تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۹

همشهری دو - سید احسان عمادی: لابد تا امروز شما هم چندتایی از این ویدئوهای «چالش مانکن» را در تلگرام و اینستاگرام دیده‌اید.

آدم‌هايي كه در موقعيت‌هاي ظاهرا طبيعي و روزمره و زنده، مثل برق‌گرفته‌ها، خشك و بي‌حركت مي‌ايستند و شبيه مجسمه‌هاي موزه مادام توسو و موزه قصر خودمان، اداي مانكن‌هاي توي ويترين فروشگاه‌ها را درمي‌آورند و از خودشان فيلم مي‌گيرند و بعد معمولا در شبكه‌هاي اجتماعي به اشتراك مي‌گذارند (راستي كسي مي‌داند چرا به اين‌جور كارها -كه بيشتر محض بازيگوشي و خوشمزه‌بازي و تفريحات سالم است- مي‌گويند «چالش» كه معنايش بيشتر به «جنگ و جدال» پهلو مي‌زند؟ واقعا چه دشواري و «چالش» خاصي در مسير توليد و ساخت اين ويدئوها وجود دارد؟ وقتي همه‌چيز انگار بيش از «بازي» نيست، آيا مي‌توانيم «چالش منچ و مارپله» يا «چالش اسم- فاميل» هم داشته باشيم؟).

به حساب چيزي بيشتر از «سليقه» نگذاريد، اما برخلاف چندتايي از موج‌هاي قبلي شبكه‌هاي اجتماعي - مثل «دابِسمش» كه پارسال در همين‌ ستون درباره‌اش نوشتم- از اين يكي هيچ خوشم نيامد. اغلب‌شان، بي‌هيچ خلاقيت درخشان يا ابتكار تازه‌اي، چيزي بيشتر از تكرار همان ايده مركزي نبودند و لوس و بي‌مزه به‌نظر مي‌رسيدند و انگار يك «كه‌چي؟» بزرگ تهشان بود (مگر مواردي معدود؛ مثل آنكه در ميدان تره‌بار يكي از شهرهاي شمالي اجرا شده بود و مي‌شد حتي اثري هنري به حسابش آورد). فعلا كه هنوز اين موج ويدئوسازي به موقعيت‌هاي خطرناك يا دردناكي مثل تصادف رانندگي يا غرق شدن در آب نرسيده و خوشبختانه وزارت بهداشت نيز آن چالش مانكن ساخته‌شده در اتاق عمل را قلابي دانسته، جاي خرده‌ و شكايت و اعتراضي هم وجود ندارد. كل ماجرا با وضعيت فعلي‌اش، خلاصه مي‌شود به «يكي جرعه كه آزار كسش در پي نيست» كه خب ديگر چه جاي گله و ناراحتي؟

اما آيا «چالش مانكن» در قياس با ديگر كشورها و ملت‌ها، اينجا خيلي سريع‌تر و شديدتر مورد استقبال قرار گرفته؟ چون آمار دقيقي در دست نيست، طبيعتا نمي‌توانيم مقايسه درستي داشته باشيم ولي تجربه اين چند سال اخير نشان مي‌دهد كه هميشه چنين موج‌هايي- از چالش آب يخ تا موج دابسمش- در كشور ما با اقبال عمومي خوب و چشمگير و حتي حيرت‌انگيز اقشار مختلف مردم مواجه شده‌اند. در چرايي شكل‌گيري چنين پديده‌هايي، علل و عوامل مختلفي نقش دارند، اما قطعا يكي از دلايلش، به «ميل ارضا نشده» عده زيادي از شهروندان به «مشاركت‌اجتماعي» برمي‌گردد؛ اينكه در جمع‌هاي مختلف خانوادگي، شغلي، تحصيلي و شهروندي، امكاني براي بروز و ظهور و «خودي نشان دادن» نمي‌يابند و جز نقش ثابت و معمول و اغلب كوچكي كه در هر كدام از اين پازل‌ها به‌عهده دارند، فرصت ديگري براي اينكه احساس كنند در اين جامعه «وجود دارند» و بود و نبودشان با هم فرقي دارد، پيدا نمي‌كنند (شايد تنها انتخابات سياسي است كه چنين مجالي را- آن هم سالي يك بار، به‌طور متوسط- در اختيارشان قرار مي‌دهد تا با رفتن يا نرفتن پاي صندوق رأي، وجودشان را به رخ محيط دور و برشان بكشند؛ اين حجم عجيب ثبت‌نام شهروندان غريب براي نامزدي در انتخابات را هم مي‌توان از همين دريچه تفسير كرد). به واقع ما با خواست‌هاي فراواني از «ديده شدن» مواجهيم كه به شكل طبيعي در بسترهاي اجتماعي و ارتباطي و صنفي و شهروندي امكان تحقق نمي‌يابند و امروز به لطف پيشرفت فناوري و وجود شبكه‌هاي اجتماعي، در اين فضا جامه عمل مي‌پوشند. شهرونداني كه جز با چالش مانكن، ساختن دابسمش يا حمله كامنتي به عكس و پست فلان چهره معروف هنري و ورزشي و سياسي، راه ديگري براي نمايش حضور خود در جامعه پيدا نكرده‌اند.