تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۵

اسماعیل رمضانی: فضا برجامی است. قانون داماتو تمدید شده و وتو نشده. همه موضع گرفته‌اند و بحث عهدشکنی‌ها و عدم‌اعتماد و سازش با آمریکا داغ است.

در چنين فضايي، ناگهان بينندگان برنامه دورهمي با حرف‌هايي از مجري برنامه روبه‌رو مي‌شوند كه چندپهلو است و يكي از پهلوهايش را مي‌توان به زلف اتفاقات جاري مملكت گره زد و جنجال آفريد. جناب مديري فرمودند كه: «جرأت نقطه مقابل سازشكاري است كه ما اسمش را مي‌گذاريم عملكرد جنتلمنانه يا پاس‌دادن به هم براي بقا. اجراي خيلي چيزها نياز به جرأت دارد و كساني كه پرونده پاكي دارند جرأت عبور از سازشكاري را دارند. يكي تصادف مي‌‌كند هيچ‌كس به او كمك نمي‌‌كند چون مي‌گويند شايد پاي ما هم وارد ماجرا شود. بعد تصور كنيد چگونه يك عده جرأت كردند وارد عملياتي بشوند كه به آنها گفته‌اند برگشتي در آن نيست. اگر ما بوديم چه كار مي‌كرديم؟ امروز كه شرايط كاملا عادي است جواب آن دل و جرأت خارق‌العاده را با منفعت‌طلبي و سازشكاري‌ مي‌دهيم. اگر جرأت انجام بعضي كارها را نداريد پس چرا پست‌هايي را مي‌گيريد كه انجام وظايفش دل و جرأت مي‌خواهد؟»

از اين جنجال تازه رسانه‌اي 2 نكته مهم در حوزه سواد رسانه‌اي مي‌توان آموخت:
1- هر پيام رسانه‌اي در قالب بافت اجتماعي موجود توسط مخاطب فهم و تفسير مي‌شود. مي‌دانيم كه برنامه دورهمي يك برنامه زنده نيست و قسمت‌هايي كه هم‌اكنون پخش مي‌شود نيز مدت‌ها قبل ضبط شده‌اند؛ زماني كه اصلا بحث‌هاي برجامي اخير پيش نيامده بود. برخي از مخاطبان برنامه با شنيدن اين حرف‌ها گفته‌اند كه جناب مديري خواسته‌اند كه براي خودشيريني يا هرچه كه اسمش را بگذاريد، به دولت يازدهم، برجام، جناب آقاي ظريف و سياست خارجي دولت خرده بگيرند.آيا اگر اين برنامه و آن پلاتوي كذايي همان موقع ضبط برنامه پخش شده بود باز هم ما چنين تفسيري از آن داشتيم؟ اگر اين برنامه يك سال ديگر تكرار شود آيا آن موقع هم مي‌شود چنين برداشتي از آن كرد؟ بنابراين فارغ از متن، فرامتن‌هاي موجود در زمان حاضر مهم‌ترين عامل براي تفسير پيام در ذهن مخاطب است.

2- در مطالعات رسانه‌‌اي مفهومي داريم به نام تلقي. تلقي، پنداري است كه ما مثل تار عنكبوت دور واژه‌ها و سوژه‌ها مي‌تنيم. بخش عمده‌اي از اين تار عنكبوت ذهني ما داراي منابع رسانه‌اي است. شما وقتي مي‌‌گوييد اين جنس چيني است، بلافاصله در ذهن مخاطب جنس ارزان و بي‌كيفيت نقش مي‌بندد و يا تلقي ما از يك گوشي اپل، «كلاس» بالاي دارنده آن است. اينگونه معاني محصول تبليغات يا القائات رسانه‌اي است. درحالي‌كه در واقعيت جنس چيني با كيفيت هم موجود است و گوشي اپل هم ممكن است اصلا كارايي لازم را براي ما نداشته باشد. اصلا حتي بخش عمده‌اي از همين گوشي اپل در چين توليد مي‌شود. تلقي ما از واژه سازشكار هم داراي چنين قواعدي است. ممكن است گوينده اصلا منظور خاصي نداشته باشد اما سازش در ادبيات رسانه‌اي موجود تلقي خاصي براي خود ايجاد كرده كه در ذهن مخاطب خواه‌ناخواه به افراد خاصي ارجاع داده مي‌شود. بافت و تلقي 2عامل مهم براي تفسير پيام هستند. خيلي مهم نيست كه ما چه تفسيري داريم، مهم اين است كه بدانيم بر پايه همين عوامل، تفسير ما با ديگري فرق خواهد داشت و طبيعتا هيچ كدام نمي‌تواند دليلي بر نادرستي ديگري باشد و طبيعتا هر دو تفسير نمي‌تواند بر واقعيت ذهني گوينده يا سازنده پيام منطبق باشد. به تفسيرهاي هم احترام بگذاريم وگرنه شكاف‌هاي بزرگ بين ما و ديگري دقيقا از همين ترك‌هاي كوچك آغاز مي‌شود. شكاف‌هايي كه مانع بزرگي است براي مفاهمه و گفت‌وگو و عاملي است براي ترويج خشونت!