تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۸

همشهری دو - علی سیف‌اللهی: ۳ ‌ماه و ۵ روز از ازدواجم گذشته و هر کس در عروسی و عزا من را می‌بیند، می‌پرسد: «زندگی متاهلی خوبه؟ خوش می‌گذره».

من هم سرضرب جواب مي‌دهم؛ «خيلي». معمولا از جواب كوتاه و قاطعم يكه مي‌خورند و مي‌خندند و مي‌گويند «جدي؟»، جواب مي‌دهم: «جدي». يك‌بار يكي از آنها در جوابم گفت: «پس قوطي زندگي رو از در عسلش باز كردي!». راست مي‌گفت؟ بله، به اين صورت‌مسئله بارها فكر كرده‌ام. گاهي به كنجكاوهايشان گفته‌ام: «انتخاب خوب نصفي از راهه و بقيه‌‌اش رو هم خودت بايد بسازي». و فكر كرده‌ام يكي از خوشبختي‌هاي ما اين است كه زندگي همديگر را مختل نكرده‌ايم. زندگي 2 نفره خودمان را داشته‌ايم و سعي كرده‌ايم خوش بگذرد اما در برابر آزادي‌هاي فردي و دلمشغولي‌هاي دوران مجردي همديگر هم مقاومت نكرده‌ايم. زير يك سقف زندگي مي‌كنيم اما علاقه‌هاي شخصي همديگر را به رسميت شناخته‌ايم و مي‌گذاريم هر كسي براي كارها و ساعت‌هاي خودش تصميم‌هاي جداگانه هم بگيرد. شدني است؟ بله. در همين يك‌ماه اخير او 3 بار دوست‌هاي دوران مدرسه و رفقاي كاري‌اش را به خانه دعوت كرده و از صبح تا شب با هم گفته‌اند و خنديده‌اند و درد دل كرده‌اند. من هم حداقل همه سه‌شنبه‌ها از سركار رفته‌ام به مراسم هفتگي با دوستانم و چند ساعتي با هم بوده‌ايم. براي رسيدن به اين نقطه همان اوايل با هم مذاكره كرديم و به توافق رسيديم. حرف زديم كه همديگر را مجبور به كاري نكنيم و مجوز آزادي‌هاي جداگانه با حد و مرز مشخص را صادر كرديم.

حالا من ساعت‌‌هايي در خانه كتاب مي‌خوانم و وب‌گردي مي‌كنم و او به اينستاگرام سرك مي‌كشد و تلفني با خانواده و رفقايش اختلاط مي‌كند. او همين روزها تصميم گرفته است رانندگي ياد بگيرد و مرتب و روزانه در باشگاهي ورزش كند و من برنامه‌ ريخته‌ام كه فيلم‌هاي كلاسيك نديده را تماشا كنم. ما تصميم گرفته‌ايم به همديگر اجازه رشد شخصي بدهيم و توافق كرده‌ايم كه ازدواج ما، بين 2 آدم مستقل بوده كه قرار است در همه شيريني‌ها و تلخي‌ها كنار هم باشيم اما همه‌‌چيز را به هم وابسته و محدود نكرده‌ايم. ما پذيرفته‌ايم كه با هم زندگي مي‌كنيم اما مالك همديگر نيستيم و گاهي مي‌توانيم در جواب‌ خواسته‌هاي همديگر راحت بگوييم «نه». در چيزهايي با هم مخالفت مي‌كنيم اما به هم اهميت مي‌دهيم. شبانه‌روز از احوال هم خبر داريم و با هم غذا مي‌خوريم و گپ مي‌زنيم و فيلم مي‌بينيم اما دور خودمان ديوار نكشيده‌ايم.

راستش را بخواهيد ما از اينكه طرف مقابل‌مان به دوستان و خانواده خود اهميت بدهد، احساس بي‌مهري نمي‌كنيم و ترجيح مي‌دهيم وابستگي به دوستان و خانواده را نشانه ضعف ندانيم. به‌خاطر همين است كه وقتي بعضي دوستان مجردم به شوخي و كنايه مي‌گويند: «خوبت شد ازدواج كردي و از زندگي افتادي؟»، من هم با رضايت كامل جواب مي‌دهم: «اتفاقا بهت پيشنهاد مي‌كنم خيلي زودتر زن بگير. هيچي مثل يه زندگي متاهلي خوب نيست. هم زندگي با زنت خوش مي‌گذره، هم زندگي مستقل. يه اتفاق شيرين دو‌گانه‌سوز!»