جهان خبرهاي امروزي هم تفاوتي با خورد و خوراك ما ندارد. «فستنيوز»ها ذهن و روان ما را هم بهخود عادت دادهاند.
فستنيوزها، خبرهايي هستند كه به سرعت آماده ميشوند و در عين حال با سليقه انسان سطحي شده امروز نيز كاملا همخواني دارند. ميشود گوشي تلفن را برداشت، به پدر يكي از بازيگران معروف به خارج رفته زنگ زد و از او پرسيد كه ديدن فيلمهاي دخترش را به خانوادهها توصيه ميكند يا نه. بعد هم در عرض 5 دقيقه فيلمي ضبط كرد و با انتشار آن در سايتهاي خبري معلومالحال حسابي گردوخاك كرد. بسيار ساده ميشود دختر ساده و هيجانزدهاي را براي خواستگاري، با بازيگر معروفي كه دوستش ميدارد، در محلي عمومي روبهرو كرد و از كنش و واكنشهاي دوطرف يك فيلم هندي مستند ساخت و با اكرانش در همان سايتها حسابي مخاطب پيدا كرد.
اين روزها از اين دست فستنيوزهاي لذيذ و خوشمزه در فضاي خبري پيرامون ما به وفور يافت ميشوند اما علت رشد قارچگونه اين سبك از خبرنگاري و خبرنويسي به راستي چيست؟ انگشت اتهام را بايد به سوي خودمان بگيريم. مشتري و مصرفكننده محور توليد تقاضاست و تا تقاضايي نباشد، عرضه هم رونق چنداني ندارد. هر بار كليك و لايك و كامنت ما براي اين دست خبرهاي كممايه و صرفا سرگرمكننده و گاه غيراخلاقي و غيرحرفهاي نيروي محركهاي است براي توليد و عرضه بيشتر. درواقع اين خود ما هستيم كه به توليدكنندگان چنين جريانهاي خبري دلگرمي ميدهيم كه كارشان را ادامه دهند. گزارشگري كه براي يك گزارش دقيق و حساب شده روزها وقت و انرژي صرف ميكند و در انتها محصول روشنگرانه او را هيچكسي نه تشويق ميكند و نه بازخورد ميدهد، چگونه براي ادامه مسير دلسوزانه و متعهدانه خود ميتواند دلگرمي داشته باشد؟ متأسفانه خبرنگاري و خبرنويسي كه هميشه شغلي پرهيجان و پرزحمت بوده، امروزه به راحتي از پشت يك ميز قابل انجام است. با يك اينترنت پرسرعت و يك گوشي موبايل ميشود از همه مرزهاي اخلاقي و حريمهاي خصوصي عبور كرد و با يك كليك به جهان آزاد اطلاعات رسيد. فستفود و فستنيوز هر دو محصول توليدكننده تنبل و مصرفكننده ناآگاه هستند. اگر بهدنبال غذايي پرخاصيت و كمضرر براي جسم و ذهن خود ميگرديد، بهتر است كمي در «مصرف» خود تجديدنظر كنيد.
نظر شما