آنها ميگويند همين عينكهاي سهبعدي هم بخشي از اين ابزارها هستند و درست هم ميگويند. به هر حال تلاش دانشمندان براي برداشتن مرزهاي بين دنياي واقعي و مجازي، بهصورت شبانهروزي ادامه دارد؛ اما اگر به فناوريگريزي و مخالفت با علم روز متهم نشويم، سؤال اساسي اينجاست كه «خب چرا»؟! چه اشكالي دارد كه دنياي واقعي، واقعي بماند و دنياي مجازي، مجازي؟ اهميت اين پرسش و پاسخ آنجا بيشتر ميشود كه با كمي دقت درمييابيم خيلي چيزها واقعيت ما را به مجاز تبديل ميكنند؛ بسياري از موادمخدر صنعتي هم نقش بسزايي در ايجاد يك فضاي مجازي و متأثر كردن دنياي واقعي از توهمات و تخيلات فرد دارند! اگرچه منكر نقش اين ابزارها در بهبود آموزش، خدمات پزشكي و... نيستيم و بسط و بررسي روانشناسانه اين بحث هم در اين مطلب نميگنجد، قصد داريم تنها به بيان نكاتي در مورد راه يافتن ابزارهاي واقعيت مجازي به خانهها و بين مردم بپردازيم.
- تازهواردها ميآيند
مرد عاشق فناوريهاي جديد و ابزارهاي الكترونيك هستند و هرقدر هم بگوييم حتي سازندگان اين ابزارها هم استفاده از ابزارهاي فناوري را در سطح حداقل نگه ميدارند (خصوصا براي فرزندانشان و آنها را با سرگرميهاي واقعي، بديع و تقويتكننده خلاقيت، پرورش ميدهند)باورشان نميشود. ابزارهاي واقعيت مجازي، ازجمله هدست و عينك آن، مدتهاست كه وارد بازار شدهاند و افراد عادي با پرداخت مبلغي تقريبا ناچيز ميتوانند آنها را بخرند و طبق معمول، چيزي كه برايش فكري نشده، فرهنگ استفاده و تعيين موارد لزوم استفاده از اين ابزارهاست. وقتي كه بعد از سالها، هنوز هم فرهنگ استفاده درست از تلفنهاي همراه و شبكههاي اجتماعي بين بسياري از مردم به خوبي جانيفتاده است، در مورد ابزارهاي واقعيت مجازي بايد حساسيت بيشتري به خرج داد!
- واقعيت مجازي؛ آري يا خير؟
قبول داريم؛ سؤال، كاملا ناجور است! ما نه ميگوييم ابزارهاي واقعيت مجازي را نخريد (مثلا اگر هم به فرض بگوييم بهدنبال سرگرميهاي خلاقيتبرانگيزتر و بديعتر باشيد، شما گوش ميكنيد؟!) و نه صد درصد اين ابزارها را تأييد ميكنيم. در واقع بايد پرسيد واقعيت مجازي براي چه كساني، به چه منظور و با چه محتوايي آري يا خير؟! مصارف خانگي اين ابزارها براي افراد عادي، معمولا جنبه سرگرمي و بازي دارد و نميتوان انتظار كاركردهاي مفيد آموزشي، طراحي، پزشكي، گردشگري، كسبوكار و... داشت. بنابراين شركتهاي سازنده اين ابزارها، ابتدا از پيشزمينههاي ذهني مخاطب استفاده ميكنند و ولع برداشتن مرز بين دنياي مجازي و واقعي را در او پرورش ميدهند. فرد، بهتدريج شيفته ابزارهاي تكنولوژيك اين شركتها ميشود و مدام بهدنبال مدلهاي جديدتر و فناوريهاي پيشرفتهتر در اين حوزه ميگردد؛ مثلا بعد از ورود هدست و عينك واقعيت مجازي به فروشگاهها، سخن از دستكشهايي است كه حس لامسه را هم بهصورت مجازي به فرد القا ميكنند. اگر به چند سال قبل برگرديم، يادمان ميآيد كه كمتر كسي گوشي تلفن همراه در دست داشت و هدفون در گوش و تبلت در كيف و امپيتريپلير در جيب كيف و...! هر كدام از اين ابزارها بهتدريج و آرام آرام به ما ضميمه شدند و ما موظف به حمل و نگهداريشان شديم!
- كمي آن سوتر...
شعار يكي از سازندههاي ابزارهاي واقعيت مجازي اين است كه «با ما بر ترسهايتان غلبه كنيد». چگونه؟ عينكهاي اين شركت، شرايطي را كه شما از آن وحشت داريد، برايتان شبيهسازي ميكند، بهطوري كه خودتان را دقيقا در آن موقعيت ميبينيد و خطر را احساس ميكنيد. بهتدريج و با تكرار اين موقعيت، عكسالعملتان را بهبود ميبخشيد تا جايي كه ديگر از آن موقعيت نترسيد. البته اين خدمت، در مواردي مانند ترس از ارتفاع، زلزله، دريا و... شايد مفيد و ستودني باشد. اما بايد كمي جلوتر را هم ديد و تصور كرد كه با سوءاستفاده از اين فناوري چه وقايعي در انتظار افراد و جامعه است؟! شايد كمي بدبينانه باشد، اما تصور كنيد كه كودك يا حتي فرد بزرگسالي با استفاده از اين ابزارها، (بهطور مثال) بر ترس خود از كشتن انسانها غلبه كند... چه بسا حالت «غيرواقعيت مجازي» اين رفتار را تاكنون در بازيهاي ويدئويي بسيار ديدهايم و اين كاربرد هم خيلي دور از واقعيت و دور از انتظار نيست! لااقل ميتوان به اين بُعد قضيه نيز فكر كرد و برايش تدبيري انديشيد.