اينكه عدهاي در امور روزمره خود هم درماندهاند و از سوي ديگر انواع و اقسام كالاهاي لوكس در همهجا مشاهده ميشود؛ از خودروهاي آنچناني گرفته تا مثلا لوازم آرايشي كه در اين مورد شايد در زمينه واردات و مصرف ركورددار باشيم. تازه اين كالايي است كه خيليها آن را تقبيح ميكنند. اين همه لوازم آرايشي چگونه وارد و در اين سطح گسترده عرضه ميشود؟ بديهي است كه اين كالاي مصرفي هم به شكل طبيعي و متعارف بايد در بازار موجود باشد، ولي گسترش عرضه آنرا كنار بسياري ديگر از كالاهاي نهچندان ضروري كه بگذاريم نميتوانيم آنرا حاصل تصادف و اتفاق بدانيم. به هر حال نمود اين ميزان كالاي لوكس در سطح جامعه منافعي را براي عدهاي دربردارد. عدهاي هم در اين مملكت هستند كه عموما منافع شخصيشان در نقطه مقابل منافع جمعي قرار دارد.
خيلي راحت كالاهايي كه جزو ضروريات زندگي نيستند وارد ميشوند؛ بسياريشان هم بهصورت قاچاق ميآيند و در هر جايي هم در دسترس هستند. براي بررسي وضعيت جامعه نبايد كانون توجهمان را فقط معطوف به طبقه برخوردار كنيم بايد چشم باز كنيم و اقشاري را ببينيم كه با يك مستمري ناچيز روز را به شب ميرسانند يا با حقوقهاي اندك بايد از پس مخارج هنگفت برآيند. خيل عظيم افرادي كه فاقد شغل مناسب هستند، ناچارند سراغ مشاغلي بروند كه كاذب ناميده ميشود.
سرپرست خانوادههايي كه هنوز آفتاب سرنزده از منزل خارج شده و معمولا هم از راههاي دور و حاشيه شهر خود را به محل كارشان ميرسانند و ديروقت به خانه بازميگردند، خسته و فرسوده و در شرايطي كه اصطلاحا هشتشان گرو نُه است و چند ساعتي استراحت ميكنند و دوباره روز از نو روزي از نو. وقتي كنار مصاديق پرتعداد زندگي پرتجمل، اينها را قرار دهيم به اين نتيجه ميرسيم كه جامعه فاقد توازن و تعادل است؛ جامعهاي كه حلقه مفقودهاش عدالت است.
نظر شما