من چاکر دربست شمایم، لطفاً
آمپول به من نده شما را به خدا
- رباعی دوم
جا داشت بهجای اینهمه خونسردی
یکبار به رسم خوشگل همدردی
تا درک کنی چه میکشم از دستت
یک چوب به حلق خود فرو میکردی!
- رباعی سوم
آقای پزشک! مشکل، آخر میز است؟!
یا کاغذ دفترچهی بنده لیز است؟
اینقدر بهانههای بیخود نتراش
اقرار بکن که دستخطت «چیز» است!
- رباعی چهارم
گنج است مگر دوای ما دکترجان؟!
یا گم شده نسخههای ما دکترجان؟!
اندازهی یک دشت، علف سبز شده
تا خرخره زیر پای ما دکترجان!
تصويرگري: شادي هاشمي