عطر شاليزارها و زمينهاي حاصلخيز كشاورزي و رطوبت، تركيبي را ميساخت كه به آن بوي شمال ميگفتيم. متاسفانه روند تخريب محيطزيست در مازندران و گيلان به جايي رسيده كه حالا ديگر بوي شمال به سادگي و سهولت به مشام نميرسد. استعداد غريبي داريم در تبديل بهترين و سرسبزترين مناطق به آسفالت و بتن و سيمان. اسمش را هم ميگذاريم آباد كردن. در تهران كم مشكل داريم، شمال را هم به مرور تبديل بهجايي ميكنيم با مشكلات و مختصات پايتخت. مازندران كه به شكل وحشتناكي تخريب شده و حالا نوبت به گيلان هم رسيده است. كافي است دو، سه روز تعطيل شود تا صف طويل خاكستري در مسير تهران به شمال راه بيفتد. متاسفانه اين سيل جمعيت مسيرش بههرجا كه بيفتد از خود انبوهي زباله و خرابي بهجا ميگذارد. قطعا بسياري از مردم دغدغههاي فرهنگي و محيطزيستي دارند ولي همان بخشي كه تصور و دركي از اين مسائل ندارد، كار خود را ميكند و به طبيعت آسيب ميرساند. اگر كمي حافظه تصويري داشته باشيم خيلي جاها را ميبينيم كه قبلا بخشي از جنگل يا زمينهاي كشاورزي بود و حالا جايش را ساختمانهاي بيروح گرفته است. تا همينجا چنان بلايي سر منابع طبيعيمان آوردهايم كه جبرانش اگر غيرممكن نباشد بسيار دشوار است. پيش از اينكه دير شود براين فاجعه ملي يك نقطه پاياني بگذاريم.