نمی‌دانم این‌روز‌ها چرا این شکلی می‌گذرند! هرروز دلتنگم. هرلحظه که می‌گذرد، دلم برای آن لحظه تنگ می‌شود. در خانه دلم برای مدرسه تنگ است. وقتی در مدرسه و کنار هم‌کلاسی‌هایم هستم، باز هم دلم برایشان تنگ می‌شود!

نمی‌دانم چرا وقتی خوشحالم، عقربه‌های ساعت این‌قدر هیجان‌زده می‌شوند و این‌قدر سریع می‌گذرند.

این‌روز‌ها را، این روزهای نوجوانی را دوست دارم. ولی این عقربه‌های لعنتی ساعت را دوست ندارم که به این سرعت می‌گذرند.

واقعاً چه‌طور سه ماه گذشت؟!

 

سارا حیدری‌پور، 16ساله

خبرنگار افتخاری از رشت

 

  • براي يلدا

(1)

یلدا را دوست دارم

می‌توانم اناری به دستت بدهم

و يك دقیقه بیش‌تر

تو را ببینم

 

(2)

یلدا می‌رسد

تو چه‌طور نرسیده‌ای؟

بیا یلدای امسال را

نصف کنیم؛

نصف انار مال تو

نصف انار مال من

 

پرستو فيضي، 15 ساله

خبرنگار افتخاري از همدان

 

تصويرگري: هدي عبدالرحيمي از شهرري

 

  • در پاييز بيا

عزیز من! رفتن که این‌قدر دنگ و فنگ ندارد. رفتن که نیازی به تغییر پروفایل و بیو و صدجور درد و مرض مجازی دیگر ندارد. رفتن که نیازی به آهنگ‌های غم‌انگیز و ترانه‌های بی‌معنی ندارد. اصلاً برای رفتن نیازی به پاییز نیست.

آی تويي که قرار است بیایی و زندگی‌ام را عوض کنی! لطفاً در پاییز بیا و بهار برو، بلکه دست همه‌ی رفتن‌ها از پاییز کوتاه شود! من دیگر تحمل این‌همه تبعیض را ندارم!

 

نگار جعفري مذهب، 16 ساله

خبرنگار افتخاري از تهران