مثل همين امروز كه من تصميم گرفتم از خودم بيرون بزنم. پارك ملت پيش رويم بود. برگهاي زرد، تپههاي پر چمن سبز با برگهاي زرد، يك تابلوي زيبا بود. يادم آمد وقتي كوچك بودم هروقت به اين پارك ميآمدم روي تپههاي اين پارك قل ميخوردم و پايين ميسريدم.
خوشحال و سبك از تپهها بالا رفتم تا خودم را به پرديس ملت رساندم. يك ساختمان مدرن. قرار نيست بروم سينما؛ اما دلم خواست بايستم و برنامهي سينماي ملت را ببينم: «لاك قرمز»، «نفس»، «متولد65» و... چهرهي بازيگرها در پوسترهاي فيلم. بوي پاپكورن، ترتيلاي تازه... با سسهاي تند حسابي گرسنهام كرد. اما من نميخواهم به سينما بروم.
دارم ميروم گالري ملت؛ بايد بروم طبقهي منفي دو. سوار آسانسور ميشوم؛ ميروم به قعر زمين؛ مثل سفر به قعر زمينِ «ژول ورن». من «اتوليدانبرگ» پرفسور آلماني هستم. بايد از دالانهاي گدازهاي ايسلند به قعر زمين بروم. برادرزادههايم «اكسل» و «هانس» هم در اين سفر مرا همراهي ميكنند.
پياده ميشوم. گالري پرديس ملت يك گالري بزرگ است. وسعت اين گالري 772 متر مربع است. امكانات بسيار خوبي براي نور و صدا دارد و ديوارهاي وسيع.
امروز نمايشگاه «ايرانشهر» برپاست. هنرمنداني از سراسر ايران به جز تهران در اين نمايشگاه حضور دارند. بيش ا ز90 اثر نقاشي و نقاشيخط.
خانم برادران، مسئول گالري پرديس ملت به من ميگويد: «اين نمايشگاه براي حمايت هنرمندان شهرستاني برگزار شده است. البته تعدادي از هنرمندان شناختهشده هم در اين نمايشگاه حضور دارند؛ مثل «رضا هدايت»، «رضا حسيني» و... اما عدهاي از هنرمندان هم جوان هستند.»
«عليرضا جوادي»، دبير هنري اين نمايشگاه ميگويد: «نمايشگاه ايرانشهر بيشتر هدفش معرفي هنرمندان جوان شهرستاني است. بخشي از آثار هم كار هنرمندان شناخته شده است.»
او ادامه داد: «گالری مجازی آرتیبیشن که با شعار و هدف حمایت از اهالی هنر شکل گرفته با همکاری گالری پردیس ملت، فراخوان نمایشگاه «ایرانشهر» را در مهرماه سال جاری منتشر كرده که با استقبال بسیار خوبی از سوی هنرمندان و گالریهای سراسر کشور روبهرو شد.» او ميگويد: «سال آينده هم به اميد خدا نمايشگاه «ايرانشهر2» را خواهيم داشت و اينبار كارهاي حجم و ويديوآرت را هم در كنار نقاشي و نقاشيخط خواهيم داشت.»
از راهرو، تابلوها چيده شدهاند تا به دل گالري برسيم. تابلوهاي انتزاعي «رضا حسيني»، نقاشيخط از «خليل كويكي»، يك تابلوي سفيد برجستهي زيبا با عنوان آغاز شاهنامه، كاري از «محمدرضا عموزاد»... چند تابلوي تأثيرگذار با عنوان مهاجرت... گورستان ماشينها؛ حجم غمگين ماشينهايي كه ديگر كاركردشان را از دست دادهاند. كاري از «وحيد ميربيگي» و...
تابلوها را ميبينم و بعد كمي ميرويم در فضاي تابلوها. در تابلوي زني تنها كه با كلافها و نخهاي رنگشده روي بوم، بافتي زيبا از سايهروشن نخهاي رنگي، كاري از «نسرين ملكثابت». دو زن خوابيده در يك جعبهي پستي، عنوان اين اثر هم خيلي عجيب است، «مهاجرت با جعبهي پستي» اثر «مهرشاد خسرو يكتا».
اگر اينروزها فرصت نداريد به ديدن نمايشگاه برويد، ميتوانيد به نمايشگاه مجازي آرتيبيشن به نشاني www.artibition.net مراجعه كنيد و آثار را در اين سايت ببينيد.
دوباره بايد سوار آسانسور بشوم و به سطح زمين بيايم. پروفسور «اوتوليدانبرك» سوار آسانسور شده است و دكمهي «جي» آسانسور را ميزند. از مجراهاي گدازههاي زمين بايد بيرون بياييم. ما در ايسلند وارد زمين شدهايم و وقتي بيرون ميآييم در استرومبولي در جنوب ايتاليا هستيم. مثل خواب ميماند. منظرهي پارك پيش روي من است. تصوير پر از برگهاي زرد روي چمنهاي سبز!