چون كودكان با خود حساب و كتاب ميكنند؛ با خود ميگويند: زمين خوردم؟ قبول. سرم به سنگ خورد؟ قبول. درد گرفت؟ اين هم قبول ولي در عوض الان شربت و شكلاتي در دست دارم. و اين يعني كنار رنجها، داشتهها را ديدن.
در حقيقت يك چنين اتفاقي اين معنا را در پي دارد كه ديدن داشتهها، مايه تسكين و آرامش است. جالب است بدانيد كه نسخه شفابخش قرآن نيز بر همين مبنا است كه فرمود: «و اما بنعمه ربك فحدث؛ نعمتهاي خدا را كه همان داشتههايت است با خود بازگو كن!»
خيلي از ما تا رنجي برايمان پيش ميآيد، فوري زبان به گلايه ميگشاييم. چنانكه هر كه زاري ما را ببيند احتمالا با خود ميگويد او هيچ ندارد و بيچاره است. درصورتي كه اگر اندكي منصفانه به بلاها و رنجها نگاه بيندازيم و آنها را در يك كفه ترازو مقابل داشتههايمان قرار دهيم، حتما برداشت ديگري خواهيم داشت، يعني اگر يك حساب سر انگشتي ميان رنجها و داشتههايمان انجام دهيم، به اين نتيجه ميرسيم كه داشتههايمان خيلي بيشتر از مصيبت و رنجي است كه بر ما رسيده است. البته بايد با كمي دقت نظر دريافت كه داشتهها هميشه بهمعناي داشتههاي مادي و مالي نيست چراكه گفته شده است برخي داشتهها ناديده گرفته ميشود.
در همين رابطه پيامبر اكرم(ص) فرمودهاند: «نعمتان مجهولتان الصحه و الامان» دو نعمتاند كه قدرشان مجهول است: سلامتي و امنيت. با اين حساب احتمالا هيچ رنج و بلايي را نميتوان مقابل نعمت سلامت و امنيت قرار داد. اگر چه اين بهمعناي نفي رفاه و آسودگي مالي نيست، چرا كه هر انساني ميل به زندگي با حداقل آسايش دارد اما نبايد براي دستيابي به اين آسايش، تمام نعمتهاي موجود را زير پا گذاشت و فراموش كرد.