آنوقت از اول چهارباغ تا آخرش را که ميرسد به سیوسهپل، میروم و برمیگردم، آن هم نه یکبار، بیست و هفتبار، اما بگو یک برگ خشک، حتی یه برگ خشک هم نمیبینم.
سرفهام میگیرد و بند هم نمیآید. نگاهم را از روی زمین برمیدارم و به روبهرو نگاه میکنم. نکند اینجا زمین نیست، چرا آدمها اینطور شدهاند؟ نکند زمین و زمان قاتیپاتی شدهاند و به هزارسال بعد آمدهام؟
آدمها ماسکهایشان را تا پیشانی بالا کشیدهاند. سرم را که بالا میآورم، آسمان آبی را ميبینم كه گرد و غبار و سیاهی آن را پوشانده. بله، این است نتیجهی وقتی که به بهانههای فلان و فلان، درختها را یکی یکی قطع میکنند!
پريسا شادكام
13ساله از نجفآباد
عكس: هانيه راعي، خبرنگار جوان از دماوند