در اردوهاي بعدي تعداد بيشتري به ما ملحق شدند و اكنون 15نفر به شكل ثابت در اردوها حضور دارند كه تعدادي از آنها نيز از فارغالتحصيلان دامپزشكي هستند.
همه ما اعتقاد داريم كه بايد زكات علم را بپردازيم و زكات علم دامپزشكي نيز خدمت به روستائيان محروم است كه همه زندگيشان به دامهايشان وابسته است. در اين ميان دامپزشكاني كه شايد ميتوانستند با فعاليت در چند گاوداري يا مرغداري درآمد زيادي براي خودشان كسب كنند با ما همراه شدند تا از اين كار بزرگ عقب نمانند. حوزه فعاليت ما در ابتدا روستاهاي مناطق كردنشين ازجمله كردستان و كرمانشاه بود اما آشنايي با يكي از دانشجويان دانشگاه مذاهب كه در منطقه ارس و آذربايجانشرقي در اردوهاي جهادي عمراني حضور داشت و تقاضاي او باعث شد تا براي رسيدگي به وضعيت دامهاي روستاهاي اين منطقه به شمالغربي كشور هم برويم. معمولا هر اردوي جهادي 12روز طول ميكشد و ما در اين مدت با رفتن به روستاها با كمك دهياران به آغلهاي روستائيان سركشي و به شكل تصادفي چند رأس از دامها را معاينه ميكنيم. درصورتي كه بيماري مشاهده كنيم همه دامها را معاينه كرده و داروهاي لازم را به آنها ميدهيم. البته تهيه داروهاي دام براي روستائيان و دامدارها بسيار سخت و از توان آنها خارج است. به همين دليل براي تأمين دارو از سپاه هر استان و بخش سلامت و داروي اداره كل دامپزشكي كمك ميگيريم و آنها نيز هزينه اين داروها را تأمين ميكنند. امسال بيش از 6ميليونتومان براي تهيه دارو توسط سپاه در اختيار ما قرار گرفت. مردم روستاهاي مناطق كردنشين بهخاطر دور بودن از شهر، درصورتي كه مشكلي براي دامشان بهوجود بيايد بهخاطر هزينههاي بالا ترجيح ميدهند قيد درمان دام را بزنند و از نجاتش صرفنظر كنند. براي همين وقتي كه ما حيوانات آنها را معالجه ميكنيم براي تشكر شروع ميكنند به دعا كردن و هديه دادن. ما هم وقتي همه اينها را ميبينيم از كاري كه انجام ميدهيم احساس رضايت ميكنيم. اين تصويري است كه بارها آن را لمس كردهايم و به همين دليل ترجيح ميدهيم مدت زمان زيادي در اين اردوها باشيم.
- نخستين جراحي دام در اردوي جهادي
سختي كار دامپزشكان از جهاتي مانند سختي كار پزشكان اطفال و كودكان است. كودكان قادر نيستند درد و بيماري خود را بگويند و اين تجربه و مهارت پزشك است كه آن بيماري را تشخيص داده و درمان ميكند. دامپزشكان نيز با حيوانات سروكار دارند كه نميتوانند درد يا بيماريشان را بگويند و در اين ميان جراحي دامها بسيار مشكلتر از جراحي روي انسان است. تهيه داروها و وسايل مخصوص جراحي دام يكي از مشكلاتي است كه دانشجويان اردوي جهادي ثارالله با آن مواجهند؛ مثلا عدهاي از دامپزشكان منطقه كه تصور ميكردند اين اردوها باعث از رونق افتادن كارشان شده به ما نخهاي بخيه فاسد فروختند.
گاهي اوقات در معاينه دامها متوجه ميشديم كه نياز به عمل جراحي است؛ بهطور مثال گوسفندي كه يك چشمش عفونت كرده بود و اگر تخليه نميشد به چشم ديگر آسيب ميزد يا گاوي كه بايد با عمل سزارين گوساله را از رحمش خارج ميكرديم. براي اين عملهاي جراحي نياز به اتاقهاي استريل داشتيم اما در روستاها چنين چيزي امكانپذير نبود. از سوي ديگر براي تأمين داروها و همچنين ابزار عملهاي جراحي، از روستا به شهرستان ديواندره ميرفتيم تا بتوانيم باند يا نخ بخيه و وسايل جراحي تهيه كنيم اما متأسفانه برخي دامپزشكان آن منطقه نخ بخيه فاسد به ما ميدادند. حتي برخي از لوازم را به ما نميدادند و ما مجبور شديم آنها را با قيمت بالاتر تهيه كنيم.
نخستين جراحي دامپزشكي گروههاي جهادي توسط گروه جهادي ثارالله انجام شد و تاكنون 5عمل جراحي روي دامها انجام دادهايم كه شرايط اين عملهاي جراحي نيز بسيار حساس بود. بيشتر اين جراحيها در محيطهايي انجام گرفت كه استريل نبودند و اگر عفونت به دام ميرسيد باعث تلف شدن حيوان ميشد. از سوي ديگر ريسك اين جراحيها بالا بود زيرا اگر اين جراحيها با موفقيت همراه نبود باعث آسيب رسيدن به فرهنگ جهادي و تغيير در نگاه و اعتماد مردم به ما ميشد. نخستين عمل جراحي كه انجام داديم در روستاهاي منطقه هزاركانيان بود. يك گاو 400كيلويي دچار آبسه در ناحيه گردن شده بود و اين آبسه، خونرساني را مختل كرده و عفونت آن نيز وارد خون شده بود. اگر اين جراحي انجام نميگرفت اين گاو بعد از مدتي تلف ميشد. از سوي ديگر اين گاو تنها سرمايه زندگي اين مرد روستايي بود. چندي قبل يكي از دامپزشكان منطقه براي درمان اين گاو مبلغ 400هزار تومان درخواست كرده بود كه اين مرد روستايي بهدليل عدمتوانايي پرداخت، گاو را با همان وضعيت رها كرده بود تا تلف شود. بعد از عمل جراحي و درمان گاو، مرد روستايي با چشماني اشكبار از ما تشكر كرد و تا مدتها در روستاهاي اطراف فعاليت ما را تبليغ ميكرد.
- تأمين دارو با آواز كردي
در يكي از روستاهاي هزاركانيان مشغول درمان دامها بوديم و عصر، بعد از پايان كار به خوابگاهي كه سپاه استان براي ما درنظر گرفته بود بازميگشتيم. دراين خوابگاه، دانشجويان اردوي جهادي كه كارهاي عمراني ميكردند نيز حضور داشتند و يكي از آنها صداي خيلي خوبي داشت. يك شب وقتي شروع به آواز خواندن كرد يكي از بچهها هزار تومان به او داد. اين پول جرقهاي در ذهن ما ايجاد كرد و او را به اتاقهاي مختلف كه جهادگران در حال استراحت بودند برديم و او نيز برايشان آواز خواند و به اين ترتيب مبلغ 150هزار تومان پول با آواز خواندن اين دوست ما جمعآوري شد. از بخشدار منطقه خواستيم تا يكي از اهالي روستاها را كه نياز زيادي به اين پول دارد به ما معرفي كند. فرداي آن روز با راهنمايي بخشدار، اين پول را به يكي از اهالي روستا كه به سرطان مبتلا شده بود داديم تا بتواند بخشي از هزينه داروهايش را تأمين كند. چشمان اين مرد وقتي پولها را به او داديم از خوشحالي خيس شد و اين بهترين خاطرهاي بود كه در ذهن همه ما ثبت شد.
يكبار نيز وقتي به روستا رفتيم متوجه بيماري گوسفندي شديم كه تنها سرمايه يك زن و مرد كهنسال بود. از آنجا كه برخي از روستاييان تصور ميكردند ما كار بلد نيستيم و فقط براي عكس گرفتن آمدهايم اين پيرمرد و پيرزن را نگران كرده بودند. پيرمرد چوپان بود. گله گوسفندان روستا را به چرا برده بود. همسر اين مرد براي جراحي اين گوسفند راضي نميشد و ميگفت اگر اتفاقي براي اين گوسفند بيفتد همسرش او را نخواهد بخشيد. ساعتها براي او توضيح داديم تا اينكه اجازه داد گوسفند را جراحي كنيم. استرس همه وجودش را فرا گرفته بود و با ترس كار ما را نگاه ميكرد. خوشبختانه عمل با موفقيت انجام شد و بعد از چند روز اين گوسفند دوباره به گله بازگشت و اين پيرزن هربار ما را ميديد دستانش را به آسمان ميگرفت و ما را دعا ميكرد.
- گاوميش خشمگين
خاطرهاي از دكتر ميلاد عبدالملكي؛ دامپزشك گروه
حضور در مناطقي كه زبان مردم آنجا تفاوت بسياري با زبان مادريمان داشته باشد بسيار سخت است. در اين ميان زبان دل تنها راه ارتباطي است كه ميتواند انسانها را به هم نزديك كند؛ چشمهايي كه ميتوان از آن، هزاران حرف ناگفته را خواند و لبخندي كه عشق و رضايت را با همه وجود معنا ميكند. اردوي جهادي در منطقه ارس و آذربايجانشرقي فرصتي بود تا زبان دل، واسطه اهالي روستا و دامپزشكان كردزباني باشد كه هزاران كيلومتر را به شوق خدماترساني به روستاهاي اين منطقه پشت سر گذاشته بودند.
دكتر ميلاد عبدالملكي يكي از دامپزشكاني است كه بهترين روزهاي زندگياش را در اردوهاي جهادي گروه ثارالله سپري كرده است. هنوز هم با يادآوري روزي كه گاوميش خشمگين به او حمله كرد و مجبور شد به بالاي درخت فرار كند خندهاش ميگيرد؛ دامپزشك جواني كه معتقد است صنعت دام و طيور بعد از نفت پردرآمدترين صنعت كشور است و به همين دليل بايد به آن توجه جدي شود.
او از روزهايي كه با گروه جهادي ثارالله همراه شد اينگونه ميگويد: سال 92 همراه با تعدادي از همكلاسيهاي رشته دامپزشكي دانشگاه آزاد سنندج وقتي براي اردوهاي جهادي به روستاهاي اطراف بيجار رفته بوديم متوجه شديم كه دام و طيور تنها سرمايههاي روستائيان است. بعد از تشكيل گروه، در مرحله اول اقدام به نيازسنجي در منطقه ديواندره و كرمانشاه و كردستان كرديم و روستاهايي را كه صعبالعبور بودند و دامپزشك به آنجا نميرفت براي برپايي اردوي جهادي انتخاب كرديم. نحوه كار به اين شكل بود كه به چندين روستا ميرفتيم و از تكتك خانوادههاي روستايي ميخواستيم اگر دام بيمار يا مشكوك به بيماري دارند براي معاينه بياورند. مدت زمان اردوهاي جهادي ما 15روز بود و در اين اردوها با جهادگران اردوهاي جهادي از دانشگاههاي جنوب و شمالغرب و شرق كشور آشنا شديم. اين آشنايي و درخواست آنها براي برپايي اردوي جهادي در روستاهاي محروم منطقه آذربايجان و زنجان، پاي ما را به روستاهاي اين مناطق باز كرد؛ روستاهايي كه همه مردم آن به زبان تركي صحبت ميكردند و ما كه همگي كرد بوديم نميتوانستيم ارتباط كلامي با آنها برقرار كنيم و تنها زبان دل، زبان مشترك بين همه ما بود.
با توجه به نياز منطقه، كارهاي درماني را انجام ميداديم؛ بهطور مثال در روستايي دامها نياز به واكسيناسيون داشتند و ما همه دامهايشان را واكسن زديم. يكي از خاطرات فراموش نشدني من در يكي از روستاهاي صعبالعبور منطقه ارس اتفاق افتاد. وقتي به اين روستا رفتيم متوجه شديم كه دامهاي اين روستا واكسينه نشدهاند. در يكي از اين خانهها زن ميانسالي زندگي ميكرد و تنها سرمايهاش نيز يك رأس گاو بود.
براي واكسنزدن به طويله رفتم. تا به آن روز،گاوميش نديده بودم. طويله از تعدادي سنگ و دوتا چوب بلند ساخته شده بود. از آنجا كه گاوميش به جز صاحب خود اجازه نزديك شدن به كسي را نميدهد و چون اين زن تنها با زبان تركي آشنايي داشت با زبان اشاره از او خواستم پارچهاي را روي صورت گاو بيندازد تا من در مقابل چشمان او نباشم. متأسفانه نتوانستم منظورم را خوب منتقل كنم و زماني كه سوزن واكسن را در گردن گاوميش فرو كردم او رم كرد و با ضربهاي كه به ستون چوبي طويله زد باعث شد سقف طويله فرو بريزد. به سرعت خودم را بيرون كشيدم اما گاوميش خشمگين بهدنبال من آمد. به سرعت از خانه بيرون زدم و به بالاي درختي كه آنجا بود رفتم. اگر كمي ديرتر فرار ميكردم گاوميش خشمگين با شاخهاي بلند خود مرا نابود كرده بود! البته در طول اين اردوهاي جهادي چندبار با شاخ گاو و گوساله زخمي شدهام.
- محبت گم نميشود
دكتر ملك زاده از خاطرات اردوهاي جهادي ميگويد
«دام سالم، غذاي سالم و جامعه سالم» شعار اساسي دامپزشكي است و همه دامپزشكان دلسوز تلاش ميكنند با سالم نگه داشتن دام، غذاي سالم را وارد چرخه زندگي مردم كنند تا به اين ترتيب جامعهاي سالم داشته باشيم.
دكتر ملكزاده با بيان اينكه دامپزشكي ميتواند نقشي اصلي در پيشگيري از مهاجرت روستاييان به شهرها را داشته باشد ميگويد: چرا بايد يك روستايي با فروش دام، به شهر مهاجرت كرده و با خريد يك خودرو و مسافركشي در شهر زندگي كند؟ بسياري از آنها توان هزينه كردن براي دامهايشان و درمان بيماري دام را ندارند و ترجيح ميدهند با فروش دام به شهرها مهاجرت كنند. من با وجود آنكه در رشته پزشكي هم پذيرفته شده بودم اما بهدليل علاقه زيادي كه به دامپزشكي داشتم اين رشته را انتخاب كردم. يك پزشك وقتي بيماري را از مرگ نجات ميدهد آن فرد با پول يا به هر شكل ديگر سعي ميكند تا محبت پزشك را جبران كند اما دامپزشكان با حيواناتي سروكار دارند كه نميتوانند با زبان از تلاشي كه براي درمان آنها انجام ميدهند تشكر كنند اما ديدن حيواني كه با چشمانش از تو بهخاطر نجات او از مرگ قدرداني ميكند بسيار لذتبخش است. يكبار وقتي در منطقه ديواندره بوديم نيمهشب دهيار يكي از روستاها با من تماس گرفت و درخواست كمك كرد. گاو يكي از اهالي روستا هنگام به دنيا آوردن گوسالهاش با مشكل مواجه شده بود و گوساله خارج نميشد و گاو ماده نيز بهدليل تحمل درد زياد در چند قدمي مرگ قرار داشت. با توجه به دور بودن روستا 2 ساعت بعد به آنجا رسيديم و بعد از معاينه گاو و بهرغمفقدان وسايل و امكانات، با عمل جراحي سزارين، گوساله را به دنيا آورديم. گاو مادر بعد از اينكه توانست روي پاي خود بايستد جلو آمد و با زبانش چكمههاي مرا ليس زد.
هيچگاه اين صحنه را فراموش نميكنم. او با اين كار از من بهخاطر نجات جان خودش و گوسالهاش تشكر كرد. ديدن اين صحنههاست كه باعث شده ما مصممتر از گذشته اردوهاي جهادي را برپا كنيم و اين بار ميخواهيم اين اردو را در مناطق روستايي جنوب كشور برگزار كنيم.