مرد تنهايي كنار خيابان منتظر تاكسي ايستاده است. يك جيببر با پيراهن سفيدرنگ به او نزديك شده و متوجه ميشود كيف پول او از گوشه جيبش بيرون زده است. كمي اين پا و آن پا ميكند و در يك كمين فرز و چابك، كيف پول را ميدزدد اما تا ميخواهد دور شود، در كمال تعجب ميبيند روي ديوار پشت سر، يك دوربين مداربسته در حال تصويربرداري از اوست (همان دوربيني كه ما داريم فيلمش را ميبينيم)، دوباره با ترس بر ميگردد و دور آن مرد مالباخته ميچرخد و جوري كه او متوجه نشود، كيف پول را پيش پايش انداخته و عقب ميرود. مرد كيف را ميبيند و از زمين برداشته و از تصوير خارج ميشود. جذابترين سكانس اينجاست: جيببر روبهروي دوربين مداربسته ميايستد و چشم در چشم دوربين، با عجز تعظيم كرده و به خواهش، دستي بهصورتش ميكشد و از صحنه بيرون ميرود.
آدميزاد، ممكن الخطاست. هر لحظه امكان اين را دارد كه در جدال عقل و شيطان، قافيه را باخته و انتخابهايش رنگ و بوي وسوسه بگيرد. كشمكشهاي عقل و جهل، گاه آنچنان سخت و طاقتفرسا ميشود كه بدون آمادگي قبلي و البته عنايت خدا، امكان برونرفت مناسب از آن وجود ندارد. نمونههاي بسياري از اين صحنههاي نبرد را در زندگي تكتك آدمها سراغ داريم؛ مقاومت در برابر لقمه حرام، آنگاه كه انسان در فقر اقتصادي دست و پا ميزند؛ تقلب در امتحان، موقعي كه انسان درسش را نخوانده است؛ بياحترامي به ديگران، موقعي كه انسان از مسئلهاي ناراحت است؛ قدرناشناسي نسبت به همسر موقعي كه انسان عصباني است و هزاران هزار صحنه بزرگ و كوچك ديگر. زندگي عرصه انتخابهاي مداوم است؛ ميداني پر از مين كه با قدري خطا انسان را به هوا ميفرستد. انسان بايد تضمينهاي موثقي براي خود بيابد تا بتواند با بالاترين ضريب امنيت، انتخابهاي خود را بيمه كند.
يكي از بهترين تضمينها آن است كه انسان در همه حالتها خود را در منظر نگاه ديگران بداند؛ درست مانند آن مرد خطاكار در برابر دوربين مداربسته! قويترين دوربين عالم، نگاه خداست و بهترين تضمين خوب بودن، آن است كه هميشه خود را در برابر خدا حاضر بدانيم.