«ریوزو» و «اوشین» کار خودشان را کرده بودند و مردم که از قیمت پایین لباسها و نام نوستالژیک مغازههای عرضهکننده آنها جوگیر شده بودند، به تاناکوراها هجوم آوردند تا «سالهای دور از خانه» تاجران لباس، با دمدستیترین شیوه ممکن، پایان خوشی داشته باشد.
این مسئله، رسم تکراری همه سریالهای محبوب تلویزیون شد، آن هم با شیوههای متفاوت؛ «هانیکو» که با «زندگی منشوری است...»، هفتهای یک شب بینندهها را پای تلویزیون میخکوب میکرد، پای «کیمونو»ها را به بازار پوشیدنیها باز کرد؛ «کلاه قرمزی و پسرخاله» رفتند روی جلد دفترها و برچسب روی کتاب بچه مدرسهایها شدند؛ «فوتبالیستها» با شخصیتهای کارتونیاش رفت قاتی لوازمالتحریر بچهها و عروسکهای «داش سیا» و «داوود خطر» پشت ویترینها به بچهها و بزرگترها چشمک زدند.
حالا دیگر همه تلویزیونها روی شبکه 2 تنظیم شدهاند و در بازار هم یانگوم ترکانده است. میگویید نه، کافی است یک روز در مرکز خرید تهران بگردید تا نشانههای «یانگوم » را در بازار ببینید؛ مثل همین کاری که ما در میدان هفتم تیر تهران و چند تا بازار دیگر تهران کردهایم.
میدان هفتم تیر تهران – عصر پنجشنبه
کاغذ آگهی را یکبار دیگر نگاه میاندازیم؛ «عرضه جدیدترین مانتوهای فصل با بهترین کیفیت و نازلترین قیمت؛ مانتو ریون، سارافون، مانتو یانگوم و...». نشانی را یکبار دیگر میخوانیم تا مطمئن شویم درست آمدهایم؛ یک فروشگاه بزرگ که در نگاه اول، از ظاهر مشتریان و قیافه فروشندگاناش اصلا نمیشود حدس زد که بازار مانتوهای مزین به نام شخصیتهای سریالهای تلویزیونی به اینجا هم کشیده شده باشد؛ اما سؤال از فروشنده، دیگر مطمئنمان میکند.
- شما مانتو یانگوم دارید؟
بله، 3 مدل هست.
بعد، از جالباسیهای دایرهوار انتهای سالن مغازه، چند مدل را میکشد بیرون و یکی یکی توضیح میدهد؛ «این مدل پارچه ساتن دارد، کار فوقالعاده جدید و شیکی هم هست. این یکی، مدل پاییزه یانگوم است؛ تازه همین دیروز آوردهایم. مدل یقه و سرآستیناش هم جدید است، رنگبندی هم دارد...».
قیمتها را یکی یکی نگاه میکنیم؛ «37 هزار تومان، 48 هزار و 500 تومان، 50 هزار تومان و...». درباره سایر مانتوها و اختلاف قیمتها چند تا سؤال میکنیم و بعد نوبت سؤالهای اصلی میرسد:
- چند وقت است مانتوهای یانگوم وارد بازار شدهاند؟
2 ماهی میشود که این مانتوها را آوردهایم.
- مردم چقدر میآیند دنبالش؟ اصلا کسی خبر دارد که مانتویی به اسم یانگوم هم وارد بازار شده؟
استقبال فوقالعاده بوده. بیشتر مردم میدانند. اما آنهایی هم که نمیدانند، وقتی میآیند و این مدلهای جدید را میبینند، خوششان میآید و میخرند.
اما این مدلهای جدید که فروشنده جوان حرفشان را میزند، زیاد هم جدید نیستند؛ فقط چند تا تغییر کوچک در طراحی مانتو به چشم میخورد. بیشتر این مدلها یقه و سرآستین 2رنگ دارند؛ یعنی رنگ مانتو سیاه است و روی سرآستین و یقه، پارچههای راهراه و نقشدار سیاه و سفید دوخته شده است. چندتا طراح خوشذوق دیگر هم ابتکار زدهاند و یک کیف رودوشی خیلی کوچک، همرنگ مانتو آویزان کردهاند رویش که همین ابتکار کوچک، قیمت مانتو را کلی بالاتر برده است.
گفتوگوی ما با فروشنده جوان، اینبار به طراحی مانتوها میکشد:
- طرح این مانتوها که زیاد جدید نیست. الان اگر کسی بیاید توی مغازه و این مانتو را ببیند، اصلا به ذهنش میرسد که مثلا مدل این مانتو، مثل پوشش زنان سریال «جواهری در قصر» است؟
خب، اینها زیاد مهم نیست. اصولا هر مانتویی که 4 تا نقش و نگار اضافه داشته باشد را مشتری میپسندد و میگوید جدید است؛ حالا اسم یانگوم رویش باشد یا هر چیز دیگر.
- اصلا این مانتوها را از کجا میآورید؟ کار تولیدی خودتان است یا برایتان میآورند؟
بیشتر مانتوهای مغازه کار خودمان است. اما مانتوهای یانگوم را از یکی دوتا تولیدی میخریم؛ سفارش میدهیم و برایمان میآورند.
- روزی چند نفر میآیند سراغ این مانتوها؟
معمولا برای هر مدل یانگوم، حدود 20 تایی در روز فروش داریم.
- غیر از شما مغازههای دیگر هم مدل یانگوم میفروشند؟
بله ، هستند؛ مانتو سرخپوشان، مانتو عاج، مانتو ایپک و... اینها همهشان خیلیوقت است مدل یانگوم را دارند و میفروشند.
قابلمه یانگومنشان
خیابان جمهوری اسلامی – پنجشنبه شب
پاساژ پر است از لوازم بچگانه و اسباببازیهای رنگارنگ؛ «مرد عنکبوتی» هنوز توی بورس است ونشانههای «تام و جری»، «پلنگ صورتی» و «پتومت» را میشود هنوز توی فهرست محبوبترینهای بچهها دید. با این حال نشانههای «دختر چشمبادامی کرهایها» را اینجا و میان اسباببازیهای بچهها هم میشود مشاهده کرد.
سرویسهای اسباببازی چینی را دیدهاید؛ همانها که توی یک جعبه کوچک، ابزار کار یک حرفه را میریزند و میگذارند پشت ویترین تا اسبابی باشد برای بازی و سرگرمی بچهها؟ همین سرویسهای نجاری و آشپزی پلاستیکی و قابلمههای کوچک و سبک را میگوییم.
آقای فروشنده خوشذوق پشت ویترین مغازهاش، کالایش را اینطور معرفی کرده است؛ «سرویس کامل آشپزی یانگوم (جواهری در قصر) فقط 3500 تومان».
ظاهر اسباببازی را که نگاه میکنی، هیچ نشانی از یانگوم ندارد؛ عین همان قدیمیهاست؛ چندتا بشقاب کوچک، کفگیر، ملاقه و قاشق و چنگال پلاستیکی مخصوص دختربچههای 4-3 ساله که بعید است بتوانند حدود یک ساعت بنشینند پای یک سریال خارجی تا ببینند داستان «افسر مین جانگو» و «یانگوم» چه سرانجامی خواهد داشت. اما به قول فروشنده «بچهها نمیدانند، پدر و مادرها که میدانند!».
حالا فکرش را بکنید که بابا و مامان یک دخترک 4-3 ساله، به عنوان کادوی تولد برایش «سرویس آشپزخانه یانگوم» بگیرند و تصور کنید چهره مبهوت دخترک را وقتی از اسم «یانگوم» چیزی نمیداند و بیخیال اینکه الان کفگیر یانگوم توی دستش است، دارد برای خودش و بچههایش در «خالهبازی» ناهار درست میکند.
یانگوم جون سلام!
همان خیابان – همان روز
دامنه اینکارها به این طرف بازار هم کشیده شده است. تنها چند تا مغازه آنطرفتر، یک فروشنده خوشذوقتر و البته بهروزتر، همگام با تغییرات سریال، دست از آشپزخانه دربار برداشته و رفته توی کار «دکتر جون سلام»های ایرانی؛ همان گوشی و آمپول و دستگاه فشارسنج پلاستیکی تولید داخل. حالا که یانگوم شده پزشک مخصوص دربار، باید هم لوازم دکتریاش اینجوری برود توی بورس دیگر؛ «سری کامل لوازم پزشکی یانگوم رسید».
داخل مغازه، پسرک 8-7 سالهای یکی از این «دکتر جون سلام»های یانگومیزهشده را با افتخار توی دستش گرفته و خنده کشدار روی لبش، لبخند را روی لبهای بابا و مامان و البته فروشنده هم نشانده است. میرویم سراغ فروشنده.
- این اسباببازیهای یانگومی ابتکار خودتان بوده؟
نه، درواقع تجربه موفق بعضی همکاران بوده و ما هم داریم تکرارش میکنیم.
- یعنی واقعا اینقدر روی فروشتان تاثیر میگذارد؟
چراکه نه! همان موقع هم که فوتبالیستها را از تلویزیون نشان میدادند، توپهای فوتبال معمولیمان فروشاش چندبرابر شد.
- کسی هم میآید دنبال این اسباببازیهای قدیمی؟
بهطور خاص کسی دنبالش نیست اما وقتی میآیند و این نوشتههای تبلیغاتی را میبینند، خوششان میآید. بچهها احساس همذاتپنداری و الگوپذیریشان خیلی زیاد است.
از جاسوئیچی تا سینی
بازار تهران – صبح شنبه
کمی آنطرفتر از سبزهمیدان، آنجایی که بساط دستفروشها پهن شده، یکی دارد داد میزند: «سینی یانگوم بیا». یک سینی کوچک قهوهایرنگ را هم بالا گرفته که عکس یانگوم – درحالی که لبخند میزند – روی آن نقش بسته است. 1500 تومان هم قیمتش است. کمی آنطرفتر، توی سبد یک مغازه (از همان مغازههایی که همهچیز از شیر فلکه حمام تا بالش خواب را میشود توش پیدا کرد)، کفگیر چوبی آشپزخانه با نقش چاپشده یانگوم گذاشتهاند؛ کنارش هم چند جاسوئیچی ساده و بیربط که تنها شباهتشان همان عکس تکراری بازیگر کرهای جمعهشبهای شبکه 2 است.
چند نفری نشانی دادهاند که «جواهری در قصر» توی بازار بینالحرمین هم بازار داغی دارد. راه بورس لوازمالتحریر تهران را که پیش میگیریم، چشممان به جمال یانگوم روی تیشرتهای کوچک و بزرگ 500تومانی و 1000 تومانی هم روشن میشود. بینالحرمین امسال در قبضه جواهری در قصر است؛ پاک کن، جامدادی، کیفهای پارچهای و طلقی و... همه با یک طرح مشابه. یانگوم بازاری است اینجا که نگو و نپرس!
کاری به اینکه شخصیتهای محبوب تلویزیونی چه نقشی در بازار مواد مصرفی ما دارند، نداریم؛ حتی به اینکه مردم چقدر، چه موقع و چطور تحتتاثیر این تبلیغها قرار میگیرند.
فقط داریم به این فکر میکنیم که یک سال بعد – نه، حتی 6ماه بعد – چه کسی میخواهد این تب فرونشانده شده را دوباره با یک چهره دیگر بالا ببرد یا حتی تکلیف این همه اجناس «یانگومی» که بعد از این مدت، فروش نرفته و روی دست فروشندگاناش مانده، چه خواهد شد؟ شاید چهرهای دیگر ظهور کند و دوباره همان آش و همان کاسه!